دولتهای بیانضباط اروپا را به دردسر انداختند
در پی استعفای دومینیک استراس کان، اقتصاددان و سیاستمدار فرانسوی از ریاست صندوق بینالمللی پول آیا رقابت همچنان میان اروپاییها بر سر ریاست باقی است؟
طبق توافقنامهای نانوشته، هیچ گاه رییس صندوق بینالمللی پول نمیتواند امریکایی باشد، به عبارت دیگر قرار نانوشتهای وجود دارد که رییس بانک جهانی همواره امریکایی و رییس صندوق بینالمللی پول همواره اروپایی و ترجیحا فرانسوی باشد. نمیتوان گفت کسی که ریاست این صندوق را برعهده میگیرد تاثیر جدی بر روند مسائل این صندوق دارد ولی بیتاثیر هم نخواهد بود. بدین معنا که اعضای تصمیم گیرنده در انتخاب رییس صندوق نهایت دقت را دارند که زمانی که این فرد انتخاب شد، از باب تاثیرگذاری بر صندوق بینالمللی پول دغدغهای نداشته باشند. در اینجا با توجه به اینکه هنوز هم وزیر دارایی فرانسه خانم "کریستین لاگارد" کاندیدای اصلی برای جانشینی استراس کان است، به نظر میرسد که فرانسه نقش مهمی در این نهاد را ایفا میکند.
آیا ترکیه میتواند این ریاست را برعهده بگیرد؟
بعید به نظر میرسد که ترکیه علاقهمند به ریاست صندوق بینالمللی پول باشد. بر اساس گزارشها آلمان، ایتالیا و سوئد هماکنون از انتصاب لاگارد برای ریاست صندوق بینالمللی پول حمایت کردهاند اما آمریکا به عنوان یکی از اعضای صندوق بینالمللی پول که بیشترین حق رأی را برای انتخاب رئیس صندوق دارد، هنوز از اعلام حمایت خود از او برای جانشینی استراوس کان خودداری کرده است.
نقش این نهاد اقتصادی را در اقتصاد و فردی که عنوان ریاست را برعهده میگیرد را چطور ارزیابی میکنید؟
این نهاد بسیار مهمی در دنیاست و به عبارت دیگر دو بازوی مهم در دنیا یکی بانک جهانی و دیگری صندوق بینالمللی پول است، که هم سیاستهای پولی و مالی و هم قدرت مالی بسیار خوبی برای وام دادن به کشورها دارند. بر همین اساس نمیتواند تحت تاثیر اروپا و امریکا نباشد، به این دلیل که تامین کننده اصلی هر دو این نهادهای بینالمللی، این دو بلوک بزرگ اقتصادی جهان هستند. ممکن است که کشوری برای مدیرعاملی این صندوق تلاش کند، اما بیشتر کار سیاسی و دیپلماتیک برای مطرح کردن کشورش باشد تا در حقیقت پذیرفتن این پست. در برخی موارد نامزدی را معرفی میکنند تا نام او برای پست دیگری مطرح شود، به عنوان مثال تا در داخل خود صندوق بینالمللی پول فرد را به عنوان عضو هیات مدیره معرفی کنند.
اگر بیاد داشته باشیم آقای "پل ولفوویتس" هم که با دوست دختر خود در بانک جهانی کار میکردند، برای او حقوق بسیار بالایی تعیین کرده بود و این حقوق بالا همسطح نوعی اختلاس بود. اما وقتی او را به دلیل این رسوایی از کار برکنار کردند، به جای وی یک فرد امریکایی را جایگزین کردند و نه فردی اروپایی را.
با توجه به رکود اقتصادی در برخی از کشورهای اروپایی، سران جی 8 هفته آینده گرد هم خواهند آمد، این شرایط آشفته اقتصادی اروپا را چطور میتوان توصیف کرد ؟
مساله اروپا موضوع یکدستی نیست، به عبارت دیگر زمانی که شما درباره اروپا صحبت میکنید، همانند یک اقتصاد همگن یا واحد نمی توانید این موضوع را مورد بررسی قرار دهید.
به عنوان مثال آلمان در میان کشورهای اروپایی اقتصاد خوبی داشته و یکی از بالاترین رشدهای اقتصادی را این کشور داشته، تا جایی که پیشبینی شده که رشد اقتصادی این کشور در سال 2011 هم اندازه رشد اقتصادی امریکا یعنی 2/8 درصد خواهد بود. درحالیکه رشد اقتصادی کشورهایی همچون پرتغال، ایرلند، اسپانیا به شدت در معرض خطر است، همانطور که میدانید که رشد اقتصادی اسپانیا نیز 6/. درصد و یونان رشد اقتصادی 3/9-، یعنی رشد اقتصادی منفی دارد.
بنابراین درباره تحلیل اقتصاد اروپا باید گفت:
- مشکلی که امروزه اروپا با آن درگیر است این است که مشکل واحد و یکسانی در تمام اعضای اتحادیه اروپا وجود ندارد. به همین دلیل است که حوزه یورو در معرض خطر قرار گرفته است، به عبارت دیگر یکبار دیگر بود و نبود و یا کارامدی آن مورد سوال قرار گرفته است. اگر اروپا و یورو از این بحران رهایی پیدا کند، ماندگار خواهد شد.
- این بحران اساسا ناشی از بی انظباطی این دولتهاست، همانند بحرانی که در ایران نیز با آن روبرو هستیم ولی با پول نفت آن را جبران میکنیم، اما آنها نمیتوانند. مشکل اساسی آنها این است که یک جزء از اجزاء اتحادیه اروپا در دولت دچار بی انظباطی مالی میشود و نمیتواند همانند امریکا پول چاپ کند و دلار وارد بازار کند تا کسری بودجهاش را به ده درصد تولید ناخالص داخلی امریکا برساند. همانطور که میدانید کسری بودجه امریکا ده درصد GDPاین کشور است. در حالیکه در مورد آلمان کسری بودجهاش تنها 1/7 درصد GDPاش است. در آلمان شاهد انظباط مالی تمام عیار هستیم، اما در یونان عضو دیگر یورو 8/4 درصد که یک بی انظباطی تمام عیار است. یا به عنوان مثال در اسپانیا 6/7 درصد است. و همچنین متوسط حوزه یورو 4/4 درصد است، درحالیکه استانداردی که بانک مرکزی اروپا گذاشته 3/. GDP است. با این آمارها مشاهده میکنیم که آلمان این نظم را رعایت میکند ولی فرانسه کسری بودجهاش چهار برابر آلمان است.
بنابراین این امر نشان میدهد که برخی دولتها رعایت نمیکنند و دچار بیانضباطی اقتصادی هستند و مسلما نمیتوانند همانند امریکا که گفته شد مستقلا یورو چاپ کنند و وارد بازار کنند، به همین دلیل گرایشهایی ایجاد شده که از حوزه یورو بیرون بروند و شروع به پول چاپ کردن کنند و با کمک تورم مسائل دولتها را حل کنند.
نظر شما :