اندونزی در آستانه دومين وداع با سوهارتو

۲۸ دی ۱۳۸۶ | ۱۶:۲۷ کد : ۱۳۵۳ اخبار اصلی
در حالی که مرد قدرتمند اندونزی در فاصله دهه‌های 1960 تا 1990، در بستر مرگ، آخرین روزهای زندگی‌اش را سپری می‌کند، مردم اندونزی که 10 سال پیش حضور طولانی‌تر او را در راس هرم قدرت بر نتافتند، به آهستگی و با احتیاط در راهی نو گام بر می‌دارند.
اندونزی در آستانه دومين وداع با سوهارتو
در حالی که مرد قدرتمند اندونزی در فاصله دهه‌های 1960 تا 1990، در بستر مرگ، آخرین روزهای زندگی‌اش را سپری می‌کند، مردم اندونزی که 10 سال پیش حضور طولانی‌تر او را در راس هرم قدرت بر نتافتند، به آهستگی و با احتیاط در راهی نو گام بر می‌دارند که شاید به حاکمیت کامل دموکراسی در این کشور بیانجامد.
 
رهبران امروز اندونزی هنوز از مردی که سه دهه یگانه رهبر و استادشان بوده با احترام و تکریم نام می‌برند اما با این حال رفتارها و کنش‌های امروز آن‌ها نافی سیاست‌ها و آموزه‌های اوست. آن‌ها اندونزی را به سویی پیش می‌برند که از هر لحاظ با کشوری که او برای‌شان به میراث گذاشت متفاوت است و این به طور نمادین به معنای مرگ کامل دیکتاتور اندونزی است؛ اهریمنی که با مرگ‌اش آفرینه‌هایش نیز می‌میرند.
 
تا سال 1998 جاکارتا، و بالاتر از آن شخص سوهارتو، تنها و تنها مرکز تصمیم‌گیری و کنترل سراسر اندونزی به شمار می‌رفت اما اکنون این کشور یکی از کشورهای منطقه جنوب شرق آسیا به شمار می‌رود که به خوبی توانسته سیاست تمرکز زدایی را پیاده کند. اکنون بخش‌های مختلف این مجمع‌الجزایر گسترده و وسیع، تحت نظر دولت‌های منطقه‌ای در نظامی شبیه ساختار فدرالی اداره می‌شوند و مردم این کشور از سطح مناسبی از آزادی‌های فردی و حقوق مدنی برخوردارند.
 
به این ترتیب اندونزی که زمانی یکی از خشن‌ترین و فاسدترین حکومت‌ها را داشت، در راهی گام بر می‌دارد که در نهایت آن را به پرچمدار دموکراسی و بهترین نمونه آن در منطقه جنوب شرق آسیا تبدیل خواهد کرد. در واقع امروز در شرایطی که دو نمونه از بهترین مدل‌های دموکراسی منطقه، تایلند و فیلیپین، با کودتاها و تلاش‌ها برای کودتا به ورطه دیکتاتوری فرو افتاده‌اند، لیبرالیسم سیاسی حاکم بر اندونزی به یکی از نقاط امید جامعه جهانی برای پیشبرد دموکراسی در جنوب شرق آسیا تبدیل شده است.
 
رالف بویس، یکی از سفرای سابق ایالات متحده در اندونزی که در سال‌های بعد از سقوط سوهارتو در این کشور مشغول فعالیت بوده در این باره می‌گوید: «اخبار خوب منطقه جنوب شرق آسیا و حتی بخش قابل توجهی از اخبار خوب دنیای امروز از اندونزی به گوش جهان می‌رسد.» او می‌افزاید: «آن‌ها به درستی در راهی گام بر می‌دارند که به تثبیت کشوری دموکراتیک و مدرن خواهد انجامید. این کار بسیار بزرگی است به ویژه زمانی که تلاش می‌کنید یکی از بزرگ‌ترین کشورهای دنیا را با تنوع و تفرق اجتماعی بسیار به حکومتی دموکراتیک تبدیل کنید.»
 
ده سال پیش زمانی که قبضه قدرت در اندونزی پس از 33 سال از چنگ سوهارتو بیرون آمد، اکثر مردم این کشور از تجزیه اندونزی وحشت داشتند و تصور می‌کردند فقدان شخصی همچون سوهارتو در مسند قدرت موجب تجزیه و متعاقب آن فرو غلتیدن کشورهای کوچک تازه تاسیس در ورطه جنگ‌های مرزی با یکدیگر و جنگ‌های داخلی خواهد شد که در نهایت آن چه را که زمانی اندونزی نام داشت در همهمه آشوبی بی نام و بی مرز فرو خواهد برد. افتادن قدرت به دست گروه‌های افراطی و بنیادگرای اسلامی یکی دیگر از نگرانی‌های مردم اندونزی بود که البته هر چند این جریان افراطی هنوز در اندونزی وجود دارد، اما از رسیدن به قدرت بازمانده است.
 
اما پس از سوهارتو نه هیچ یک از این اتفاقات روی داد و نه کشور بار دیگر به دست نظامی دیگری مانند سوهارتو افتاد که اقتصاد آن را تا مرز ویرانی پیش ببرد. در حقیقت این گونه به نظر می‌رسد که خطر تجزیه و فرو افتادن به ورطه هرج و مرج تهدیدی واهی است که بسیاری از دیکتاتورهای جهان با اتکای بر آن حکومت‌های مستبدانه خود را توجیه می‌کنند.
 
