همگرایی ملت ها، ثمره بهارهای عربی

۰۵ تیر ۱۳۹۰ | ۲۰:۰۷ کد : ۱۴۱۰۵ اخبار اصلی
گفتاری از حمید رضا دهقانی پوده، نماینده ایران در سازمان کنفرانس اسلامی برای دیپلماسی ایرانی.
همگرایی ملت ها، ثمره بهارهای عربی

 کشورهای اسلامی منظومه گسترده ای از کشورها هستند که در چهار قاره جهان، آسیا، آفریقا، اروپا و آمریکا واقع شده اند. هر چند در دو قاره آمریکا و اروپا تعداد کشورهای اسلامی چندان چشم گیر نیست ولی سورینام و آلبانی نیز جزء کشورهای اسلامی هستند که در قاره آمریکا و اروپا قرار دارند. علاوه بر این ترکیه نیز اگرچه کشوری است که در قاره آسیا قرار دارد ولی از حیث جهانی در قاره اروپا دسته بندی می شود. بنابراین به جز این کشورها، اکثریت کشورهای اسلامی در قاره آسیا و آفریقا قرار دارند. سازمان کنفرانس اسلامی کشورها را به سه گروه تقسیم بندی می کند. کشورهای عرب، کشورهای آسیایی غیر عرب و کشورهایی آفریقایی غیر عرب.

کشورهای اسلامی از همگونی و همسانی خاصی برخوردار نبوده اند. یعنی به جز اشتراک در دین، در دیگر حوزه ها دارای اشتراکات کمی هستند. به خصوص کشورهای اسلامی از منظر سیاسی دارای اختلافات زیادی بوده اند. حتی تاسیس سازمان کنفرانس اسلامی در سال 1969 نیز به نوعی منصه ظهور رقابت پادشاهان کشورهای اسلامی با روسای جمهور کشورهای طرفدار نظام جمهوری بود که بعد از کودتای سال 1952 عبدالناصر در برخی کشورهای اسلامی روی کار آمده بودند. یعنی رقابتی بین عربستان و دیگر شاهان کشورهای اسلامی و نظام های جمهوی طرفدارعبدالناصر به وجود آمده بود که در نتیجه سازمان کنفرانس اسلامی برای جلوگیری از وضعیت وخیمی که برای مسجد الاقصا ایجاد شده بود و آتش سوزی که صورت گرفته بود پدید آمد.

متاسفانه در طول سالهای گذشته نیز شاهد بوده ایم که کشورهای اسلامی دچار تفرقه هستند و از انسجام و وحدت قابل قبولی برخوردار نیستند. وقتی از وحدت سخن می گوییم واضح است که وحدت کامل امکان پذیر نیست. با این حال، با وجود این که سازمان کنفرانس اسلامی از رشد کمی خوبی برخوردار بوده است و از 24 کشور در ابتدای تاسیس در 1969 به 57 کشور در سالهای اخیر رسیده است، ولی از دستیابی به انسجام درونی و یک چارچوب مشترک بازمانده اند.

وقتی وضعیت کشورهای اسلامی با کشورهای اروپایی را مقایسه کنیم می بینیم که این کشورها با پیمان فولاد و زغال سنگ روند همگرایی را آغاز کردند و سپس جامعه مشترک اروپا را ایجاد کردند و در نهایت به اتحادیه اروپا دست یافتند که نماد وحدت کشورهای اروپایی در حوزه های مختلف است. ولی سازمان کنفرانس اسلامی نتوانسته است در مسیر همگرایی و انسجام کشورهای اسلامی حرکت کند.

با این وجود، به واسطه تحولاتی که در ماههای اخیر در منطقه و در برخی کشورهای اسلامی رخ داده است ملت ها، دولت ها را مجبور کرده اند که رویکرد مثبتی نسبت به یکدیگر اتخاذ کنند. به عبارت دیگر مردم در کشورهای اسلامی در طول تاریخ و پس از دستیابی به استقلال، دارای مطالباتی بوده اند که این مطالبات همواره سرکوب شده بود. بخشی از این خواست ها در چارچوب انسجام و وحدت و همگرایی کشورهای اسلامی تعریف و محقق می شد ولی مستبدین حاکم بر کشورهای اسلامی به ویژه سران کشورهای عربی به دلیل وابستگی هایی که در دوران جنگ سرد به یکی از دو قطب جهان دوقطبی پیدا کرده بودند نمی تواننستند این مطالبات را برآورده کنند و گام های بلندتری را به سمت انسجام بردارند.

تحولات اخیر در منطقه، حداقل گروه کشورهای عربی در کشورهای اسلامی را تا حد زیادی به همگرایی نزدیک خواهد کرد. این همگرایی، ممکن است همگرایی شاهان و حکومت ها نباشد، بلکه بیشتر همگرایی و وحدت ملت ها و دستیابی به آمال مشترک مردم منطقه به ویژه مردم مسلمان عرب منطقه خواهد بود. در حقیقت تحولاتی که از شمال آفریقا به وجود آمد و به خلیج فارس رسید بیانگر یک مطالبه واحد است. مردم این کشورها خواستار بازگشت به عدل و شرایطی هستند که خود مردم بتوانند بر سرنوشت خود حاکم باشند. یعنی ماهیت این جنبش ها ماهیت ضد استبدادی است و مردم خواهان بازگشت به رای و نظر مردم هستند. بنابراین می توان گفت چون ماهیت این تحولات در منطقه، ماهیتی ضد استبدادی است، مطالبات مردم می تواند یک آینده همگونی را برای منطقه به ارمغان بیاورد. البته این مسئله به این شرط است که قدرت های خارجی برای تاثیر گذاری در روند تحولات، گوی سبقت را از مردم منطقه نربایند و انقلاب ها و جنبش های آنها را دچار انحراف نکنند.

از سوی دیگر باید توجه داشت که ماهیت این حرکت ها یک حرکت مسالمت آمیز، اصلاح طلبانه، صلح جویانه، استقلال طلبانه و از همه مهم تر دموکراسی خواهانه است. اگر این تحولات در مفهوم وسیع دیدگاههای اسلامی مورد توجه قرار گیرد مشاهده می شود که همه این مطالبات در عین حال اسلامی هم هستند. یعنی اگر ما اسلام را در موارد محدودی خلاصه نکینم، استقلال خواهی، آزادی طلبی، حق تعیین سرنوشت، میزان بودن رای مردم و نقش مردم در حکومت ها همه مواردی است که درچارچوب فرهنگ اسلامی موجود است و این حرکت ها از این حیث در عین حال که صلح طلبانه، مسالمت جویانه، اصلاح طلبانه است، به یک معنا اسلام گرایانه نیز هست. ولی اگر معنای اسلام گرایی طوری تفسیر کنیم که طالبان و القاعده از آن استخراج شود نمی توانیم بگوییم که این جنبش ها به آن معنا اسلام گرایانه هستند. آن نگاه های تندروانه،‌ حرکت هایی بودند که از اسلام مرتجعانه ای دفاع می کردند که با خشونت وتحجر همراه بود و هیچ کدام از معیارهایی که حضرت امام از به عنوان اسلام ناب محمدی تعبیر می کردند، در آن وجود نداشت. ولی چون حرکت های اخیر مبتنی بر خواست و مطالبات مردم است و ابزاری که برای رسیدن به آن به کار می گیرند با اسلام منافات ندارد می توانیم بگوییم با حرکت هایی که در دهه های گذشته از طالبان و القاعده مشاهده کردیم بسیار متفاوت است.

 


نظر شما :