افغانستان؛ جايى که هر حرکتى به سود طالبان تمام مىشود
در حالی که بیش از شش سال از سقوط طالبان در افغانستان میگذرد، شبهنظامیان این گروه رادیکال اسلامگرا به رغم صرف میلیاردها دلار هزینه نظامیان خارجی برای مبارزه با آنها، طی تقریباً یک سال گذشته بیشتر و بیشتر قدرت گرفتهاند و اکنون حوزه نفوذ آنها تقریباً در سراسر افغانستان و حتی تا استان وردک در همسایگی کابل گسترده شده است.
ملا حکمتالله، فرمانده نیروهای طالبان در استان وردک در این باره میگوید هر چند کنترل شهرها و جادهها در اختیار نیروهای طالبان نیست اما آنها تقریباّ بر تمام مناطق روستایی و بیابانها و مناطق خارج شهرهها تسلط دارند و این قلمرو گسترده به آنها اجازه میدهد که عملیات خود را علیه نیروهای دولتی و خارجی بیهیچ مشکلی اجرا کنند. حکمتالله دلیل این آزادی عمل و پشتیبانی روزافزون نواحی روستایی از طالبان را فساد دولتی دستگاه حاکمه کابل میداند. او در این باره میگوید: «دستگاههای دولتی مشکلات مردم را حل نمیکنند. مردمی که مشکلی دارند و به این ادارات میروند باید پول زیادی رشوه بدهند و دست آخر هم کارشان انجام نمیشود.»
نیروهای خارجی مستقر در افغانستان و در راس آنها نیروهای بریتانیایی حدود دو ماه پیش عملیات گستردهای را در جنوب این کشور برای آزاد سازی شهر موسیقلعه آغاز کردند و تصورشان این بود که با سقوط حاکمیت طالبان بر این شهر راه پیشروی طالبان در ماههای زمستان بسته میشود. اما اکنون به نظر میرسد حمایت گسترده جمعیت روستایی افغانستان از نیروهای طالبان کاستی ناشی از پایگاه شهری مستحکمی مانند موسیقلعه را جبران کرده و طالبان را قادر ساخته است تا در ماههای زمستان نیز به فعالیت و عملیات خود ادامه دهند.
مردم محلی میگویند از طالبان حمایت میکنند چرا که طالبان بنا به تعریف محدود روستائیان محروم افغانستان از عدالت، نیرویی «عدالتخواه» شناخته میشود. مردم یکی از روستاهای تحت کنترل طالبان که حاضر شدهاند در این باره صحبت کنند، میگویند وضعیت امنیت روستایشان، اکنون که طالبان بر آن حکومت میکند، بسیار بهتر از گذشته شده است. گل وزیر، یکی از اهالی این روستا در منطقه وردک میگوید طالبان آمادهاند تمام مشکلات مردم روستا را حل کنند. او میگوید: «حتی اگر مشکل کوچکی وجود داشته باشد، طالبان آمادهاند آن را حل کنند. اما قبلاً [در دوران حاکمیت نیروهای دولتی حامد کرزی] اوضاع این طور نبود. آنها توجهی به ما نداشتند و آدمهای فقیر اصلاً دیده نمیشدند.»
نیروهای طالبان برای جلب اطمینان مردم از قدرتشان، سلاحهای خود را به مردم ساده روستاها نشان میدهند. خودروهای سوخته ارتش ملی افغانستان که در کنار جادهها فراوان به چشم میخورند و نتیجه کمینها و تلههای انفجاری طالبان هستند از دیگر اسنادی به شمار میروند که طالبان برای اثبات قدرت و تفوق خود به آنها متوصل میشوند.
علاوه بر این شمار نیروهای طالبان حتی در نقاط نزدیک به مرکز نیز قابل توجه است هر چند که فرماندهی این نیروها همچنان در مناطق جنوبی افغانستان متمرکز است. ملا رشید آخوند، فرمانده کل نیروهای طالبان در استان وردک میگوید حدود دو هزار نیروی فعال تحت فرماندهی او عمل میکنند. این تعداد برای نیروهای غیر منظمی که با تاکتیکهای ترور عمل میکنند، تعداد قابل توجهی است. اما او میگوید این افراد تنها مبارز نیستند، بلکه نظامی کامل را برای اداره کل امور نواحی تحت نفوذشان سازمان میدهند و اداره میکنند. دستورها مربوط به اداره مسائل غیر نظامی نیز از مرجع فرماندهی نظامی در جنوب در استان قندهار میرسد؛ درست مانند ایام حکومت طالبان که فرماندهی نظامی (جهاد) و اداری متمرکز و در دست طالبان بود.
به گفته ملا رشید آخوند، طالبان دادگاهی ویژه مناطق تحت نفوذ خود نیز تشکیل داده و به اختلافات مردم و پروندههای قضایی و جرایم نیز رسیدگی میکند که این نیز یکی دیگر از شباهتهای حکومت محدود کنونی به دوران حاکمیت طالبان است. رشید آخوند معتقد است که این دادگاه نزد مردم اعتبار بیشتری دارد و میگوید: «مردم پروندههای خود را از دادگاههای دولتی بیرون میکشند و به دادگاههای ما میآورند. حالا دیگر هیچ سرقتی در مناطق تحت کنترل ما اتفاق نمیافتد.»
