محمد عابد الجابری متفکری تاثیرگذار
و در عین حال مورخان فلسفه اروپایی او را نقطه پایان فلسفه اسلامی می دانند. . یکی از اساتید فلسفه حال حاضر کشورمان که کتابی در باره ابن رشد نگاشته معتقد است که این اولین کتاب مستقلی است که در باره ابن رشد به فارسی تالیف شده و ابراز تعجب می کند که چرا هیچ کس در ایران تاکنون ابن رشد را نخوانده است.(ابراهیمی دینانی،1384)
دکتر داوری اردکانی نیز این شکاف بین فلسفه اسلامی در شرق و غرب جهان اسلام را مورد توجه قرار داده و می گوید:می دانیم که ابن رشد در برابر حمله ای که به فلسفه و فیلسوفان شد از فلسفه دفاع کرد و اگر هیچ اثری غیر از "تهافه التهافت"که در رد "تهافه الفلاسفه" غزالی نوشت پدید نیاورده بود، فیلسوفان می بایست لااقل از جهت حق شناسی، قدر اثر ابن رشد را بدانند و به پاس دفاعی که او از فلسفه کرده بود نام او را بزرگ بدارند.اما در تاریخ فلسفه اسلامی هیچ نامی از او نیست و هیچ فیلسوف و محققی از محققان شرق عالم اسلام هیچ چیز از او نقل نکرده و به اثار او در هیچ کتابی استناد نشده حتی نام او جز در یکی از تذکره ها که به صورت ابن رشید امده ، در آثار نویسندگان شرق اسلام نیامده است. این غفلت را چگونه باید توجیه کرد؟چرا فلسفه از شرق به غرب می رفته اما فلسفه مغربی به شرق عالم اسلام نمی آمده است؟(داوری اردکانی،1375،صص107-115)
شناخت ابن شد و شارح معاصر او جابری از این منظرنیز قابل اهمیت است که ابن رشد (وبه تبع او جابری )نماینده تفاوت دو جریان شرقی و غربی اندیشه اسلامی هستند.(ر.ک. میرشاهی 2006)
جابری قصد داشت کاری را که ابن رشد در باره ارسطو انجام داده بود در باره خود ابن رشد به انجام برساند. لذا در یک طرح گسترده علمی به کمک مرکز تحقیقات وحدت عربی (بیروت) تقریبا همه آثار مستقل ابن رشد را احیاء و شرح کرد از بین رفتن متون عربی برخی اثار ابن رشد مانع همت بلند جابری نشد او به کمک مرکز تحقیقاتی فوق الذکر برخی از این آثار را مجددا از لاتین و عبری به عربی بازگرداند و شرح کرد. ازجمله آثار ابن رشد که جابری شرح کرده می توان به این کتابها اشاره کرد:
1-"تهافت التهافت" در رد کتاب تهافت الفلاسفه ابوحامد غزالی، جابری نیز هم چون فیلسوف اندلس با غزالی و متکلمان همفکر غزالی میانه خوبی ندارد و کلام اشعری را یکی از موانع عقب ماندگی فکری مسامانان می داند.
3-الضروری فی السیاسه ،این کتاب خلاصه کتاب جمهور افلاطون است
ابن رشد در جامعه قرن ششم هجری اندلس در دوره حکومت ایدئولوژیک موحدون می زیست و در آغاز بهخاطر ترس از تکفیر، گرایش خویش به فلسفه و آثار قدما را کتمان می کرد تا آنکه دیگر فیلسوف اندلس ابن طفیل وی را به امیر روشنفکر موحدی ابویعقوب یوسف معرفی کرد و همین فرد بود که ابن رشد را به شرح آثار ارسطو ترغیب کرد. و بدین ترتیب نام ابن رشد نه تنها در تاریخ فلسفه اسلامی بلکه در تاریخ فلسفه اروپایی نیز به عنوان شارح بزرگ ثبت شد. قصه ابن رشد با حاکمان اندلس و مراکش ختم بخیر نشد فرزند ابویعقوب روش متفاوتی از روش پدر را در پیش گرفت و سر انجام ابن رشد را بخاطر "عقیده به قدم عالم" و رد نظر متکلمان رسمی مبنی بر"حدوث عالم" محاکمه و به روستایی یهودی نشین تبعید کرد. جابری نیز هم چون مقتدای فکری اش موافقان ومخالفان زیادی داشت.
