تهدید در مقابل تهدید و برد در برابر برد

۰۱ بهمن ۱۳۹۰ | ۲۱:۵۵ کد : ۱۸۹۷۲۵۷ اخبار اصلی
محمدفرهاد کلینی، کارشناس ارشد مسائل استراتژیک در گفتاری برای دیپلماسی ایرانی معتقد است امریکا می داند که هر گونه ریسک نظامی در مورد ایران، پاسخ گسترده، جامع و غیر نقطه ای و حقیقی ایران را در پی خواهد داشت.
تهدید در مقابل تهدید و  برد در برابر برد
دیپلماسی ایرانی : اسرائیل تلاش کرده است تا از طریق لابی آیپک موجب شدت دادن به تحولات و اثربخشی روی انتخابات آتی امریکا شود و در این چارچوب تلاش کرده موضوعات خاورمیانه خصوصا موضوع ایران را در حوزه سیاست خارجی امریکا تبدیل به یک اولویت کند. نگاهی که جمهوری خواهان و دموکرات ها به جذب حمایت آیپک دارند، تا حدودی متفاوت است. اخیرا هم با توجه به مدارک و اسناد دست بالا مانند دکترین امنیت ملی، دکترین هسته ای، دکترین استراتژی سایبری امریکا و یا آنچه در قالب استراتژی جدید دفاعی امریکا مطرح شد به نظر می رسد نگاهی که دموکرات ها در حوزه سیاست خارجی دنبال می کنند، تا حدودی متفاوت با رژیم تلاویو و جمهوریخواهان است. اسرائیل همواره در پی آن بود که نقطه ثقل سیاست خارجی و دفاعی امریکا در خاورمیانه باشد، اما به نظر می رسد سیاست خارجی امریکا در حال تغییر و به نوعی اسباب کشی تدریجی به سمت آسیا است. اگر چه در سند دفاعی جدید امریکا اعلام کرده اند که در حوزه خاورمیانه، کماکان به امنیت اسرائیل، امنیت انرژی، موضوع هسته ای ایران و هم چنین مدیریت تحولات موج جدید اسلامخواهی توجه خواهند داشت. اما به نظر می رسد جدا رژیم تلاویو حتی کشورهای اروپایی هم نسبت به این سند و گرفتن یک نقش و مسئولیت جدید در حوزه بین الملل در حال بررسی عمیق هستند .

نگاهی که دولت فعلی رژیم صهیونیستی این است که کماکان بتواند سیاست خارجی و اهداف امریکا را در حوزه منطقه ای، اسیر منافع خود گرداند. از این منظر اسرائیل تلاش می کند در تحولات و موضوعاتی که با آن رو به رو می شود، با بازی با سرعت تحولات و هم چنین استفاده از ابزارهای اثربخشی در حوزه رسانه و همچنین در چارچوب سرمایه و نیز لابی در امریکا، وضعیت را به نفع خود مصادره کند و در موضوع هسته ای ایران حساسیت بین المللی و خصوصا امریکا را زنده نگهدارد.

چندی است بحث هایی پیرامون احتمال حمله به تاسیسات هسته ای ایران مطرح شده و گفته می شود که اسرائیل می خواهد یک اقدام خودسر را دنبال کند؛اگرچه در این خصوص در صحنه داخلی اسرائیل نگاه های متعددی و تفاوتی را بوجود اورد و در چگونگی طرح مسئله در خصوص ضربه نمایشی و یا ضربه محدود مناظره های در گرفت وحتی بعضی قائل به این نبودند که رژیم تلاویو وارد یک درگیری جدید شود لیکن در مجموع همه جریانات داخلی ان رژیم به حفظ فضای امنیتی روی موضوع ایران به عنوان یک هدف دائمی تقریبا اجماع نظر داشتند.

از سوی دیگر درک نقطه ای که امریکا از شرایط دارد با درک اسرائیل متفاوت است. از این منظر امریکا می داند که هر گونه ریسک نظامی در مورد ایران، پاسخ گسترده، جامع و غیر نقطه ای و حقیقی ایران را در پی خواهد داشت و می تواند غیر قابل محاسبه و پیش بینی باشد و چنین بنظر می رسد که پیام های غیر مستقیم هفته های اخیر ایران را دریافت کرده و مجبور شده اند تا با سربرگ وزارت امورخارجه امریکا و انتقال شفاهی ادرس های را پاسخ دهند.
پر واضح است که پاسخ ضربه ای که ایران تعریف می کند یقینا از مختصات بسیار بزرگ تری برخوردار است و این می تواند شرایط منطقه و هم چنین شرایط بین المللی را کاملا دگرگون کند و منجر به وضعیت غیر قابل کنترل شود. امریکایی ها این مسئله را می دانند و سیاست تهدید در مقابل تهدید ایران را درک می کنند و میزان فاصله گرفتن از سیاست برد –برد را هم زمان اندازه گیری می کنند.

