وقتی خون ریخته شد دیگر امتیاز دادن فایده ندارد

۰۲ تیر ۱۳۹۰ | ۰۳:۲۵ کد : ۱۴۰۲۰ اخبار اصلی
دوران بخشش‌های مجانی یا آن طور که شما می‌گویید "مفتی" گذشت اوباما این مسئله را بیش از هر کس دیگری دنبال می‌کند.
وقتی خون ریخته شد دیگر امتیاز دادن فایده ندارد

دیپلماسی ایرانی: با عالی‌ترین مقام اداره سوم کاخ سفید که مهمترین بخش دولت امریکا محسوب می‌شود درباره تفاوت‌های ارتش ترکیه با ارتش مصر صحبت کردم. به او گفتم: «ارتش ترکیه با ارتش مصر تفاوت‌های بسیاری دارد. از این رو نمی‌توان نسخه‌ای که در ترکیه شاهدیم برای مصر نیز بپیچیم. ارتش ترکیه لائیک است. در حالی که ارتش مصر مسلمانند. اکثریت مردم مصر افراد متدینی هستند که تمامی فرایض اسلامی را به جا می‌آورند. این شامل همه مردم مصر می‌شود از کوچک تا بزرگ، حتی آن کسانی که اعتقادات دینی قوی ندارند. این مسئله باعث می‌شود که بابی برای ورود جریان‌های اسلام‌گرای افراطی مهیا شود به ویژه نزد اقشار فرو دست جامعه. این را می‌گویم که بدانید وقتی می‌خواهید با فرماندهان نظامی مصر برخورد کنید یا با مجلس انتقالی حاکم بحث و گفتگو کنید و مسئله اصلاح قانون اساسی را با آنها مطرح کنید، بدانید که با چه افرادی طرف هستید. یعنی این که ضرورت دارد که به آنها فشار نیاورید که برای مسائلی که باعث تحریک و ایجاد اعتراضات مردمی و دینی می‌شود کاری کنند.»

گفت: «مثل چی؟» گفتم: «مثل ماده چهارم قانون اساسی فعلی که اسلام را تنها مرجع قانون‌گذاری می‌داند. شاید در داخل مصر کسانی باشند که بخواهند همچنان اسلام تنها مرجع قانون‌گذاری بماند. شاید هم عده‌ای این گونه فکر کنند که چند مرجعیت باید برای قانون اساسی باشد ولی بسیاری هستند که می‌خواهند اسلام تنها مرجع قانون‌گذاری باشد. باید با آگاهی کامل و با جدیت با تمامی این تفسیرها برخورد کرد. مصر کشور مسلمانی است که لائیسیته جایی در آن ندارد.»

گفت: «در این نقطه حق با توست. ولی قطعا در بسیاری از موارد دیگر قانون اساسی باید تجدید نظر شود که اوضاع خسته‌کننده فعلی درمان شوند، مثل آزادی ادیان، موضوع اقلیت‌ها و غیره به گونه‌ای که مصر علام صاحب نظام جدید دموکراتیک شود.»

سپس درباره لبنان و اوضاعش گفت. سوالاتی از من پرسید و من هم جواب دادم که در یادداشت‌های قبل به آنها اشاره شد (در دیپلماسی ایرانی اینیادداشت ها منتشر شده است.) اشاره کردم به رغبت دائمی سوریه برای این که امریکا نقشی سازنده در راستای منافعش در لبنان داشته باشد. گفت: «من دو سال پیش شاید هم بیشتر به تو گفتم و الآن هم می‌گویم به ویژه در خصوص کاخ سفید و دستگاه سیاسی باراک اوباما، امریکا چیزی بدون این که بگیرد، به کسی نمی‌دهد. دوران بخشش‌های مجانی یا آن طور که شما می‌گویید "مفتی" گذشت اوباما این مسئله را بیش از هر کس دیگری دنبال می‌کند. اگر اسد چنین چیزی می‌خواهد باید با ما مذاکره کند و بگوید و تعیین کند که در مقابل چه چیزی می‌دهد.»