در جایی مورد تکریم بود و در جایی دیگر تکفیر می شد. گر چه در موطنش مورد احترام بود لیکن جریان سیاسی و عقیدتی سلفی صاحب نفوذ در جهان عرب وی را تکفیر کرده و مهدور الدم دانست.جابری در سراسرحیات فکری اش سعی کرد استقلال خود را از حکومت کشورش و سایر حکومت های عربی حفظ کند. کاری که بندرت در میان متفکران معاصر عرب دیده شده است. پادشاه مغرب بسیار تمایل داشت که جابری عضویت در فرهنگستان سلطنتی علوم را بپذیرد ولی او از پذیرفتن این کرسی حکومتی سر باز زد و تدریس و تحقیق را بر هر پستی ترجیح داد.جابری جوایز متعددی را از محافل فلسفی عربی و اروپای اخذ کرد و برخی را نیز همانند جوایز علمی صدام و قذافی نپذیرفت.
جابری کتاب ارزشمندی در معرفی سیره و تفکر ابن رشد نگاشته که اغراق نیست اگر گفته شود از معتبر ترین و روشمند ترین کتبی است که پس از مرگ ابن رشد در باره این فیلسوف مسلمان اهل اندلس نگاشته شده است(جابری،1998)
نکته قابل توجه در حیات جابری آن است که وی تمامی دوران تحصیل و تدریس و زندگی علمی خود را در مراکش سپری کرد وموج فزاینده مهاجرت روشنفکران شمال افریقا برا ی اقامت و تحصیل و تدریس در دانشگاه های پر آوازه آن دیار، وی را به ترک زادگاهش وسوسه نکرد. او در مراکش درس خواند و تدریس و تالیف کرد با این حال سر امد همه روشنفکران و متفکران معاصر عرب بود.
قله بلوغ فکری جابری را باید در تالیف پروژه "نقد عقل عربی" جستجوکرد.. او در چهار کتاب با عناوین: بنیه العقل العربی، تکوین العقل العربی،نقد العقل الاخلاقی العربی و العقل السیاسی العربی ،به روش معرفت شناسانه (epistemological ) در صدد تشریح و تحلیل و شناسایی ابزارهای تفکر و اندیشه اسلامی و عربی بر آمد.جرج طرابیشی متفکر سوری الاصل با نوشتن "نقد نفد عقل عربی" به جابری پاسخ داده است این مراوده فکری ،جدال قرن ششم هجری بین غزالی در تهافت الفلاسفه و ابن رشد در تهافت التهافت را به خاطر متبادر می کند. بهر تقدیر جابری با تالیف نقد عقل عربی نشان داده که از یک سو اطلاع و احاطه وسیع و عمیقی در فلسفه و اصول و کلام و عرفان دارد و از سوی دیگر با مکاتب و روش های نو در فلسفه و علوم انسانی عمیقا آشناست.
جابری در نقد خود از اندیشه عربی سه خطاب را در تاریخ تکوین اندیشه عربی شناسایی و انها را به نقد می کشد.اول "خطاب بیانی" و منظور از ان همه علوم و روشهای نقلی و کلامی در تاریخ اندیشه عربی و اسلامی است.دوم خطاب عرفانی و صوفی که جابری آن را به شرق جهان اسلام نسبت می دهد و سوم خطاب عقلانی که از نطر جابری، ابن رشد نماینده این خطاب در تاریخ اندیشه اسلامی است.
