امریکا فقط ایران را رقیب خود در منطقه میداند
پایگاه خبری میدلایست آنلاین در یادداشتی به قلم خیرالله خیرالله، روزنامهنگار مشهور عرب به این موضوع پرداخته و در این باره مینویسد: چه کسی میخواهد خلا موجود در خاورمیانه را پر کند؟ آیا ایران میتواند بازوهای نفوذی خود را تا عراق و لبنان و پس از آن سوریه و از این سو تا خلیج فارس از طریق بحرین تا اندازهای گسترش دهد که جای خالی قدرتهای بزرگ را در منطقه پر کند؟ چه کسی میتواند این تصور را نسبت به ایران از ذهنش دور کند آن هم در حالی که ساختار دنیای عرب تعریفی تازه به خود گرفته است. در حال حاضر خاورمیانهای جدید در حال تولد است که تولد کشورهای جدید را نیز موجب شده است. مثلا سودان جنوبی آن هم در آن موقعیت مهم و استراتژیک در جنوب سودان که در کنار مصر پیامهای بسیاری را به دنیای عرب میدهد. سرعت تحولات بسیار حیرتآور است. در این میان اتهام به ایران برای ترور عادل جبیر، سفیر عربستان در امریکا نیز در همین چارچوب میگنجد.
وی سپس مینویسد: فارغ از صحت و سقم اتهامهایی که متوجه ایران است، بسیار روشن است که یک تبلیغات گسترده تهاجمی برای متوقف نگه داشتن نفوذ و قدرت گرفتن ایران در منطقه آغاز شده است. امریکاییها اکنون به این باور رسیدهاند که اصلیترین و جدیترین رقیبشان در منطقه ایران است به ویژه که در جنگ با عراق نیز مجبور شدند ضمن همکاری و به رسمیت شناختن نفوذ ایران در عراق توانستند روند جنگ در این کشور را پیش ببرند.
عبدالله عبدالله در توضیح این تحلیل خود مینویسد: امریکاییها نخستین زلزله از سوی ایران را از ناحیه عراق احساس کردند. بسیار کم بودند کسانی که ماهیت واقعی و تاثیرگذاری شگرف تغییر نظام در عراق را که به دخالت نیروهای امریکایی در این کشور انجامید، درک کنند. البته نمیتوان گفت سرنگونی نظام صدام حسین با آن همه جنایاتی که مرتکب شد و سوء فهمی که از موازنههای منطقه برداشت میکرد، اشتباه بود. سیاستهای اشتباه و سراسر فاجعهآمیزی صدام حسین بود که عراق را از توطئهای به توطئه دیگر وارد کرد بدون این که متوجه باشد سیاستهایش تا چه اندازه بر جامعه عراق تاثیر میگذارد. اما خطای امریکاییها در این بود که پس از سرنگونی نظام صدام حسین اشتباهات بسیاری را در عراق مرتکب شدند. از این اشتباهها ایران توانست نهایت استفاده را ببرد و فورا برای خود جای پا محکمی باز کند. چه کسی میتواند شک داشته باشد که نوری مالکی اگر برای بار دوم نخستوزیر شد، به این دلیل بود که حمایت قاطع ایران را پشت سر خود داشت. او توانست به رغم شکست در برابر ایاد علاوی، نخستوزیر شود و دولت تشکیل دهد.
وی سپس مینویسد: وضعیت لبنان نیز به همین ترتیب است. دولت فعلی لبنان با حمایت و مدیریت قاطع ایران توانست بدون حضور سعد حریری و متحدانش در دولت تشکیل شود و به حیات خود ادامه دهد. خیلی خندهدار در عین حال گریهآور است که امریکاییها با این همه ادعا بگویند نمیدانند چه شد که عراق از کنترلشان خارج شد، لبنان سازی مغایر با ساز آنها زد و حالا هم که سوریه ناآرام شده، چرا ایران و عراق و لبنان از آن حمایت میکنند.
عبدالله در ادامه مینویسد: امریکاییها چیزی را درو میکنند که خود کاشتهاند. آنها بذر کینه طایفهای و تفرقه مذهبی را کاشتند و حالا طبیعی است که منطقه به دو دسته تقسیم شود. امریکاییها در حقیقت فرصتهای طلایی را یکی پس از دیگری ناخواسته و ندانسته برای ایران فراهم آوردند. امریکاییها باید بدانند که این تازه اول راه است. هنوز زلزلههای سهمگین را احساس نکردهاند. البته پیشلرزههای آن را احساس کردهاند برای همین است که هشدار میدهند. اتهام آنها یک پیام بزرگ دارد و آن این که ایران میخواهد فراتر از تواناییهای منطقهای خود فعالیت کند و این برایشان غیرقابل قبول است.
وی در پایان مینویسد: هیچ چیز نمیتواند جلوی حرکت تاریخ را بگیرد. کل منطقه تغییر خواهد کرد. در منطقه تنها حکومتهایی میمانند که با ملتهایشان از در آشتی در آیند. ایران میتواند از این فرصت حداقل برای یک دوره معین نهایت بهره را ببرد و همچنان امریکاییها را متحیر نگه دارد. اما این که تا کجا این بازی میتواند ادامه داشته باشد را سیر طبیعی تاریخ به ما خواهد گفت.
نظر شما :