مجله هفته/ از اتفاقی که در این دوره رخ داده متاسفم

۲۷ آبان ۱۳۹۰ | ۲۰:۵۶ کد : ۱۷۹۵۸ اخبار اصلی
اولین وزیر نفت احمدی نژاد گفته از اتفاقی که در این دوره هشت ساله (که هنوز تمام نشده و کماکان ادامه دارد) رخ داده متاسف است. مقصود او از اتفاق، تغییرات متعدد در صنعت نفت است.
مجله هفته/ از اتفاقی که در این دوره رخ داده متاسفم
دیپلماسی ایرانی: رفت وآمدهای وزیران در کابینه های محمود احمدی نژاد آنقدر زیاد بوده و تبدیل به عادت شده است که وقتی از خیلی ها نام وزیران دولت را سوال می کنی، اول کمی مکث می کنند و بعد شانه بالا می اندازند و در همراهی با دولت نمره منفی می گیرند.

وزیری هامانه اولین وزیر نفت دولت احمدی نژاد بود که توانست از مجلس رای اعتماد بگیرد. اما آنقدر که دولت برای رساندن او به ساختمان وزارت نفت تلاش کرد، برای نگه داشتنش تلاشی نکرد و اتفاقا برای کنار گذاشتنش عجله داشت. نه به آن آمدن و نه به این رفتن.

حالا او که دوران بازنشستگی و آرامش را می گذراند، در گفتگویی با "همشهری اقتصاد" گوشه ای از خاطرات و تجربیاتش را بیان کرده و در روزگاری که خیلی ها راحت تر از قبل از احمدی نژاد انتقاد می کنند و حتی می گویند "حنایش دیگر رنگی ندارد" و این قبیل حرف ها، با آسودگی لب به انتقاد گشوده و دخالت ها در وزارت نفت را نابخردانه و مایه کندی کارها می خواند.

هامانه می گوید: "اگر یک وزیر تداوم داشته باشد، اگر تصحیحی لازم باشد انجام می‌دهد. وقتی وزرای متعدد می‌آیند و هر کدام جهتی را انتخاب می‌کنند، نتیجه این زیگزاگ حرکت کردن همین می‌شود که توسعه‌ها در زمان مقرر اتفاق نمی‌افتد، پروژه‌ها انجام نمی‌شود و مشکلات مختلفی برای تولید و‌... پیش می‌آید."

او ابراز امیدواری کرده که این دست مشکلات و این قبیل جابجایی ها باز پیش نیاید و رستم قاسمی – وزیر جدید نفت - در این سمت و حتی در دولت بعدی بماند و وزارت نفت را با یک سیاست ثابت و ادامه‌دار اداره کند. البته به نظر می رسد آقای رستم قاسمی بیدی نیست که به این راحتی و به این بادها بلرزد.

اما اگر گفتگوی وزیری هامانه را نخوانده اید، بد نیست در اینجا گوشه هایی از آن را بخوانید تا فضای چند سال اخیر حاکم بر وزارت نفت و نحوه نظارت و حضارت (حضور داشتن) محمود احمدی نژاد را در این وزارتخانه از زبان او بشنوید:

