سرخوردگیهای فشرده: ماهیت تظاهرات اعتراضی در وال استریت
جهانی شدن سرخوردگیها
در دو سال گذشته جهان شاهد تظاهرات به صور مختلف بوده که در یک چشم انداز تطبیقی تفاوتها و شباهتها و نقاط اشتراک و افتراق میان آنها قابل تشخیص است. از تظاهرات گسترده در جهان عرب گرفته تا تظاهرات مردم یونان و اسپانیا و تظاهراتی که در داخل رژیم صهیونیستی علیه افزایش هزینههای زندگی انجام گرفت، تا تظاهراتی که در مقابل پارلمان هند به رهبری آقای هزاره در تاکید بر لزوم تصویب قانون ضد فساد در هند رخ داد، پدیده تظاهرات را به پدیده ای جهانی تبدیل کرده است. برخی از ناظران و اندیشمندان علوم سیاسی این جهانی شدن تظاهرات را خود پدیده ای جدید و متفاوت با تظاهرات سازمان یافته پیشین که در تاریخ جهان سابقه دارد می دانند.
تفاوت در این است که این تظاهرات حالت غیر تشکیلاتی داشته و مبتنی بر هرم سلسله مراتب احزاب نیست. نوعا جوانان در این تظاهرات نقش اساسی دارند، ابزار و مکانیسمهای نوین ارتباطی در پیدایش این تظاهرات نقش دارد و انواع سرخوردگیهایی که در نقاط مختلف دنیا وجود دارد، در این تظاهرات خود را به نمایش می گذارد. بخشی از این سرخوردگیها همگانی است. یعنی در سرتاسر دنیا سرخوردگی از وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی وجود دارد اما شاید بیشترین مخرج مشترک آنها، سرخوردگی از مجموعه نهادهای حاکم است. منظور از نهادهای حاکم، نهادهایی مانند احزاب سیاسی هستند که به طور سنتی سعی در ترجمه اعتراض اجتماعی به قدرت سیاسی داشتند ولی تمام این تظاهرات، جهانی شدن سرخوردگی از احزاب و جریانات جاافتاده ( Established) را نشان می دهد. این سرخوردگی جهانی همراه است با سرخوردگی از احزاب که به طور سنتی نقش واسط میان جامعه و دولت را ایفا می کردند. اما تقریبا بلا استثنا مخصوصا در کشورهای غربی این احزاب کارایی گذشته را ندارند. در کشورهایی هم که احزاب وجود نداشتند، این جنبشها با انتقاد از نهادهای حاکم که عمدتا کارکرد دولتها را در بر می گیرد،سامان یافته اند.
در مجموع آن چه در وال استریت می گذرد جدا از این جریان جهانی شدن نیست و مانند ظروف به هم پیوسته و مرتبط، این اعتراضها بر یکدیگر موثر هستند. لذا جهانی شدن سرخوردگیها توضیح دهنده بخشی از حرکت اعتراضی وال استریت است.
نسلی بودن سرخوردگیها
آن چه در تظاهرات وال استریت قابل توجه است بر اساس مشاهدات و گزارشهایی که منتشر شده، حضور نسل جوان عمدتا بیست تا سی ساله امریکایی است که در این تظاهرات شرکت می کنند. البته این تظاهرات رنگین کمانی از مردم را در بر گرفته و صرفا و منحصرا نسل جوانی که به آنها اشارت رفت، تمامیت تظاهرات را تشکیل نمی دهند. اما برجستگی حضور این نسل غیر قابل انکار است. اینها نسلی هستند که فارغ التحصیلان جوان امریکا هستند و پیدا کردن کار برای آنها بسیار سخت شده و کلا بخشی از بحران بیکاری در امریکا به بحران کاریابی فارغ التحصیلان جوان ارتباط می یابد که مانند گذشته نمی توانند به راحتی و به سرعت کار مناسب خود را پیدا کنند.
علاوه بر جنبه نسلی باید اشاره کرد که سرخوردگیهای دیگر این جوانان من جمله سرخوردگی از رهبران سیاسی نیز در این میان موثر است و باید توجه داشت که مسئله سرخوردگی در هر جامعه ای من جمله جامعه امریکا همیشه وجود داشته ولی این شدت و درجه قابل توجه است.
جریانات چپ و راست در گذشته سعی کرده اند که از سرخوردگی نسل جوان استفاده کنند. جنبش چپ امریکا در دهه 60 میلادی از سرخوردگی نسل جوان استفاده کرد و حرکتهای عمده ای را که از نظر تاریخی در امریکا مورد توجه است به وجود آورد. اما جنبش چپ امریکا در دهه 70 و 80 میلادی عقب نشینی قابل توجهی داشت و نتیجتا جریانات راست در دهههای بعدی توانستند نسل جدید را به خود جلب کنند. بخشی از این نسل جدید در جنبش موسوم به تی پارتی که جنبشی راست گرایانه است، جذب شدند. اما نسلی که در وال استریت و تظاهرات مربوط به آن شرکت می کند تعلقی به این حرکتهای کلاسیک ندارد و نسلی متفاوت با نسلهای گذشته است. علت عمده این تظاهرات نسلی را باید در واقعیتهای اقتصادی و سیاسی جست و جو کرد.
