استراتژىهاى عاشورا
يادداشتى از دکتر محمود رضا امينى
بررسى شرايط زمانى که منجر به قيام امام حسين(ع) شد، به منظور تحليل استراتژىهاى آن بزرگوار، ضرورى است. قطعاً حرکت امام حسين(ع) محدود به دهه محرم و مختص به تاسوعا يا عاشورا نبود، بلکه شرايط و آسيبهايى بود که در طول 50 سال بعد از رسالت پيامبر اکرم(ص) به وجود آمده و اسلام ناب محمدى(ص) را تهديد مىکرده است.
براى فهم بهتر و درک مشترک مناسب است مسائل فرهنگى، اقتصادى، امنيتى و سياسى جامعه آن روزگار به درستى تبيين شود.
نقش چشمگير و حساس تحولات و دگرگونىهاى اقتصادى در جامعه بر کسى پوشيده نيست. جامعهاى که با زندگى سخت، تلاش و کوشش و مشکلات زيست محيطى و تغذيه مواجه بود، به يُمن اسلام و رسالت پيامبر اکرم و البته حکومت حضرت على(ع) توانست از امکانات رفاهى مناسبى برخوردار شود.
علاوه بر تبيين صحيح سامانه اقتصادى، حکومت اسلامى توانست عملکرد مسئولين حکومتى را عليرغم غنائمى که از جنگها به دست آمده بود، تحت کنترل قرار داده و اسراف و تجملگرايى و اشرافيگرى در ميان مسلمانان را از ميان بردارد.
حوادث پس از رحلت رسول اکرم(ص)، نفوذ مجدد خاندان بنى اميه در ميان سران عرب، غنائم فراوان به دست آمده از جنگ با ملل مختلف و از همه مهمتر، پيروزى بر سپاه ايران در قادسيه که در افزايش ثروت اسلام موثر واقع شد، تمايل افراد به عاداتى را که از آن برحذر شده بودند، به همراه داشت. البته ثروت حاصل از غنائم به دست آمده به مساوات در ميان افراد تقسيم نشد، بلکه به جيب اشخاص و به صاحبان اقتدار منتقل شد.
از بُعد فرهنگى نيز بعد از رحلت پيامبر اکرم(ص) و آغاز حاکميت بنىاميه، اتفاقات بسيار مهمى رخ داد که فرهنگسازى بنىاميه در توسعه تفکرات خويش با استفاده از امکانات مالى و پشتوانههاى مالى بىثمر نماند.
فقدان بينش اسلامى به دليل عدم تبيين صحيح تفکر اسلامى و تا حدودى انحرافاتى که در تبيين ناصحيح اسلام در ميان مردم به وجود آمد، موجب شد ديندارى افراد تا حد قابل توجهى تنزل يابد و در نتيجه، درک درستى از حکومت و ولايت براساس آموزههاى دين و قرآن نداشته باشند. تمام اين عوامل موجب شد تا بينش عدالتخواهى در جامعه رنگ باخته و آزادى بيانى که در دوران پيامبر اکرم(ص) و در کوتاهمدت ولايت حضرت على(ع) به وجود آمده بود، از بين برود.
شرايط سياسى پس از رحلت را مىتوان با تمرکز بر فاصله ايجاد شده ميان طبقه حاکم و مردم عادى بررسى نمود. با توجه به مسائل اقتصادى و فرهنگى که در بالا ذکر شد، مقبوليت حاکمان مورد ترديد قرار گرفت. شايد بتوان ريشه اين مساله را در ماجراى سقيفه جستجو کرد و از همان زمان بود که بدعتها شروع شد. احاديث جعلى، نيرنگ و نفاق، ستيزهجويى و فضاى سياسى حاکم بر جامعه که توام با فشار بود، مصادره اموال از هر طريق ممکن به نفع خاندان بنىاميه، سلب آزادىهاى فردى و آزادى بيان، خويشاوند گرايى و قومگرايى را در جامعه حاکم رواج داد. ايجاد رعب و وحشت، منع هرگونه تجمع، ازدياد جاسوسان حکومتى از نتايج سلطه چنين حکومتى است.