·         معمولا فشارهای بیرونی بر صنعت نفت خیلی زیاد است. بخصوص بعد از انتخابات سال 84 که یکی از شعارهای انتخاباتی مربوط به مافیای نفتی بود، این امر مشکل زیادی برای بخش داخلی ایجاد کرده بود. وقتی کسی با شعار مافیای نفتی در انتخابات شرکت کند، خطابش به نفت است. کارکنان هم تفکیک شده نیستند. به همین دلیل همه کارکنان نفت با این شعار زیر سوال می‌رفتند و می‌روند. طبیعتا برای همه این سوال مطرح بود که منظور از مافیای نفتی چه کسی است. این موضوع فشار زیادی برای ما درست کرد؛ چون از یک طرف بیان شده بود و محتوایی نداشت و در حد یک شعار انتخاباتی بود و از طرف دیگر هم ارگان‌های بازرسی و نظارتی کشور احساس می‌کردند که باید این مافیا را پیدا کنند. من هم به عنوان کسی که بیش از 30 و چند سال سابقه حضور در نفت و شناخت داشتم، یک گروه سازمان یافته‌ای تحت عنوان مافیای نفتی که با یک اشاره به هم بتوانند آنجا را چپاول کنند، یا مسیر حرکت نفت را تعیین کنند و مراکز تصمیم‌گیری را تحت‌تاثیر قرار دهند و چیزهای دیگری که یک مافیا بتواند انجام دهد، نمی‌شناختم. از سال‌های پیش از مسئولیت وزارت، بنده در سمت‌های بالای مدیریتی این مجموعه بودم و اگر چنین چیزی بود، قطعا می‌توانستم از آن مطلع شوم‌. خیلی پیچیده نبود که آدم بتواند سر از این چیزها در بیاورد. بارها هم صحبت می‌کردیم که یا این مافیای نفتی را به ما نشان دهید یا این‌که منتفی‌اش کنیم که با خنده از کنار قضیه می‌گذشتند ولی مطبوعات ما را رها نمی‌کرد. من همیشه می‌گفتم من مافیای نفتی را نمی‌شناسم، وظیفه من هم نیست که آنها را پیدا کنم.

 

·         وظیفه من در وزارت نفت تولید، فروش، پخش، انتقال و اجرای پروژه‌ها و بقیه قضایای مرتبط با این‌هاست. اگر مافیایی وجود دارد، قوه‌قضائیه‌ای داریم، وزارت اطلاعات داریم، بازرسی کل کشوری هست، نهادهای نظارتی هستند که باید آن‌ها را پیدا کنند و ما هم همکاری و حمایت می‌کنیم. ولی این موضوع تمام نمی‌شد و موضوع کشداری بود که ادامه پیدا می‌کرد. از طرف دیگر هم فشارهای دیگری بود که به‌تدریج بعد از چند ماه شروع شد و به‌ رغم قول و قرارهایی که گذاشته بودیم، مسئله تغییر مدیریت بود که این هم یک فشار غیرعادی بود. تغییرهای متعدد مدیریتی عنوان شد که من زیر بار نرفتم تا اینکه یک مورد خاص مطرح شد که شخص خاص باید قائم‌مقام وزیر نفت شود و من با شناختی که داشتم و اطلاعاتی که به دست آورده بودم، این موضوع برایم حیثیتی و اعتقادی بود، اعلام کردم من نمی‌پذیرم و کار گره خورد و با کمال میل و رضایت، صندلی وزارت نفت را برای حفظ صنعت نفت تقدیم کردم. البته من همان موقع بازنشست نشدم و در نهاد ریاست‌جمهوری به عنوان مشاور مشغول بودم تا اینکه در اول اسفند سال 89 بازنشسته شدم.

·         آقای نوذری چون مدیرعامل شرکت ملی نفت و معاون بنده بودند، هیچ تصمیمی نبود که از ایشان پنهان باشد. تقریبا در جریان همه خط ‌مشی و برنامه‌های من به صورت کلمه به کلمه بودند و در دوران کاری در طول یک روز بیش از چند تماس تلفنی یا ملاقات حضوری داشتیم. بنابراین نقطه پنهانی وجود نداشت. البته یکی دو مورد خاص بود که وقتی حساسیت آنها را احساس کردم به ایشان گفتم که اتفاقا ایشان هم آنها را پیگیری کردند.

·         من به‌طور کلی معتقدم هر مسئولی اعم از کارمند، رئیس، مدیرکل، معاون وزیر یا وزیر وقتی موفق است که مافوقش از او حمایت کند. یک وزیر وقتی موفق است که رئیس دولت حمایتش کند و با هم جفت‌و‌جور باشند. در 5، 6 ماه اول دوران وزارت بنده، این احساس مشترک وجود داشت و قرارهایی هم گذاشته بودیم و من با قدرت به کارم مشغول بودم، ولی به تدریج به هر دلیل ایشان می‌خواستند اعمال سیاست کنند، دردسر جدیدی ایجاد می‌شد.