گفتم: «شما الآن در دمشق سفیر دارید که چند بار با اسد دیدار کرده است. اگر شما با این خواسته سوریه موافقید خوب باید آن را با او در میان بگذارید ولی اگر بخواهید همچنین غیر مستقیم تماس داشته باشید خوب می‌بینیم که چه به دست آمده است.» بدون این که بحث را ادامه دهد از کنار آن گذشت و گفت: «حالا از حکومت لبنان و سعد حریری و نجیب میقاتی به من بگو.» صحبت‌هایی کردم و دیدم که کاملا و به خوبی به اوضاع لبنان آگاه است. پس از آن درباره این که چرا بحث را به سوریه کشیدم و مشکلاتی که وجود دارد یا ندارد، با او بحث کردم و پرسیدم که فکر می‌کند تا کجا مشکلات سوریه ادامه دارد؟ جواب داد: «دلایلش را قبلا گفته‌ام. بشار اسد نگران است. شاید او اکنون قدرتمندتر از دیگران باشد، ولی چه کسی نشست و 24 صفحه با وال استریت ژورنال مصاحبه کرد و درباره اوضاع کشورش صحبت کرد، آیا اگر نگران نبود هم این کار را می‌کرد؟»

پرسیدم: «نظرت درباره عربستان و بحرین چیست؟» پاسخ داد: «عربستان برای خود بعضی مشکلات داخلی دارد اما همچنان گمان می‌کند که ثبات دارد. (stable). ولی سوال این است: تا کی؟» گفتم: «یمن و بحرین را فراموش نکن. اگر پادشاهی بحرین خواستار کمک‌های نظامی عربستان شد (و جواب گرفت) آیا گمان نمی‌کنی این مسئله باعث شود شیعیان عربستان علیه حکومت و نظامشان تحرک داشته باشند؟» پاسخ داد: «بله تحرکاتشان را آغاز خواهند کرد و یک بی‌ثباتی نسبی به وجود خواهند آورد. ولی این یک خطر وجودی نخواهد بود چرا که جمعیت شیعیان تنها 10 درصد کل جمعیت عربستان است. در حالی که در بحرین 70 درصد جمعیت شیعه هستند. یعنی 800 هزار نفر شیعه‌اند و وقتی بنا باشد به خیابان بیایند 300 هزار نفر به خیابان می‌آید و این به هیچ وجه رقم کمی نیست. لازم بود پادشاه بحرین قبل از این که کار به این جا برسد فورا کاری می‌کرد، وقتی خون ریخته شد دیگر امتیاز دادن فایده ندارد. لازم بود که با اکثریت مردمش قبل از آن که با گروه‌های سیاسی مخالف شیعه وارد مذاکره رسمی می‌شد، گفتگو می‌کرد. اما این کار را نکرد. انتظار می‌رفت عربستان زمینه‌های گفتگو را مهیا می‌کرد و خودش هم در آنها حاضر می‌شد. اما آن هم نکرد. بر عکس، پادشاه بحرین این شانس را از دست داد و البته تا حالا هم هیچ امتیازی نداده است. قطعا خودش هم در این زمینه مشکلی ندارد. او فقط نماینده 10 درصد مردم کشورش است در حالی که شیعیان 70 درصد هستند و این خود مشکل بزرگی است. ما تلاش می‌کنیم که پادشاه بحرین و عربستان را قانع کنیم که جانب اعتدال را پیش بگیرند این موضوع تا زمانی که به یک راه حلی برسد پیگیری می‌شود.»

گفتم: «اگر به نتیجه نرسید چه می‌شود، به خصوص این که در آن صورت معتدلین شیعه در بحرین که اکثریت را دارند در برابر تندروها که اقلیتند تضعیف خواهند شد.» گفت: «فراموش نکن 30 درصد جمعیت سنی هستند و آنها ارتش و سازمان امنیت را دارند و این مشکل است.»   

منبع: النهار


نظر شما :