موج سوم جهان عرب و آینده منطقه
اما تحولات جدید در کشورهای عربی یا موج سوم کشورهای عربی، موج دموکراسی خواهی است. در این موج افکار و گروههای مختلفی وجود دارند. گروههای اسلامی، قومی، لیبرال، سکولار و ایدئولوژی دیگر در اعتراضات عمومیکه در کشورهای عربی جریان دارد دیده میشود. ولی فهم عمومیدر این کشورها این است که باید به نقطه ای برسند که همه بتوانند در کنار هم زندگی کنند و دولتها پاسخگوی ملتها باشند. گرایشات ضد استعماری، ضد اسرائیلی، ضد فساد، ضد فقر و ... هم در این موج اعتراضات مردمیدیده میشود ولی مقدم همه این مطالبات، آنها یک چیز را هدف قرار داده اند و آن حقوق اساسی که بین ملتها و دولتها وجود دارد و در هفت دهه گذشته در جهان عرب نابود شده و نادیه گرفته شده است. این موج و مطالبه عمومیمختص یک کشور دو کشور هم نیست، هرچند تاثیر گذاری این موج در بعضی جاها بیشتر و در برخی کشورها کمتر است.
پس در وهله اول باید به این نکته توجه کرد که این تحولات یک موج است. موج سوم بیداری جهان عرب، که اکثریت آنها مسلمان هستند و گروههای اسلامیهم نفوذ جدی در آن دارند ولی مبتنی بر مطالبه مشارکت عمومیو دموکراسی است. در ثانی از 8 ماه پیش که این موج شروع شده تا زمانی که وضعیت باثباتی ایجاد شود را باید دوره گذار دانست. در این دوران گذار سمت و سوی جریانات به سمت دموکراسی است. یعنی این که هر کسی یک رای داشته باشد، هدف کلی این موج است. البته بسته به نوع برخورد ملت و دولتها و شرایط جغرافیایی که حاکم است، وضعیتهای متفاوت و شرایط گوناگونی شکل میگیرد.
به هر حال ما باید این اتفاقی که در منطقه افتاده را به رسمیت بشناسیم و این که ما میخواهیم این موج چه باشد و چه نباشد نباید معیار تحلیل ما باشد. این که ما تمایل داریم این جنبشها اسلامیباشد یک بحث است ولی واقعیت این است که این موج بیش از هر چیز موج دموکراسی خواهی است. اتفاقی که افتاده این است که مردم برای اولین بار به صحنه آمده اند و میگویند «ما میخواهیم». این اتفاق تا امروز در جهان عرب و منطقه ما وجود نداشته است یا کمتر وجود داشته است. سرکوب این خواست مردم هم ممکن نیست. اگر در شهر سرکوب شود، به روستا میرود. اگر در کشور سرکوب شود به کشور دیگر میرود. تکیه من بر این تفاقی است که در کل منطقه افتاده است و مردم بر خواست خود تاکید میکنند. نماد این مردم هم جوانان هستند، جوانانی که در فیس بوک و جاهای دیگر فعال هستند. به عنوان مثال که در 48 سال گذشته این همه فشار وجود داشته است و اوج فضای خفقان دیده میشده، وقتی فرصتهای اینگونه ایجاد شود قطعا آن مطالبات سر ریز میشود و امکان سرپوش گذاشتن بر آن وجود ندارد.
بنابراین این اتفاق که امروز مردم در کف خیابان شعار «الشعب یرید» سر میدهند مهم ترین نکته ای است که باید به آن توجه کرد. حال در یک جا میگویند اسقاط، یک جا میگویند اعدام، یک جا میگویند اصلاح. ولی آنچه مهم است «الشعب یرید» مبنا خواهد بود و قرار است مردم حرف آخر را بزنند.
به این دلیل، کشورهایی که زمینههای مردمیو دموکراتیک بهتری داشته باشند میتوانند در منطقه نقش موثرتری بازی کنند. از این روست که میبینیم ترکیه نقش پررنگی در منطقه پیدا کرده است. از سوی دیگر به نظر من نقش عربستان در آینده رو به افول است چرا که ظرفیتهای دموکراسی و حقوق بشر در ایدئولوژی حاکم بر عربستان وجود ندارد.
ایران هم چنانچه بر ظرفیتهای دموکراتیک خود تاکید کند میتواند نقش واقعی و جدی خود را در منطقه بازی کند. سابقه 150 ساله مبارزه مردم ایران برای دستیابی به دموکراسی و آزادی نقطه قوتی است که میتواند مورد توجه قرار گیرد. انقلاب اسلامیایران نیز ظرفیتهای دموکراتیک خوبی ایجاد کرد. چنانچه از این ظرفیتها استفاده شود میتوان گفت که ایران در کنار ترکیه و احتمالا مصر آینده منطقه را شکل خواهند داد. در دوران اصلاحات که بر ظرفیتهای دموکراتیک جمهوری اسلامیبیشتر تاکید شد و این ظرفیتها به نمایش گذاشته شد، تاثیر آن را در نشاط ملی، اقتصاد داخلی و روابط بین المللی دیدیم. اگر این تاکید تداوم مییافت و دولت اصلاحات، با دولتی پیشرو تر در زمینه استفاده از ظرفیتهای دموکراتیک قانون اساسی جانشین میشد و تاکید بر حقوق بشر، دموکراسی، پیشرفت و توسعه بیشتر صورت میگرفت، همانطور که در چشم انداز دیده شده بود، امروز ما وضعیت بهتری در منطقه داشتیم. اما با وجود دولتی که شرایط ناگوار شش سال گذشته را پشت سر گذاشته، نتوانسته ایم از ظرفیتهای واقعی ایران بهره ای نبردیم و در تاثیر گذاری در تحولات دچار مشکل هستیم. چنانچه ما از ظرفیتهای دموکراتیک خود استفاده میکردیم ما امروز نه تنها میتوانستیم در کنار ترکیه به ایفای نقش بپردازیم که حتی می توانستیم در بعضی مسائل از این کشور فعالتر و موثرتر باشیم.
نظر شما :