·         کسی که بیش از سی‌ و چند سال در نفت کار کرده و بیش از 20 سال در حوزه مدیریت رده بالا بوده، قطعا به کارش اشراف دارد و این موضوع بر کسی که از خارج از مجموعه نفت آمده و هیچ آشنایی ندارد، ایجاد فشار می‌کند. به خصوص اینکه مطبوعات هم اینجاها کافی است احساس کنند که بین رئیس دولت و وزیر در نقطه‌ای هماهنگی وجود ندارد و افرادی هم با شیطنت آن را دامن بزنند طبعا جوی ایجاد می‌شود که وزیر باید بخش زیادی از وقت خود را صرف خنثی کردن آن کند.

·         نقطه‌ای که من ضعف کار می‌دانم این است؛ تقریبا ماه‌های آخر کار این گرفتاری را داشتیم. چون ایشان نقطه نظراتی داشتند که من آنها را قبول نداشتم و از نظر فنی - تخصصی شرعا به خودم اجازه نمی‌دادم که آنها را پیاده کنم. ایشان هیاتی را به من ابلاغ کردند که برای کارهای نفت تصمیم‌گیری کنند که من نامه نوشتم و با ارائه دلایل قانونی نپذیرفتم. ولی وزرای بعدی پذیرفتند تا اینکه شورای نگهبان چند وقت پیش این هیات را خلاف قانون دانست. یعنی 2، 3 سال این هیات خلاف قانون تصمیم‌گیری کرد تا شورای نگهبان اعلام نظر کرد. من همان موقع جلوی این موضوع ایستادگی کردم و به‌هیچ‌وجه نپذیرفتم. طبیعی است بین من و رئیسم کدورت ایجاد شود. این چیزی بود که مشکل‌آفرین بود، وگرنه هم من نفت را می‌شناختم و هم نفت من را می‌شناخت و هم اینکه بنده در چهار شرکت به کارم تسلط داشتم.

·         قبل از ورود من هم تولید حدود چهار میلیون و 200‌هزار بشکه بود. اگر در زمینه تولید کاری انجام نشود، به طور متوسط سالی 200 هزار بشکه افت طبیعی اتفاق می‌افتد. اگر من چهار میلیون و 200‌ تحویل گرفتم، اگر کاری نمی‌کردم، سال بعد باید چهار ‌میلیون بشکه تحویل می‌دادم. الان که اعلام می‌کنند تولید کاهش پیدا کرده و حتی خود وزیر سابق اعداد و ارقام سه میلیون و 600 هزار بشکه را هم اعلام کردند، نشان‌دهنده این است که نشده تولید را ثابت نگه دارند. این مشکل همه کشورهاست و میادین ما هم در نیمه دوم عمر قرار دارند و باید حتما روی تولید آنها کار جدی شود تا تولید را بتوان ثابت نگه داشت یا برای افزایش باید میدان‌های جدیدی را توسعه داد. بنابراین اگر در پایان دو سال مسئولیت تولید چهار میلیون و 230 هزار بشکه داشتیم نشان از تلاش روی تولید است که دسترنج همه همکاران و عزیزان در بخش تولید اعم از خشکی و دریاست و اجازه ندادیم فشارهای سیاسی به این امر لطمه بزند.

·         در برنامه چهارم توسعه برای تولید رسیدن به سقف پنج میلیون بشکه پیش‌بینی شده بود. همان موقع هم من به عنوان یکی از اعضای کمیته برنامه‌ریزی معتقد بودم که این هدف، شدنی نیست. چون سرمایه‌گذاری کلانی نیاز است که یک میلیون بشکه به تولید افزوده شود، ضمن آن‌که افت تولیدهای طبیعی را هم باید جبران کرد. بنابراین الان هم اعتقادم این است که هدف پنج میلیون بشکه‌ای که دوباره مطرح شده، خیلی دست‌یافتنی نیست ولی آرزو می‌کنم عملیاتی شود.

 

نظر شما :