زمان طلایی در وقت تنگ

۱۱ خرداد ۱۳۹۰ | ۱۳:۵۳ کد : ۱۳۳۲۳ اخبار اصلی
اگر دیپلماسی را "هنر‌مصالحه" بخوانیم، نمایندگان اراده‌های فلسطینی در‌پی تجربه‌ سال‌های 2007 تا کنون آموخته اند که این مصالحه پیش از هرچیز باید در دورن رخ دهد تا به‌این وسیله سیاست‌خارجی فلسطینی برآیندی از قدرت مشروع و منافع ملی باشد.
زمان طلایی در وقت تنگ
دیپلماسی ایرانی: توافق تاریخی فتح و حماس یک موقع‌شناسی ارزشمند است که موفقیت‌های آن را با دستاوردهایش باید سنجید.

کمترین و زودبازده‌ترین دستاورد این توافق شاید بازگشایی مرز رفح باشد که غزه را از تنگنای اقتصادی و تا حدودی سیاسی خارج می‌کند؛ اما بزرگترین دستاورد در همین‌مدت تشخیص نمایندگان دو جریان فلسطینی رقیب است که به درستی دریافته‌اند، وقتی رقیبان سیاسی پیروزی بریکدیگر را هدف خود قرار می‌دهند، تنها به‌زائل کردن همبستگی داخلی و فررفتن در دور باطل فرسودگی، آنهم بدون دستاورد معلوم در دیگر عرصه ها تن داده اند.

اگر دیپلماسی را "هنر‌مصالحه" بخوانیم، نمایندگان اراده‌های فلسطینی در‌پی تجربه‌ سال‌های 2007 تا کنون آموخته اند که این مصالحه پیش از هرچیز باید در دورن رخ دهد تا به‌این وسیله سیاست‌خارجی فلسطینی برآیندی از قدرت مشروع و منافع ملی باشد. تنها در این‌صورت است که نمایندگان ملت رنجدیده فلسطین قادر خواهند بود برای احقاق خواست‌های خود در صحنه بین الملل چانه زنی کنند.

 به نظر می‌رسد حماس و فتح که هریک نماینده بخشی از اراده مردم فلسطین هستند، اکنون میان فشارهای افکار عمومی و آنچه به عنوان سنت‌دیپلماسی خوانده می‌شود پلی ایجاد کرده اند که از پی آن تعامل میان نگرش‌های رقیب فراهم شده است. اگرچه هنوز جنبه‌های این تعامل ورزی با لحاظ اصول اعتقادی طرفین، برای ناظران معلوم نیست ولی می‌توان دریافت که دو طرف با درک زمان و تحولات جاری منطقه و جامعه جهانی این باور را یافته اند که نه می توان دیگری را در هر تصمیم سازی نادیده گرفت و نه آنچه یک ملت با قدرت پراکنده خود قادر نیست کسب ویا حفظ کند، توسط جامعه بین الملل نیز به رسمیت شناخته نمی شود.

کشور فلسطینی هنگامی میسر می‌شود که قدرتی مشروع و نماینده همه آحاد ملت در آن مستقر باشد. فلسطینیان دریافته‌اند که "زمان‌طلایی" همین‌حالاست؛ منطقه در خروش دمکراسی‌خواهی و به رسمیت‌شناختن آراء مردمی، رژیم‌های مستبد و قدرت‌های جهانی را وادار به توجه به خواست‌هایشان کرده است. رژیم اسرائیل هرگز مانند امروز در هیئت رژیمی اشغالگر و سرکش بروز نداشته است و ایالات‌متحده برای نخستین بار می‌کوشد به عنوان یک میانجی ـ حتی به ظاهر ـ بی‌طرف جلوه کند. ازاین‌رو اگر قرار است سپتامبر آینده طرح تشکیل کشور مستقل فلسطینی در مجمع‌عمومی سازمان ملل متحد به آراء گذاشته شود، باید نخست امر "دولت ـ ملت" در درون فلسطینیان مفهوم واقعی پیدا کند. حماس و تشکیلات خودگردان در پنج سال گذشته نتوانستند دستاورد معلومی را در ایجاد فضای روانی و عینی مطمئن برای مردم تحت حاکمیت خود فراهم کنند (اگرچه جنگ غزه یک دستاورد بزرگ مقاومت فلسطینی بود). این‌وضع بیشترین فرصت را به رژیم‌اسرائیل داد که با سردواندن مذاکره‌کنندگان فلسطینی، به گسترش سیاست‌های اشغالگرانه‌اش ادامه دهد. توجیه تل‌آویو در مذاکرات نافرجام فلسطینی ـ اسرائیلی همیشه این بوده است که "محمودعباس"نماینده کدام بخش از فلسطینیان است و تا چه اندازه می‌توان به توافق‌ها امید بست. درواقع محمود عباس نیز می‌دانست که توافق‌های او هرگز از سوی آحاد فلسطینیان به رسمیت شناخته نشده بلکه آن را سازشی از روی تسلیم می‌خوانند. بنابراین جناح‌های فلسطینی در اقدامی تاریخی هنر مصالحه میان خود را تجربه می‌کنند و این مهم را ابزار قدرتی کرده اند که با آن قدرت اشغالگر را به تمکین وادارند.

منطق می‌گوید، چیزی که از آن حمایت می‌شود با نیرویی که از آن حمایت می‌کند ، از نطر هندسی باید تناسب داشته باشند. نمایندگان اراده‌های فلسطینی اکنون بر سبیل همین باور به مصالحه میان خود پرداخته اند؛ زیرا این‌مهم را اصلی‌ترین گره مشکلات خود در تعامل با دیگران تشخیص داده‌اند. اما تشخیص مشکل اگر مهمترین موضوع باشد، بخش اصلی یافتن بهترین راه‌حل است. اراده فتح و حماس برای آشتی یک پیشرفت بزرگ محسوب می‌شود ولی حفظ، تعمیق و توسعه آن نیازمند تعامل درباره اصولی است که هریک از طرف‌ها را در سال های گذشته رودر روی یکدیگر قرار داد. آیا دو طرف پذیرفته‌اند که منافع درازمدت ملت فلسطین را از حرکت چرخشی تصمیم های تاکتیکی، تشخیص داده و یک استراتژی مناسب را در خدمت به آنها در‌پیش گیرند؟ وظیفه دولتمردان حل پیچیدگی‌هاست و نه مشکل تر کردن آنها. زمان طلایی برای فلسطینیان همین حالاست اما در این‌حال وقت تنگ است.


نظر شما :