طالبان؛ ده سال پس از سقوط
به طور کلی شکل گیری طالبان به چه زمان و عواملی مربوط است؟
بر اساس اظهارات فردی به نام "محمود خان اچکزی" یکی از رهبران حزب ناسیونالیست پشتونهای پاکستان، طالبان، توسط "نصیرالله بابر" وزیر داخله پاکستان ایجاد شد. قبلا نیز احمد رشید نویسنده ومحقق پاکستانی حرف مشابهی زده بود. وی گفته بود که درسال 1993( 1372 ) زمانی که بی نظیر بوتو به نخست وزیری پاکستان رسید، جماعت علمای اسلام به رهبری فضل الرحمن با او ائتلاف کرد و این اقدام موجب نزدیکی وی به ارتش، آی اس آی و وزارت داخله تحت رهبری نصیرالله بابر شد. سپس مولانا فضل الرحمن به ریاست کمیته دایمیمجلس ملی برای امورخارجه منصوب گردید که او را قادر ساخت تا سیاست خارجی را تحت نفوذ خود درآورد. او در سال 1994 از آمریکا و انگلیس دیدن کرد تا برای طالبان جذب حمایت نماید . سپس فضل الرحمن با شاهزادههای عرب کشورهای حوزه خلیج فارس دیدار و اولین تماسهای بین طالبان وحکام عرب را ترتیب داد. در آن زمان طالبان نه ضد غرب بلکه ضد مظاهر تمدنی بود و از این رو امریکا سعی داشت تا از این گروه با کمک علمای سعودی جهت مشوش کردن چهره اسلام استفاده کند.
چه عواملی سبب گسترش قدرت طالبان و در نهایت به قدرت رسیدن این گروه در افغانستان شد؟
بعد از قرار گرفتن طالبان در مسیر سیاستهای کاخ سفید، تعداد آنها با کمک آمریکا به سرعت چند برابر شد و به یک ارتش نظامی کار آمد تبدیل شدند. در واقع طالبان با حمایت آمریکا ایجاد شد و گسترش یافت. در آن مقطع آمریکا به دنبال ایجاد نیرویی برای تحریف حقایق اسلام، مقابله با ایران و تشدید اختلافات شیعه و سنی بود و طالبان می توانست در این زمینهها به آمریکا کمک کند. یادم می آید یکی از روزنامههای پاکستانی فاش کرده بود که "کنگره ی امریکا جهت تضعیف ایران، مبلغ 20 میلیون دلار اختصاص داده که بخشی ازاین بودجه به مخالفین ایران داده شد و بقیه از طرف ژنرال بابر و فضل الرحمان، برای تقویت حرکت طالبان اختصاص یافته است. فضل الرحمان، برای دریافت این مبلغ مدت دو ماه در امریکا اقامت داشت. حمایت آشکار آمریکا و کمکهای مالی عربستان و امارات تاثیر اساسی در گسترش طالبان و تبدیل آنها به یک نیروی نظامی منطقه ای داشت. طالبان پس از فتح کابل، با کمک سازمان سیا، سازمان متمرکزی بوجود آورد. در راس هرم قدرت طالبان، مقام امارت یا ملا محمد عمر مجاهد، قرار داشت. وی قبلا در تاریخ 14/1/74، از سوی حدود 1500 تن از علمای پشتون در قندهار، با دریافت عنوان امیر المؤمنین، به مقام امارت گماشته شده بود. نهاد بعدی در هرم قدرت، شورای عالی مرکزی بود که مرکز آن در قندهار قرار داشت. رهبری این شورا هم به عهده ملا محمد عمر مجاهد بود. شورای عمومیامارت اسلامیافغانستان، نهاد قدرتمند بعدی بود که مرکز آن در قندهار قرار داشت. نهاد بعدی، شورای سرپرست امارت اسلامیافغانستان نام داشت که در واقع کابینه محسوب می شد و رئیس آن ملا محمد ربانی بود. به نظر من شناخت پدیده طالبان به دلیل تشکیلات و نوع مدیریت خیلی محرمانه و مخفی آن، بسیار مشکل است. رهبران طالبان مطبوعات و بیانیههای سیاسی منتشر نمی کنند، کنفرانس مطبوعاتی ندارند، گرفتن عکس و مشاهده تلویزیون را ممنوع کردهاند و لذا کسی حتی نمی تواند چهره رهبران آنان را ببیند. در واقع طالبان همانند خمرهای سرخ کامبوج، یکی از سریترین جنبشهای سیاسی در عرصه بین الملل است. استفاده طالبان از احساسات مذهبی و قومی پشتونها و بهره گیری از اختلافهای عمیق جناحهای سیاسی نیز از عوامل قدرت گرفتن طالبان بود. اسامه بن لادن که در سال 1957در حومه ریاض متولد شد نیز رابطه نزدیکی با