رژیم اسرائیل به نحوی نگران است و دنبال این است که تمرکز سیاست خارجی امریکا را در موضوعات حساس مورد علاقه خود برانگیزد و تلاش کند تا با سیاست قراردادن امریکا در عمل انجام شده انها را مجبور به اطاعت از تلاویو کند. اما آن چه در میان مسئولین امریکایی دیده می شود هماننداظهارات آقای پانه تا و یا سفر آقای دمسی (رئیس ستاد مشترک امریکا) به اسرائیل نشان می دهد که امریکا به دنبال اجرای سیاست کنترل و تعامل در قبال اسرائیل است. در همین چارچوب به تعویق افتادن مانور نظامی مشترک میان امریکا و اسرائیل به دلیل مسائل فنی و بودجه ای، نشان دهنده عمق جدیدی از اختلافات و پاسخ جدی به نحوه کنش گری سیاست خارجی رژیم صهیونیستی در منطقه است.بی دلیل نیست که اقای بارک بلافاصله موضع حمله به ایران را یک برنامه دورنمایی تفسیر میکند و مواضع پر شدت خود را بصورت دیپلماتیک تعدیل می کند.

در حال حاضر جدول روابط طرفین مختصات جدیدی از اختلافات تل آویو و واشنگتن را نشان می دهد و این وضعیت صرفا در حوزه مسائل ایران نیست. بلکه این یک تفاوت نظر کلی تر است. خصوصا با توجه به این که اسرائیل احساس می کند کمربند ناامنی جدیدی در پیرامون این رژیم شکل گرفته است. این مسئله وقتی تشدید می شود که به پیروزی اسلام گرایان در حوزه مصر و کنش و واکنشی که سوریه سعی می کند آن را مدیریت کند، توجه کنیم. به همین دلیل اسرائیل به خوبی می داند که با توجه به عدم موفقیت و یا در بعضی موارد عدم انتخاب تاکتیک های مناسب از سوی امریکا، شرایط به سمتی پیش می رود که رژیم اسرائیل را به مختصات دوران 1967 بازمیگرداند. یعنی اسرائیل باید در هر لحظه منتظر یک واقع ترسناک در درون و پیرامون خود باشد.

از طرف دیگر سیاست هایی که اسرائیل در چارچوب ضربه تاکتیکی و یا استفاده از ابزار ترور برای اثربخشی دنبال می کند، امریکایی ها را مجبور خواهد کرد که دیر یا زود نسبت به این مسائل موضع گیری کنند. چرا که امریکا همواره سعی کرده است که نقش حامی را برای رژیم صهیونیستی ایفا کند. به همین دلیل رفتاری که اسرائیل در حوزه عملیات تروریستی انجام می دهد، الزاما نمی تواند مطلوب و مورد تایید امریکا باشد. نمی توان گفت که امریکایی ها سیاست های تروریستی اسرائیل را کاملا تایید می کنند. اگر چه لابی ایپک در صدد تاثیرگذاری در میان نخبگان امریکا است اما نمی توان نقش جریاناتی مثل لابی وسپ را نادیده گرفت.

در سال گذشته میلادی، آقای گیتس، وزیر دفاع پیشین امریکا اعلام کرد که اروپا باید مسئولیت امنیت خود را بپذیرد و امریکا حاضر نیست که هزینه امنیت اروپا را بپردازد. بخشی از این پیام نیز خطاب به این رژیم بود. درست است که امریکا حمایت تسلیحاتی خود را از اسرائیل ادامه می دهد اما این به آن معنا نیست که الزاما امریکا یک همراه دائمی رژیم صهیونیستی است و به این دلیل که پارادایم قدرت در داخل امریکا نیز تا حدی بر علیه لابی ایپک بر افروخته شده است و موازنه بازی از درون متفاوت ارزیابی می شود. حمایت مالی برخی از چهره های سرشناس یهودی از جمهوریخواهان طی هفته گذشته از چشم های اوباما پنهان نمی ماند و امروزه در میان نیروهای امنیتی از سوء استفاده رژیم تل اویو از اسناد امریکایی برای انجام عملیات ویژه بشدت مورد بحث است.
 

نظر شما :