صبر استراتژيک امريکا در برابر چين؟
نویسنده خبر:
علی خرم
گفتاری از دکتر علی خرم، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاست خارجی براى دیپلماسی ایرانی.
هیلاری کلینتون گفت دیپلماسی ایالات متحده چین را به دیدگاه امریکا در مورد تشدید تحریمها نزدیکتر ساخته است. او همچنین اعلام امیدواری کرد که در 30 تا 60 روز آتی شاهد قطعنامه تحریمها در نیویورک - سازمان ملل- باشند و در سخنانی دیگر گفت که کشورش در قبال ایران به یک راه حل دیپلماتیک صلح آمیز همچنان متعهد است.
گفتاری از دکتر علی خرم، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاست خارجی:
در میان صحبت هاى خانم کلینتون هیچ تناقضی دیده نمیشود. لازمه هر نوع دیپلماسی استفاده مقطعی از اهرم فشار یا سیاست چماق و هویج است. این گونه نیست که انتظار پیگیری دیپلماسی بدون کاربرد اهرم فشار را بتوان داشت و امریکاییان در هر حال به این روش دست زده و میزنند.
امریکا و اروپا از هر دو ابزار دیپلماسی و فشار در مورد ایران بهره گیری میکنند، تنها تفاوت آنجاست که در مقاطع مختلف دست به سبک و سنگین کردن این دو ابزار میزنند؛ زمانی بر فشار میافزایند و زمانی دیگر بر همکاری و دیپلماسی و مذاکره تاکید میکنند. بر همین اساس در عرصه سیاست عملی تناقضی میان سخنان وزیر امور خارجه امریکا در مورد ایران وجود ندارد.
اما در مورد جلب حمایت چین در اقدام علیه ایران گرچه امریکاییان اعتقاد دارند که پیشرفتهای مثبتی داشته اند اما باید گفت که چین و امریکا هر کدام کارتهای خود را در دست دارند؛ این گونه نیست که "صبر استراتژیک" تنها مخصوص امریکاییها باشد.
کاربرد صبر استراتژیک امریکا در برابر چین یک توصیف مبالغه آمیز است. صبر استراتژیک برای مواقعی است که یک طرف همه کارتهای بازی را در اختیار داشته باشد و طرف مقابل از هیچ کارتی برای ورود به بازی بهره مند نباشد. در شریط کنونی هم چین و هم امریکا کارتهای مخصوص خود را دارند، بنابراین اگر سخن از صبر استراتژیک است برای هر دو طرف در برابر یکدیگر معنا پیدا میکند.
پکن و واشنگتن در مسیر دیپلماسی تلاش دارند تا حدی بر همکاری و همسویی تاکید کنند که منافع مورد نظرشان تامین شود.
بنابراين چینیها از کارتهای خود در مورد امریکا استفاده میکنند که یکی از آنها پرونده هستهای ایران است. در مقابل امریکاییان نیز کارتهایی برای بازی با چین دارند که از آن جمله موضوع تایوان است.
با این حال نبردگاه اصلی چین و امریکا حوزه اقتصاد است و هر دو کشور از کارتهای بازی خود در مقابل یکدیگر استفاده میکنند تا بتوانند در حوزه اقتصاد نتیجهای به نفع خود حاصل کنند. در این چارچوب محل تضاد منافع چین و امریکا، حوزه اقتصاد است اما تبت و تایوان و پرونده هستهای ایران و از این دست موضوعات کارتهای بازی هر یک از طرفین برای پیشبرد اهداف است.
همراهی چین و قطع نامهای دیگر؟
چینیها ممکن است زمانی با صدور یک قطع نامه بی محتوا در مورد ایران موافقت کنند. امریکاییان نیز که در پیشبرد قطع نامه علیه ایران پیشگام بودهاند نیز در این شرایط ممکن است به قطع نامهای فاقد نکات جدید تن دهند.
در هر حال ظاهر امر، صدور قطع نامهای دیگر بر علیه ایران است. ممکن است همان محتوای قطع نامههای پیشین در قطع نامه جدید تکرار شود و چینیها نیز با استناد به تکراری بودن محتوای قطع نامه جدید رای مثبت به آن بدهند.
لذا اکنون برای امریکاییان حفظ ظاهر مهم است و برای چینیها نیز این اهمیت دارد که در محتوای قطع نامه جدید امتیاز جدیدی به امریکاییان ندهند. احتمال دارد امریکا با گذشت زمان متوجه خطر ناکام ماندن تلاش هایش در مورد ایران شود و برای ممانعت از این اتفاق حاضر شود قطع نامهای دیگر بدون محتوای جدید را که مورد موافقت چینیها نیز باشد، در مورد ایران به تصویب برساند.
در چنین حالتی هم چینیها و هم امریکاییها رضایت دارند. پیش بینی تحولات آتی بستگی به چگونگی قرار گرفتن شرایط در کنار هم دارد. در دیپلماسی به همه شکلی میتوان بازی کرد. مشخص نیست که امریکا و چین در مورد ایران به توافق برسند یا یکی به نفع دیگری کنار رود.
نظر شما :