اصلاحات، طناب نجات اردنیها
آقای ایرانی؛ تحولات اردن به چه سمت در حال حرکت است؟
با افزایش حضور معترضان اردنی در خیابانها، مطالبات آنها هم به همین میزان افزایش پیدا کرد. یکی از خواستههای مطرح شده توسط مردم تظاهر کننده برکناری دولت عدنان البخیط است. او دومین بار است که به دستور پادشاه اردن مسئول تشکیل کابینه در این کشور شده است. البخیط اولین بار در نوامبر 2005 مامور تشکیل کابینه شد که ریاست او بر دولت اردن دو سال به طول انجامید و دومین بار نیز اوایل فوریه 2011 یعنی حدود پنج ماه قبل بود.
انتفاد گروههای مخالف از آقای عدنان البخیط ناشی از دو عامل است. به عبارت دیگر بخشی از مخالفتها متوجه شخص نخست وزیر است. مخالفان معتقدند این نگاه منفی متاثر از عملکرد آقای البخیط و فساد مالی و سوء استفاده از در آمدهای دولت در بخش انرژی و پالایشگاه نفت است. در بهترین حالت ایشان متهم است که نسبت به خروج متهم اصلی این پرونده از کشور که شخصی به نام خالد شاهین بوده است، کوتاهی و تسامح به خرج داده است.
بخش دیگری از مخالفتها علیه شخص نخست وزیر نیست بلکه نسبت به پست نخست وزیری و شیوه انتصاب نخست وزیر از سوی پادشاه است. در واقع این بخش از اعتراضات متوجه اختیارات پادشاه است که معترضان معتقدند میبایست در میزان این اختیارات پادشاه تعدیل ایجاد شود. به دلیل این که تا کنون همواره نخست وزیر از سوی پادشاه منصوب میشده اما معترضان خواستار انتخاب رئیس دولت با رای پارلمان یا به عبارت دیگر برخاسته از اکثریت پارلمانی هستند. این امر در صورت تحقق به معنای کاهش قدرت پادشاه است.
البته ناگفته نماند که در اوج تظاهرات ماه گذشته، پادشاه اردن در پاسخ به خواسته معترضان دستور تشکیل کمیته ای را تحت عنوان کمیته گفت و گوهای ملی به ریاست مجلس سنای این کشور داد و اخیر این کمیته سندی را منتشر کرده و در قالب توصیههایی برای اصلاحات سیاسی به دولت ارائه داده است. دولت هم آن را به کمیته تعدیل قانون اساسی متشکل از حقوق دانان و تعدادی از چهرههای سیاسی احاله کرده که در آن تعدیل به تشکیل حکومت پارلمانی و نقش دادن به احزاب مخالف در پارلمان اشاره شده است.
اما باید بر این نکته تاکید شود که به نظر میرسد تا تنظیم یک قانون برای اجرایی شدن این تعدیل مهم راه زیادی در پیش روی اردن است.
تاثیر این تعدیلات در سطح منطقه ای و بین المللی چیست؟
تظاهرات در اردن هم ناشی از موج تحولاتی است که در منطقه ایجاد شده و در اردن هم بروز پیدا کرده است. البته در اردن اعتراض به سیاستهای دولت در گذشته هم به شکلهای مختلفی وجود داشته اما ما با افزایش این موج و خیزشها در منطقه شاهد آن هستیم که حضور مردم در خیابانهای اردن افزایش پیدا کرده و سطح خواستهها و مطالبات آنها هم افزایش یافته است.
تا جایی که الان به غیر از خواستههای معیشتی و در خواست مشارکت مردم در قدرت، وارد حیطه اختیارات پادشاه هم شده است و مردم درخواست میکنند که آن چه در قانون اساسی وارد شده و سیستم حکومتی را پادشاهی مشروطه عنوان کرده، مشروطه واقعی نیست و باید تعدیلاتی در قانون اساسی ایجاد شود که پادشاه اختیارات خود را به مجلس منتخب مردم واگذار کند. این تا کنون سقف خواستههای معترضین بوده است.
به نظر میرسد پادشاه برای جلوگیری از افزایش سقف مطالبات مردم، با برخی از آنها موافقت کرده و دستورهایی را صادر کرده برای این که نوعی تعدیل در این اختیارات ایجاد شود تا بتواند به نوعی این عصیان عمومیو تظاهراتی که در این کشور صورت گرفته را کنترل کند. بنابراین تاثیر تحولات منطقه ای بر اتفاقات اردن عمیق و اجتناب ناپذیر است.
با توجه به این که اردن هم از نظر حساسیت جغرافیایی وضعی شبیه به بحرین دارد، اگر این اعتراضات ادامه یابد ممکن است فشارهای خارجی برای اصلاحات شکل بگیرد؟
شرایط اردن با بحرین بسیار متفاوت است. در بحرین اکثریتی از مردم خواستههایی دارند که به آنها توجه نشده و به شدت سرکوب میشود. چه توسط نیروهای امنیتی بحرین و چه توسط نیروهایی که از خارج از این کشور منجمله عربستان وارد شده اند.
در صورتی که در اردن خواستهها توسط مردم در گذشته به نوعی ابراز میشده اما چون سقف مطالبات آنها همیشه دولت بوده و عمدتا مطالبات معیشتی را مطرح میکردند که دولت سعی میکرده به آنها پاسخ داده شود تا درگیری پیش نیاید.
مسئله بعدی این است که نیروهای امنیتی در اردن تا کنون وارد درگیری با مردم نشده اند و همیشه به صورت مسالمت آمیز این تظاهرات وجود داشته و در کنار نیروهای امنیتی، مردم حضور پیدا کرده اند و خواستههای خود را مطرح کردند. چنانچه به خواستههای آنها به طور نسبی پاسخ داده شود، به طور طبیعی در حجم حضور در خیابانها تاثیر خواهد گذاشت و شاهد کاهش این حجم خواهیم بود. بنابراین تا زمانی که نوعی اصلاحات در قالب برخی تعدیلها که به آن اشاره شد اعمال شود، بعید به نظر میرسد که فشارهای عمده ای به دولت اردن برای تغییرات بیشتر وارد شود.
با توجه به نقشی که اردن در روند صلح اعراب و اسرائیل داشته است، آیا این اتفاقات ممکن است تاثیری در موضع فتح در این درگیریها داشته باشد؟
به نظر من چندان ارتباطی میان این دو مسئله دیده نمیشود. اگر مسائل را به طور کلی تری نگاه کنیم، خواهیم دید که اگر سیستم مدیریت قدرت در اردن به ترتیبی که مردم در آن نقش بیشتری داشته باشند، تغییر کند، به طور طبیعی چندان مورد رضایت اسرائیلیها به عنوان طرفی که با اردن قرارداد صلح امضا کرده اند نخواهد بود و آنها بیشتر مایل هستند که تا سیستم متمرکزی که در آن اختیارات در کف یک فرد باشد، در اردن حکمت کند.
ثانیا آنها نگرانند که شرایط به سمتی برود که مصر رفت و از کنترل خارج شود و اسرائیلیها بسیاری از شرایط سابق خود را از دست بدهند. به هر حال من معتقدم چنانچه اصلاحات مورد نظر مردم در اردن اعمال شود، حتما به نفع جریانات ضد اسرائیلی در منطقه خواهد بود.
نظر شما :