سرخوردگی اقتصادی و سیاسی
سرخوردگی اقتصادی در امریکا بسیار عمیق است. این سرخوردگی باید در پرتو تحولات دو دهه گذشته در جهان سرمایه داری مورد مداقه قرار گیرد. بعد از فروپاشی شوروی و ریزش نظامهای سیاسی در بلوک شرق، خوش بینی عمیقی به سرمایه داری در دنیا به وجود آمد و کتاب معروف فوکویاما تحت عنوان «پایان تاریخ»، جهان را فقط با یک گزینش و انتخاب مواجه می دانست و آن فقط سرمایه داری بود.
اما خوش بینی به سرمایه داری در دو دهه گذشته با افزایش بحرانها در سرتا سر جهان رو به افول نهاده است. از بحرانهای مالی اواخر دهه 90 در جنوب شرق آسیا تا بحران بیکاری عمیق در اروپا که باعث شده در اسپانیا 21 درصد از جمعیت فعال، بیکار باشند تا بحران عظیم بدهکاری مالی امریکا، همه نشان دهنده نوعی بحران عمیق اقتصادی در جهان غرب است. به علاوه مجموعه رفتارهای سیاسی غرب در جهان نیز به این سرخوردگی اقتصادی و اجتماعی افزوده است.
آن چه در خصوص این تظاهرات از نظر اقتصادی حائز اهمیت است، نوع خاص بحرانهای سرمایه داری در امریکا است که به بحرانهای مالی، بانکی و اعتباری برگشت پیدا می کند. به این صورت که کاپیتالیسم اولیه ای که امریکا را بنیاد کرد و امریکا با الهام از تفکرات پروتستانیسم با اولویت دادن به کار و برجسته کردن عنصر کار در زندگی اجتماعی قدرت گرفت، در دو دهه گذشته جای خود را به نوع سرمایه داری جدیدی داده که عمدتا نه بر ارزش سنتی و جدی کار بلکه بر اساس تخمین، حدس و گمان قرار دارد. در این جا عمدتا بانکدارها و نهادهای مالی و اعتباری نقش دارند و فی الواقع نحوه حدس زدن بازار و گمانه سازی در آنها همراه با نوع خاصی از اعتبارات که بانکها در اختیار گرفته و توزیع می کنند، سرمایه داری مبتنی بر کار را تبدیل به نوعی سرمایه داری کرده که نتیجه آن افزایش شکاف عمیق طبقاتی است که بنابر نظر بسیاری از دست اندرکاران مطالعات امریکا، هیچ گاه فاصله فقیر و غنی در امریکا تا این حد گسترده نبوده است. فی الواقع پولدارها نه از طریق کار بلکه از طریق بورس بازی و استفاده از اعتبارات و گمانه زنی و به عبارت دیگر نوعی قمار بزرگ به امکانات اقتصادی عمده ای دست پیدا می کنند و در این پروسه بخش عمده ای از جامعه از تلاش و کار باز می ماند.
این بحران ریشه خود را در سیاستهای موسوم به «ریگانومیکس» که از دهه 80 در امریکا شروع شد و با شعار معروف اقتصادی دولت ریگان به عنوان «حرص چیز خوبی است»، (Greed is Good) آغاز شد و در عین تحرک اولیه ای که به اقتصاد امریکا داد، در حال حاضر امریکا را با بحرانی رو به رو کرده که مشکلات سال 2008 که در آغاز ریاست جمهوری اوباما برزو پیدا کرد، فقط بخشی از آن است. این بحران در جامعه امریکا بسیار عمیق است و سرخوردگیهای عمده ای را ایجاد کرده که بعضا مورد استفاده سیاستمداران قرار گرفته و می گیرد. اما همه آنها قابل ترجمه در روندهای سیاسی نیستند. در واقع این سرخوردگی سیاسی ـ اجتماعی، عمیق تر از آن است که فقط در این تظاهرات مشخص شود ولی این تظاهرات بخشی از آن است.
در مجموع تظاهرات وال استریت هرچند کوچک است و جمعیت آن در مقابل جمعیت بالای چهارده میلیونی نیویورک چندان زیاد نیست، ولی در حال رشد است و به شهرهای دیگر رسیده و نمی توان از آن، این استنباط را کرد که نظام اقتصادی امریکا در حال ریزش است. اما هر چه که هست نشان از سرخوردگیهای عمیقی است که در جامعه امریکا وجود دارد و بخشی از این سرخوردگیها جهانی، بخشی نسلی و بخشی ریشه در ساختارها و سیاستهای اقتصادی ـ اجتماعی در دهه گذشته دارد.
باید در نظر گرفت که امریکا وارد مبارزات انتخابات ریاست جمهوری 2012 شده و این مبارزات انتخاباتی جدی است. این که سیاستمداران دو حزب چگونه بتوانند از این سرخوردگیها برای اهداف سیاسی خود استفاده کنند مشخص نیست اما در این که هر دو باید به موضوعات اصلی این اعتراضات یعنی مسئله کار و مسئله توزیع ثروت و کارآیی اقتصادی پاسخ دهند، تردیدی وجود ندارد.
نظر شما :