اکنون اندونزی با 240 میلیون نفر تبعه ساکن، چهارمین کشور پرجمعیت جهان به شمار می‌رود. 90 درصد جمعيت اندونزى را مسلمانان تشکيل مى‌دهند و اين به معناى وجود بزرگ‌ترين جامعه مسلمانان جهان در اين کشور است. اين شرايط فرصتى استثنايى براى اندونزى پديد آورده تا راه خود را به عنوان مدل خوبی براى کسب دموکراسى، نه تنها برای کشورهای جنوب شرق آسیا، بلکه برای تمام کشورهای مسلمان در سراسر جهان، سر مشق قرار دهد و ثابت کند که دموکراسی و اسلام هیچ تضاد و منافاتی با یکدیگر ندارند.
 
از زمانى که سوهارتو در ماه مه 1998 از رياست جمهورى اندونزى بر کنار شده است، چهار نفر بر کرسى که او 33 سال در اختيار داشت، تکيه زده‌اند، اما هيچ يک از آن‌ها از مسير دموکراسى منحرف نشده‌اند. انتخابات آتى رياست جمهورى در اين کشور سال آينده ميلادى برگزار مى‌شود و سه تن از اين چهار نفر از هم اکنون از احتمال کانديداتورى‌شان در اين انتخابات خبر داده‌اند.
 
علاوه بر اين اندونزى طى اين سال‌ها سه انتخابات ملى و بيش از 300 انتخابات محلى و استانى را تجربه کرده است که به قضاوت ناظران همگى آن‌ها انتخاباتى به نسبت سالم و مطابق با استانداردهاى دموکراتيک بين‌المللى بوده است. نتيجه هيچ يک از اين انتخابات مورد مخالفت احزاب شکست خورده قرار نگرفته و اين خود دليل خوبى بر عادلانه بودن آن‌هاست.
 
در بازار انتخابات و رقابت‌هاى تبليغاتى مربوط به آن که از زمان سقوط دولت سوهارتو در اندونزى داغ بوده است، مردم اين کشور بارها و بارها نشان داده‌اند که خواستار اسلام سياسى نيستند و هميشه با امتناع از راى دادن به احزاب اسلام‌گرايى افراطى مخالفت خود را با بنيادگرايى و رفتارهاى خشونت‌آميز گروه‌هاى افراطى نشان داده‌اند. نکته جالب اين است که بى‌ترديد اندونزى در مقايسه با دوران حکومت سوهارتو کشورى مسلمان‌تر محسوب مى‌شود و ارزش‌هاى اسلامى در آن از گذشته مشهودتر شده و با اين حال از فرو افتادن به ورطه افراط گرايى خوددارى کرده است.
 
گرگ فيلى، متخصص مسائل اندونزى در دانشگاه ملى استراليا (Australia National University ) معتقد است احزاب اسلام‌گراى اندونزى که در اوان سقوط حکومت سوهارتو کوشيدند کشور را به سمت بنيادگرايى و حرکت‌هاى افراطى هدايت کنند در اصل باعث بى‌اعتبار شدن هر چه بيشتر حرکت‌هاى راديکال در کشور شدند. او مى‌گويد: «تلاش آن‌ها بيشتر به انزجار عمومى از حرکت‌هاى افراطى دامن زد.»
 
اکنون پس از سه دهه حضور در راس قدرت در اندونزى و گرداندن کشور به ميل مطلق خود، سوهارتو در يک دهه اخير تقريباً به طور کامل از صحننه سياست و اخبار جهان و اندونزى کنار گذاشته شده بود تا روزى که وخامت حال مزاجى او جهان را براى وداع با يکى ديگر از ديکتاتورهاى دهه 1960 آماده کرد. او طى اين مدت در خانه‌اى معمولى در مرکز جاکارتا، پايتخت اندونزى، زندگى به دور از هياهو جهان سياست را که به آن خو کرده بود، مى‌گذراند. بويس با اشاره به زندگى او پس از سقوط دولت‌اش مى‌گويد: «دست کم شيوه زندگى سوهارتو در اين سال‌هاى آخر اين نکته مثبت را نشان مى‌دهد که در اندونزى زمانى که کسى قدرت مطلقه‌اش را از دست مى‌دهد، آن را به طور مطلق از دست مى‌دهد.»
 
در اندونزى امروز، سوهارتو و دوران حکومت‌اش حتى معيارى براى سنجيدن سياست‌هاى جديد و اصلاحات به شمار نمى‌رود. ميراث او ملغمه‌اى از رشد اقتصادى، فرهنگى آلوده به فساد اقتصادى، و نظام سياسى نا کارآمد بود.
 
با اين حال و به رغم تمام کاستى‌ها و مشکلات، وحتی به رغم خاطره شومی که از او در تاریخ اندونزی به خاطر کودتایش در سال 1965 علیه سوکارنو،  قهرمان ملی استقلال اندونزی از هلند، باقی مانده است، او کسى است که اقتصاد ويران کشور تازه استقلال يافته اندونزى را در سال 1965 به يکى از ببرهاى اقتصادى آسيا در دهه‌هاى 1980 و 1990 تبديل کرد و فقط بحران پولى آسيا در سال 1997 توانست نه فقط او را از لحاظ اقتصادى که به لحاظ سياسى نيز سرنگون کند و شايد به همين خاطر است که رهبران امروز اندونزى حتى در آخرين روزهاى زندگى سوهارتو، از او با احترام خاصى ياد مى‌کنند. شايد بتوان گفت او جزو معدود ديکتاتورهاى عاقبت بخير جهان است و روزهاى با عزت آخر را مرهون فرهنگ دموکراتيکى است که امروز بر کشورش حاکم شده؛ کشورى که او 33 سال با مشت آهنين بر آن حکومت کرد.
 

نظر شما :