اینجا بیت المقدس است و همه چیز مرتب!
در شرایطی که جهان در تب و تاب تلاشهای محمود عباس رهبر تشکیلات خودگردان فلسطین برای به رسمیت شناختن فلسطین و تقلاهای اسرائیلیها برای وتوی این طرح در شورای امنیت است ، در خیابانهای بیت المقدس و دیگر مناطق سرزمینهای اشغالی از این هیجان خبری نیست. رسانههای اسرائیلی در فضاسازی مشخص از احتمال آغاز خشونتهای جدی در چند روز و یا چند هفته آینده سخن میگویند و این در حالیست که نمازگزارانی که برای برگزاری نماز جمعه میرفتند تنها چیزی که در دست داشتند زیراندازی بود برای ایستادن و نماز خواندن. به ندرت افرادی را میدیدید که در خصوص سخنان اوباما و یا موضع گیریهای اسرائیلیها اظهار نظر کنند. شاید هم وتوی امریکاییها خشم نهان آنها را زنده کند که البته آن هم بعید است.
تصاویری که این روزها اینجا میبینم آب و هوای عراق پس از رسواییهای زندان ابوغریب را دارد. امریکاییها در همان زمان هم اعلام کردند که به دلیل ترس از افزایش خشونت و احساسات ضد امریکایی در عراق است که تعدادی از این عکسها را سانسور کرده اند.من روز انتشار همان تصویر محدود هم در بغداد بودم و هیچ گونه خشونتی در میان مردم ندیدم. حقیقت این بود که عراقیها پیش از انتشار این عکسها هم از ماجرا خبر داشتند. همین عراقیهای کوچه و بازار بودند که در زندان ابوغریب شکنجه شده بودند. این روزها در بیت المقدس هم همین حس وجود داشت. فلسطینیها سالهاست که پذیرش یک جانبه اسرائیل را خط مشی خود قرار داده اند. 44 سال است که این اشغال ادامه دارد و طولانی ترین تاریخ اشغال را به خود اختصاص داده است. فلسطینیها تمام ماجرا را از حفظ هستند. این ما غربیها هستیم که از تصاویر شکنجهها میترسیم.
فلسطینیها حتی در برابر حضور نظامیسنگین اسرائیلیها در نمازهای جمعه هم سکوت اختیار کرده اند. هیچ کس با سن پایین تر از 50 سال نمیتواند در مسجد الاقصی نماز بخواند. نیروهای امنیتی اسرائیلیها هم گویا برخورد با نمازگزاران را تبدیل به عادتی روزانه برای خود کرده اند. هر بار مردی فلسطینی اندکی صدایش را در دعا و نیایش بالا میبرد دهها اسرائیلی روی سر وی میریزند و پس از ضرب و شتم ش او را دست بسته میبرند. تعدادی از نیروهای امنیتی هم سوار بر اسب ماجرا را نگاه میکنند. با چشمهایی درشت و خسته.
زمانی که میخواهم از ایست بازرسی عبور کنم مامور امنیتی برگ هویت من را هم طلب نمیکند و با برانداز چهره ام مانع را برای عبور من برمیدارد. برای نیروهای امنیتی اسرائیل ایستادن مقابل دوربین و یا دیده نشدن اندک تفاوتی ندارد. این بی تفاوتی را در هیچ جای دنیا ندیدم. بر روی یکی از دیوارهای مسجدی در سی مایلی نابلس نام حضرت محمد پیامبر مسلمانان را پیوست توهینی فاحش کرده اند. فلسطینیها بر روی دشنام نوشته شده خط کشیده و آن را ناخوانا کرده اند اما نام محمد همچنان بر روی دیوار به چشم میخورد.
تمامیمحدودیتها در سرزمینهای اشغالی برای فلسطینیها اندک اندک عادی میشود. موانع فلزی هم مانند دیوار حائل عادی میشود. دیواری که فضای زشتی به بیت المقدس بخشیده و درست مقابل چشم تمام فلسطینیها و اسرائیلیها بالا رفته است. ما غربیها همچنان در خصوص این دیوار اظهار نظر میکنیم و البته آن را مانع امنیتی میخوانیم که خوش صدا و معنا تر است . معضلی که گمان میکنیم به زودی حل هم خواهد شد.
در همین نماز جمعه آخر در بیت المقدس صحنه ای دیدم که به خوبی در ذهنم مانده است. بعد از پایان نماز و زمانی که همه با زیراندازهای خود در حال بازگشت به سر زندگی و کار خود بودند، پیرزنی شروع به پهن کردن بساط فروش خیابانی خود کرد. او در حال در کنار هم قرار دادن دو جعبه بزرگ کنار هم بود تا شاید بتواند به عنوان میز از آن استفاده کند. ناگهان سرباز اسرائیلی که خسته هم به نظر میرسید به او تذکر داد که بساط خود را آنطرف تر پهن کند. هیچ دلیلی هم برای این اصرار وجود نداشت و به نظر میرسید که سرباز اسرائیلی بهانه گیری میکند. پیرزن در حالی که بسیار عصبانی به نظر میرسید فریاد زد: همه چیز تمام شد. به نظر من منظور پیرزن از این همه چیز مناقشه میان فلسطین و اسرائیل بود. سرباز اسرائیلی اما با خنده حرف پیرزن را تکرار کرد و به نظر من منظور وی از همه چیز نماز جمعه این هفته بود. سرباز همچنان با لگدهای خود جعبههای پیرزن را به جلو میراند و پیرزن هم زیر لب غرولند میکرد. توریستهایی که چشمان آبی و موهای بلوند داشته و زبان المانی هم صحبت میکردند این صحنه را نگاه میکردند. هیچ کس هم دخالتی نکرد تا شاید اندکی از خشم پیرزن کاسته شود. گویا تمام توریستها تماشای این صحنه را به عنوان بخشی از سنت سرزمینی که به آن سفر کرده اند، پذیرفته اند.
منبع: ایندیپندنت
نظر شما :