جابری با تکیه بر خطاب ابن رشدی سعی دارد از اندیشه های او چراغی برای تعامل با مسائل و چالش های نو بسازد.او تالیفات متعددی در باره مسایل فکری مبتلا به جهان اسلام دارد که از آن جمله می توان به کتب ها و مقاله های ذیل اشاره کرد: (سایت دکتر الجابری)
دکتر داوری در مقاله "ابن رشد زمینه ساز مدرنیزاسیون در مغرب اسلامی" بدون اشاره به نام جابری می گوید:"در سالهای اخیر بعضی از صاحب نظران شمال افریقا ابن رشد را ره اموز خود در مدرنیته و عقلانیت قرار داده اند. پیداست که اینان دیگر نمی خواهند ارسطوی واقعی را از طریق شرحهای ابن رشد بشناسند بلکه به او رجوع می کنند که ببینند چگونه می توان دین و تجدد را با هم جمع کرد. ومگر نه اینکه ابن رشد جایگاه دین و فلسفه را در تفکر خود به نحوی معین کرده بود که هیچ یک زیانی به دیگری نرساندوهریک شأن و جایگاه خود را داشته باشد؟اکنون اخلاف ابن رشد از او استمداد می کنند تا موانع تجدد را که بعضأ به دین وسنت منسوب می شودبرطرف سازند. گوئی فلسفه ابن رشد را زمینه ساز و سنت مناسب برای رشد تجدد می دانند. (داوری اردکانی ،1383،صص115) برای ان که بدانیم مصداق این گفته دکتر داوری کسی جز جابری نیست کافی است به مقدمه کتاب "ما و میراث" جابری توجه کنیم . آنجا که می گوید:"آنچه از میراث فلسفی ما باقی مانده یعنی آنچه که می توانیم در عصر کنونی با ان زندگی کنیم فلسفه ابن رشد است."(الجابری،1978)
او در مقدمه کتاب "ابن رشد سیره و فکر "نیز می گوید:"بازیابی ابن رشد فقیه و ابن رشد فیلسوف و ابن رشد عالم یک ضرورت است نه فقط بخاطر جایگاه بلند این مرد در تاریخ اندیشه بشری (که در تاریخ اندیشه عربی مغفول مانده) بلکه بخاطر نیاز کنونی ما به خود ابن رشد،نیاز به روح انتقادی علمی و اجتهادی او و وسعت افق معرفتی و اشتیاق و آغوش باز او به روی حقیقت ، در هر کجا که یافت شود."(الجابری،1998،ص 10)
"چیزهای دیگری هم هست که علاقه متجددمابان افریقای شمالی به ابن رشد را موجه می سازد:
1-ابن رشد از حقوق بشر و به خصوص حقوق زنان سخن گفت و معتقد بود که در تاریخ به زنان ظلم شده است و ظالمان مانع شده اند که زنان به مقام در خور انسانی در علم و فهم و عمل برسند.
2-ابن رشد متواضع و نقاد بودو در کارو نظر خود نیز احتمال خطا می داد.
3-ابن رشد به تاریخ و گذشته بی تعصب نگاه می کرد.
اینها همه صفاتی است که با تاریخی که به تجدد پیوست، مناسبت دارد."(داوری اردکانی ،1383،ص115)ٌ
-ابراهیمی دینانی،غلامحسین،درخشش ابن رشد در فلسفه مشاء، طرح نو،1384
-الجابری ،محمد عابد،معالم نظریه خلدونیه فی التاریخ الاسلامی، الرباط:کلیه الاداب جامعه محمد الخامس ،1971
-الجابری ،محمد عابد،ابن رشد سیره و فکر، بیروت مرکز الدراسات الوحده العربیه ،1998
-الجابری ،محمد عابد ،فصل المقال فی مابین الشریعه و الحکمه من الاتصال،مرکز الدراسات الوحده العربیه،1997
-آیینه وند،صادق،دین و فلسفه از نگاه ابن رشد،تهران،نشر نی،1385
-کربن،هانری،فلسفه اسلامی و فلسفه تطبیقی،ترجمه سید جواد طباطبائی،تهران،توس،1369
-میرشاهی،سحر،چهار تقدیر تطبیقی فلسفه ایرانی پس از ابن رشد روایت هانری کربن،بانک مقالات فارسی،2006
نظر شما :