خاندان سعودی و کاخ سلطنتی داشت. در واقع دوستی اسامه با بسیاری از شاهزادگان، از جمله عوامل اصلی شکل دهنده شخصیت بنلادن است. اسامه مورد اعتماد ویژه مقامهای عربستان و محرم شاهزاده ترکی فیصل ـــ رییس سازمان اطلاعات ـــ بود. در سالهای نخست دهه 1990 پیوندهای او با این شاهزاده سعودی چنان محکم بود که سازمانهای اطلاعاتی خارجی، به ویژه سازمانهای جاسوسی اسراییلی، او را از ماموران سعودی و حتی از مدیران سازمان اطلاعات سعودی میانگاشتند. این وضعیت مقدمه تشکیل "القاعده" بود. اسامه در سال 1988 به منظور ساماندهی فعالیتهای نظامی و آموزشی خود بر علیه شوروی، سازمان القاعده را تاسیس کرد. امریکا به منظور جلوگیری از نفوذ بیشتر کمونیسم ضمن برقراری ارتباط با بنلادن به این سازمان نیز کمکهای زیادی کرد. او در اوایل سال 1996 وارد افغانستان شد. ورود اسامه به افغانستان در شرایطی بود که جنبش طالبان با حمایت قاطع امریکا توانسته بود به صورت چشمگیری، ائتلاف مسعود ــــ ربانی ـــ حکمیتار را به عقب براند. این حوادث موجب قدرت گیری طالبان شده بود.
در حال حاضر وضعیت طالبان از نظر نفوذ در جامعه افغانستان و تاثیرگذاری سیاسی در چه حد است؟
طالبان بیشتر یک سازمان نظامیاست تا یک جنبش سیاسی، اما در سالهای اخیر به دنبال تقویت نقش سیاسی خود بوده است. ادبیات ملاعمر رهبر گروه طالبان در پیامی که به مناسبت عید فطر منتشر کرد ملایم تر از گذشته بود. وی در این پیام، از نیروهای نظامی خارجی به عنوان تنها دشمن یاد کرده بود. مواردی چون حق تعلیم زنان، دفاع از منافع مردم، توجه به انقلاب ملی- اسلامی، اطمینان به کشورهای همسایه و جداسازی ملتهای غربی از حکومتهای آن کشورها، نماد تغییر در ادبیات سیاسی طالبان بود.
مجاهدین که تا برچیدن حاکمیت طالبان به رهبری احمد شاه مسعود با طالبان می جنگیدند اکنون از سوی ملاعمر به همکاری با این گروه و پیوستن در صف نبرد با نیروهای خارجی فراخوانده شدند. همچنان در قسمتی از پیام ملاعمر به نیروهای طالب، توصیههایی شده است که متوجه اعمال خود بوده و به جان و مال غیر نظامیان آسیب نرسانند.
گلب الدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی که به طالبان میانه رو موسوم شده نیز در ادبیات گفتاری خود همانند طالبان تجدید نظر کرده است. حکمتیار در یک پیام تصویری همکاری خود را با دولت افغانستان در صورت خروج نیروهای خارجی از افغانستان سخن گفت.
برخی معتقدند توجه به واقعیتهای امروز و درک وضعیت سیاسی از سوی طالبان و حکمتیار، تغییر در ادبیات سیاسی پیام ملاعمر و سخنان حکمتیار، بیانگر تغییر استراتژیک این گروهها است.
مذاکره طالبان با آمریکا نیز در راستای همین سیاست ارزیابی می شود.
فکر می کنم با توجه به فشارهای نظامی منطقه و طولانی شدن جنگ، طالبان ناچار است در رویکرد خود تغییر اساسی ایجاد نماید. مسئله دیگری که می تواند دلیل تغییر در ادبیات سیاسی طالبان باشد، علاقه این گروه به مشارکت در سرنوشت سیاسی کشور است. البته هنوز نمی توان گفت که یک تغییر جدی در عملکرد و مواضع طالبان نسبت به گذشته رخ داده است. ادامه حملات انتحاری موید این نکته است، اما در مجموع به نظر می رسد طالبان در مسیر تغییر حرکت می کند. البته شاخه افراطی طالبان یعنی شبکه حقانی که یک مجموعه از شبه نظامیان است و حدود چهار هزار نیرو دارد ،کماکان عملیات تروریستی خود را ادامه می دهد. گفته می شود سازمان سیا با این گروه مرتبط است و آمریکاییها از فعالیتهای این گروه بیشترین سود را می برند. احتمال ترور مجاهدی از جمله برهان الدین ربانی توسط این گروه و با حمایت و هدایت آمریکا زیاد می باشد.
نظر شما :