گفته میشود بسیاری از عوامل انتحاری که در کابل به انجام عملیات تروریستی دست میزنند، از اهالی این ناحیه هستند که با اتومبیل تنها حدود یک ساعت با پایتخت فاصله دارد. این نیز به عقیده فرمانده کل طالبان در استان وردک یکی دیگر از نشانههای مقبولیت طالبان نزد مردم روستایی افغانستان است. او با افتخار به این مساله اشاره میکند و میگوید امروزه بیشتر حملات انتحاری توسط خود افغانها صورت میگیرد و نه جنگجویان خارجی.
در حقیقت شش سال پیش، زمانی که طالبان تازه سقوط کرده بود، کمتر کسی برای پیوستن به این نیروهای داوطلب میشد. اما امروز وضعیت کاملاً تغییر کرده است و نیروهای طالبان، به اعتقاد خودشان، این وضعیت را مرهون فساد نظام دولتی، روند کند بازسازی افغانستان، و حضور نیروهای خارجی در این کشور هستند. و البته ظاهراً هم در این باره اشتباه نمیکنند.
اما در مقابل نیروهای آمریکایی که همچنان معتقدند سر سلسله مشکلات افغانستان در جنوب این کشور متمرکز شده است، با فشار آوردن بر متحدان خود در جنگ افغانستان میکوشند شمار نیروهای نظامی در جنوب افغانستان را افزایش دهند؛ یعنی درست باعث تشدید یکی از عواملی شوند که موجب موجه نمایی چهره طالبان و قدرتمندتر شدن آنها در سراسر افغانستان شده است. البته متحدان آمریکا نیز پیشاپیش موضع خود را مشخص کردهاند و گفتهاند هیچ میلی به حضور بیشتر نظامی به ویژه در مناطق جنوبی ندارند. در همین زمینه، رابرت گیتس، وزیر دفاع ایالات متحده، چندی پیش در نامهای به همتای آلمانیاش خواستار حضور بیشتر نظامیان این کشور در جنوب شده بود اما آلمان در پاسخ گیتس به روشنی گفت ارتش این کشور هر چه از دستاش برآید در «شمال» افغانستان انجام خواهد داد. آلمان 3200 نیروی نظامی در افغانستان دارد که بیشتر آنها در نواحی به نسبت آرام شمال این کشور مستقر هستند و بخش اعظمی از آنها را واحدهای مهندسی و پزشکی تشکیل میدهند. در مقابل ایالات متحده که نیروهایش طی یک سال گذشته درگیر نبردی فرسایشی با گروههای تروریستی در جنوب بوده است، معتقد است که نیروهایش فرسوده شدهاند و به همین خاطر ناحیه جنوب افغانستان به دستکم 3000 نیروی تازه نفس احتیاج دارد.
این مساله در کنار روند کند بازسازیها و هشدار کارشناسهای مسائل افغانستان درباره خطر سقوط افغانستان و عدم دستیابی به اهداف اولیه، به مثابه زنگ خطری برای ایالات متحده بوده است. با این حال و به رغم وعدههای گوردون براون، نخستوزیر بریتانیا، رومانو پرودی، نخست وزیر سابق ایتالیا، نیکلا سارکوزی، رییس جمهور فرانسه و دیگر مقامات غربی که در دیدارهای اخیرشان از کابل وعده تسریع بازسازی افغانستان را دادهاند، فقدان امنیت به ویژه در مناطق جنوبی مانع تحقق چنین وعدههای میشود.
در حقیقت شرایط افغانستان را در دور باطلی قرار میدهد؛ اعزام نیروهای بیشتر به معنای تشدید مخالفت مردم با ائتلاف دولت و نیروهای خارجی و حمایت بیشتر آنها از نیروهای طالبان است که در نتیجه به قدرت گرفتن آنها و بیثباتی و ناامنی بیشتر منجر میشود، فقدان نیروهای تازه نفس و بیشتر نیز باز موجب قدرت گرفتن طالبان و تشدید ناامنی میشود، ناامنی روند بازسازی را کند میکند و روند کند بازسازی موجب اعتماد و اطمینان بیشتر مردم به طالبان و باز قدرت گرفتن بیشتر آنها میشود. این در حقیقت چرخه باطلی است که نیروهای خارجی و آمریکا از هر سو در آن بگردند باز به سود طالبان تمام خواهد شد. اکنون این چنین به نظر میرسد هر حرکتی به نفع طالبان تمام خواهد شد و شاید بزرگترین اشتباه نیروهای خارجی که آنها را به این بنبست کشانده است شش سالی است که سقوط طالبان میگذرد. شاید اگر نیروهای نظامی و نظام سیاسی آمریکا پس از حمله به افغانستان، به جای تمرکز بر عراق روی حل مسائل افغانستان متمرکز شده بود امروز با شرایط متفاوتی در افغانستان مواجه بودیم.
نظر شما :