نوروز ۱۳۸۷ خجسته باد
نوروز در جمهوری آذربایجان ؛ بازمانده از ۱۷۰ سال تسلط بیگانه
عید نوروز در سراسر جمهوری آذبایجان به عنوان گرامی ترین و بزرگترین واقعه سال، با شکوه و جلال فوق العاده جشن گرفته می شود و گوئی به تلافی نزدیک به دو سده دوری از نوروز، آداب و رسوم آن باید بسیار مفصل تر و پر دامنه تر از ایران، که خاستگاه اصلی نوروز است، بر گزار گردد.
مرزهای جغرافیایی و سیاسی سرزمین ها در طول تاریخ فراوان محو و مخدوش شده و در بسیاری اوقات از نو ترسیم گردیده است، اما حافظه تاریخی و فرهنگی مردم آن سرزمین ها هرگز زدوده نشده و تلاش حاکمان بیگانه در زدودن آن همواره نقش بر آب بوده و گذر زمان مانند سیلی گذرا آن را شسته و با خود برده است.
به ویژه، مردم آذربایجان برای حفظ هویت ملی و ریشه های تاریخی خود صاحب سپر دفاعی نیرومندی به نام ادبیات شفاهی هستند که آن ها را در گذار از بحران های هویتی و استیلای فرهنگ های تحمیلی، که بارها به آن دچار آمده اند، یاری کرده است. همین ادبیات در قالب شعر و قصه و افسانه، که در آذربایجان گنجیه عظیمی از ان در اختیار دارد، توانسته هویت ملی آن کشور را در برابر هجوم فرهنگ های سلطه گر حفظ و حراست کند.
در پی جدایی آذربایجان از ایران و الحاق آن به روسیه تزاری، بر اساس « عهدنامه گلستان » در سال 1813، و با برقراری تقویم میلادی در آن سرزمین و رواج فرهنگ و زبان روسی، روند همسان سازی قومی و روسی کردن آداب و رسوم اجتماعی نیز آغاز گردید. پس از فروپاشی امپراتوری روسیه تزاری در سال 1917، آذربایجان از یک دوره بسیار کوتاه استقلال برخوردار گردید و توانست در سال 1918 اولین دولت جمهوری را در این بخش از جهان تأسیس کند.
اما ظهور امپراتوری جدیدی به نام اتحاد شوروی، که از انقلاب بلشویکی 1917روسیه برآمده بود، در سال 1920به عمر این جمهوری نو بنیاد پایان داد و با اشغال آن توسط ارتش یازدهم شوروی، مردم آذربایجان بار دیگر برای یک دوره هفتاد ساله دیگر معروض هویت زدایی و به اصطلاح آسیمیلاسیون قرار گرفتند، و وادار به اخذ فرهنگ و راه و رسم زندگی روسی و انکار هویت و ریشه های تاریخی و ملی خود شدند. در دوره شوروی بسیاری از آداب و رسوم ملی آذری ها، از جمله برگزاری مراسم نوروز، ممنوع اعلام گردید و مردم مخفیانه و با نام « جشن بهار »( باهار بایرامی ) نوروز را در خانه ها برگزار می کردند.
اما ادبیات شفاهی آذربایجانی ها به سهولت توانست هویت ملی آن ها را در طول یکصد و هفتاد سال تسلط بیگانه در خود حمل کند و به روزگار استقلال برساند.
امروز، عید نوروز در سراسر جمهوری آذبایجان به عنوان گرامی ترین و بزرگترین واقعه سال، با شکوه و جلال فوق العاده جشن گرفته می شود، و گویی به تلافی نزدیک به دو سده دوری از نوروز، آداب و رسوم آن باید بسیار مفصل تر و پر دامنه تر از ایران، که خاستگاه اصلی نوروز است، بر گزار گردد.
با آن که تقویم رسمی در این کشور میلادی است، مراسم نوروزی در آذربایجان از اولین چهارشنبه اسفند ماه آغاز می شود و تا آخرین چهارشنبه سال، که ( آخیر چرشنبه) نامیده می شود، ادامه می یابد و در نهایت در روز 21 مارس به نوروز می رسد و با یک هفته تعطیل، که با احتساب دو روز تعطیلی آخر هفته به 9 روز می رسد، مردم به شادی و پایکوبی می پردازند.
در 4 چهارشنبه پی در پی، که هر یک از آن ها را به نشانه عناصر اربعه به ترتیب آب، آتش، هوا، و خاک نام گذاری کرده اند، آداب و مراسم معینی را که به این عناصر نسبت داده می شود به جای می آورند؛ مانند ستایش آب به عنوان منبع حیات در چهارشنبه آب، تکریم آتش به نشانه آفتاب و روشنائی و گرما در چهار شنبۀ آتش، و الخ.
گفتنی است که نوروز در آذربایجان بیشتر ماهیت اجتماعی دارد و بخش اعظم آداب و مراسم آن در بیرون از خانه و در فضای باز به جای آورده می شود و، از این رو، سنت های نوروز در این کشور با رقص و آواز نوازندگان معروف به « آشیق »ها ( خواننده و نوازندگان سیار )، مشاعره شاعرانِ « میخانه » ( نوعی شعر چهار پاره مانند که فی البدیهه ادا می شود و در آن مسائل روز مورد انتقاد قرار می گیرد )، کشتی گرفتن و اسب دوانی، و آتش افروزی و آتشبازی فراوان همراه است.
رسم سبز کردن سبزه در آذربایجان گویا حد و مرزی ندارد و تعداد آن هرچه بیشتر و ارتفاع آن هم هرچه بلندتر باشد مطلوبتر است.
تفأل و تعبیر شگون نیک و بد از سنت های کهن و مورد علاقه آذری ها، به ویژه زنان، است و برخی از آن ها در عین سادگی از زیبایی و ظرافت های این نوع باورها خالی نیست. مثلاً دختران جوان نیت می کنند و انگشترهای خود را در ظرف پر از آبی می اندازند و از پسر بچه ای می خواهند که یکی از آن ها را از آب بیرون بیاورد و اعتقاد دارند که صاحب آن قبل از عید نوروز به مرادش خواهد رسید.
فالگوش ایستادن، کلاه انداختن ( کلاه را از پنجره خانه ها به داخل پرتاب می کنند تا صاحب خانه چیزی در آن بگذارد و پس بدهد.)، بازی تخم مرغ قطار ( تعدادی تخم مرغ، که شمار آن ها به نسبت توانائی مالی بازی کنندگان می تواند10، 20، 100 یا هر تعداد باشد )، به صورت قطار روی زمین کنار هم چیده می شود و دو نفری که بازی می کنند هریک یکی از آن ها را بر می دارد و به ترتیبی که در برخی نواحی ایران هم معمول است سر آن ها را به یکدیگر می زنند. برنده کسی است که آخرین تخم مرغ در دست او نشکسته باشد. پول تخم مرغ ها پای بازنده و تخم مرغ های شکسته فی المجلس نیمرو می شود و همه از آن می خورند.
در مجموع و در میان صدها رسمی که در آذربایجان برگزار می شود، و طبعاً بسیاری از آن ها شبیه به ایران است، دو چیز بیش از همه به چشم می خورد. یکی آتش فراوان، به عنوان سرزمین آتش ( اودلار یوردو )، و دیگری رقص مردان است. رقص زنان در لباس های ملی فقط جنبه تلطیف دارد و سهم کمتری دارد.
نظر شما :