جنبشهای عربی؛ آغاز یک پایان
باید دید که منظور از اصطلاح فروکش کردن یا فرو نشستن چیست. اگر مروری به تاریخ انقلابها یا جنبشهای اجتماعی دنیا داشته باشیم، بحرانهایی مانند بحرانهایی که نمونههای آنها را در کشورهای عربی خاورمیانه مشاهده کردیم و باعث میشود که مردم به خیابانها بیایند و در خیابانها نظام سیاسی را به چالش بکشند، نمیتوانند حرکتهای متداوم و طولانی ای باشند. اگر به انقلاب فرانسه اواخر قرن هیجدهم و یا حرکتهای مردمیدورانهای بعدی، معمولا مدت زمانی که مردم میتوانند زندگی عادی خود را تعطیل کنند و بر اساس یک مدل جدیدی از اعتراض اجتماعی به خیابانها بیایند، بیش از چند ماه نیست. اگر در این چند ماه اعتراضات به نتیجه برسند که تغییر ایجاد میشود. اما اگر نتوانند به نتیجه ای دست پیدا کنند، ممکن است به بحرانهای موجود در لایههای زیرین جامعه یا بحرانهای بلند مدت تری مانند جنگهای داخلی منجر شود.
یکی از مولفههای تعریف جنبشهای اجتماعی توانایی آنها در بسیج نیروهای اجتماعی است. اگر این نیروهای اجتماعی آحاد مردم جامعه باشند، این افراد بیش از چند ماه نخواهند توانست زندگی روزمره عادی خود را تعطیل کنند، به خیابانها بیایند و صرفا به نیروهای سیاسی بدل شوند. از این جهت است که گفته میشود که حکومتها حتی حکومتهای اقتدارگرایی که بتوانند چند ماه در مقابل اعتراضات خیابانی مقاومت کنند، احتمالا میتوانند اعتراضات را کنترل کنند. این اعتراضات یا به لایههای زیرین جامعه میرود، یا به جنگهای داخلی منتهی میشود و یا برای مدتی با رکود مواجه خواهد شد.
چه قدر به خشونت کشیده شدن این حرکتها در کشورهایی مانند بحرین یا لیبی را در رکود این تحرکات موثر میدانید؟
طبیعتا این مسئله موثر است. چون مردم عادی همان طور که از نامشان پیداست مردم عادی هستند، آنها پارتیزانهای حرفه ای یا انقلابیون با تجربه ای نیستند که بخواهند دائما با اعمال انقلابی حیات اجتماعی خود را ادامه دهند.
بنابراین اگر حکومتهای اقتدارگرایی مانند لیبی یا بحرین دست به سرکوب بزنند و یا اتفاقاتی که در اوایل کار در عربستان یا الجزایر افتاد، بتوانند حرکتهای اجتماعی را با ضرب خشونت فرو بنشانند، ممکن است بتواند جلوی اعتراضات خیابانی را بگیرند. اما معلوم نیست فرونشستن اعتراضات خیابانی نشانه تمام شدن جنبش اجتماعی باشد. در بسیاری از این موارد اعتراضات تغییر قالب میدهند و در قالبهای دیگری پیگیری میشوند.
چه قدر این اتفاقات را با وجود این که الان فروکش کرده است در ایجاد اصلاحات جدی در کشورهای عربی به طور عام یعنی هم آنها که درگیر این تحولات بوده اند و هم آنها که چنین نبوده اند، موثر میدانید؟
قبلا هم این بحث را مطرح کرده ام. به نظر من اصلاحات یعنی تغییرات جدی در درون ساختارهای سیاسی کشورهای عربی و شمال افریقا یک امر گریز ناپذیر است. یعنی این اتفاقی است که خواهد افتاد. به این دلیل که اتفاقات اخیر نشان داد و این آگاهی را در حاکمان به وجود آورد که با شرایط موجود نمیتوان ادامه داد و نمیتوان حکومتهای باثبات و پایدار در این کشورها به وجود آورد. بنابراین به نظر میرسد که اصلاحات در مورد ساختارهای حکومتی، نوع ارتباط با مردم، برآوردن نیازهای طبقه متوسط در بسیاری از این کشورها به طور حتم ادامه خواهد داشت.
اگر این اعتراضات اجتماعی منجر به تحول در این کشورها شود، طبیعی است که حکومت جدید به طور اساسی تری این اصلاحات را پیگیری خواهد کرد و در غیر این صورت نیز به نظر میرسد که خود این حکومتهای فعلی هم تا حدود زیادی به لزوم برخی اصلاحات رسیده اند. اصلاحات و تحولاتی که در کشورهایی مثل اردن یا مراکش اتفاق افتاده است نشانههایی از همین امر است. این رفتار حاکمان نشان میدهد که تحول طلبی موجود در درون اجتماع را احساس کرده اند.
در ابتدای شروع این حرکتها در کشورهای عربی، برخی آنها را با حرکتهایی که در دهه هشتاد میلادی در همین کشورها اتفاق افتاده بود و گفتند که این حرکتها خیلی زود فروکش میکند و منجر به تغییر جدی نمیشود. شما این مقایسه را تا چه حد درست میدانید؟
در ابتدا باید ببینیم منظور از تغییر جدی چیست؟ اگر منظور از تغییر جدی از بین رفتن تدریجی حکومتهای اقتدارگرا یا تغییر مشی آنها و به وجود آمدن حکومتهایی معتدل تر با رژیمهای سیاسی معتدل و دموکراتیک تر و یا در بعضی کشورها از بین رفتن برخی باندهای مخوف حکومتی که قدرت اقتصادی را هم در اختیار دارند، باشد، به نظر میرسد این تغییرات اتفاق خواهد افتاد؛ یا از طریق دگرگونی در حاکمان یا به دست خود حاکمان کنونی. چون این جنبشهای اخیر نشان دهنده این بود که با آن شیوههای سابق، دیکتاتوریهای رانتیری که در کشورهای عربی و شمال افریقا وجود داشت، امکان ادامه حکومت ندارند. و یا اگر هم این امکان وجود داشته باشد باید با فشار، تردید و بحرانهای دائمیاین روند ادامه یابد.
پس اگر منظور از تغییر جدی نکات ذکر شده باشد، به طور قطع این تغییر اتفاق خواهد افتاد. ولی اگر منظور انقلابهای سیاسی اجتماعی باشد که بنیاد رژیمهای سابق از طریق آنها برداشته شود و بنیاد رژیم جدیدی با مفاهیم و قوانین اساسی و ساختارهای جدید پی افکنده شود، به نظر میرسد حداقل در کوتاه مدت نمیتوان چنین تغییری را تصور کرد.
نظر شما :