در چنين فضاى خفقان سياسى، امام حسين(ع) تحليل خود را با بياناتى که در مسير حرکتهاى خويش داشت، بيان نمود: آگاه باشيد که اينان – بنى اميه – طاعت شيطان را پذيرفته و طاعت خدا را وا نهادهاند. حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام مىکنند. همچنان که قبل از امام حسين(ع)، پدر بزرگوارش اميرالمومنين، فرموده بود: اسلام را اينان، همچون پوستينى وارونه پوشيدهاند.
البته در حرکت امام حسين(ع) فرصتها و تهديدها را بايد بررسى نمود. اين طور نيست که حرکت امام بدون توجه به فرصتها و تهديدها انجام شده باشد و نکات ضعف و قوت آن تبيين نشود.
از جمله نقاط قوت حرکت امام حسين(ع) مىتوان به دعوت مردم کوفه از ايشان اشاره نمود که متاسفانه به دليل رعب و وحشتى که فرمانرواى جديد شهر، ابنزياد، در ميان مردم ايجاد کرد، به تهديدى جدى تبديل شد.
توجه به ارزشهايى همچون شرافت، شهامت در مقابل ستمگران را مىتوان فرصتى براى امام تصور کرد. آمادهسازى مسلمانان براى تغيير و تحول جدى با زمينههايى که امام در طول حضور و حرکت خويش فراهم نموده بودند، به ويژه سختىها و مشقتهاى موجود در جامعه، علاوه بر دستيابى به مقصد موردنظر، امکان تبيين فساد و آلودگى بنىاميه را ميسر ساخته و عملا حق را در برابر باطل قرار مىداد.
متأسفانه تغيير هنجارها، عدم پايبندى افراد به تعهدات و رواج نفاق در جامعه که دينزدايى را به همراه داشت، تمام اين فرصتها را به تهديد تبديل کرد و در اين جامعه بود که امام حسين(ع)، استراتژىهاى خويش را انتخاب نمود که اولين آن، احياى دين بود.
شهامت، شهادت، مردانگى و غيرت هنجارهايى بودند که بايد مورد توجه قرار مىگرفت.
معرفت و مرکزيت دينى از ديگر استراتژىهاى امام حسين(ع) بود. امر به معروف و نهى از منکر، دليل مسير سفرى بود که امام حسين(ع) انتخاب نمود.
الگوسازى و تئورىسازى نيز به عنوان ديگر استراتژى امام مطرح است. به استثناى انقلاب اسلامى ايران، بسيارى از سياستمداران دنيا حرکتهاى انقلابى خود را بر پايه قيام امام حسين(ع) شکل دادند.
تبديل عزت به ذلت و عادت مردم به اين رويه، در قيام امام بىتاثير نبود و همين بود که تغيير حکومت را ضرورى مىساخت.
عاشورا بسيار پرحادثه است. عليرغم کوتاهى زمان، داراى عبرتها، درسهاى فراوان و قابليت تحليلى است که يک تاريخ را مىتواند هدايت کند. در واقع، همين لحظات کوتاه مىتواند تحليلهاى پربرگى از تاريخ داشته باشد. عبرتآموزى از هر حادثهاى متناسب با عظمت و اثرگذارى آن حادثه است و عظمت عاشورا بر کسى پوشيده نيست. ابعاد اين حادثه تا حدى است که در زيارت عاشورا مىخوانيم: (لقد عظمت الرزيه و جلت و عظمت المصيبه). اهميت عاشورا و بهرهگيرى از ميدان آن بدين جهت است که ما مدعى حفظ اسلام و ارزشهاى آن هستيم و به اتکاى تفکر عاشورايى توانستهايم از نعمت جمهورى اسلامى برخوردار شويم.
انقلاب اسلامى ايران هم مىتواند مستقر و هم مىتواند آسيبپذير باشد. عبرتآموزى از عاشورا، بررسى ابعاد سياسى، اجتماعى و فرهنگى استراتژى امام حسين(ع)، ما را به اين مسير رهنمون خواهد ساخت که در جمهورى اسلامى ايران بايد چه هشدارهايى را مورد توجه قرار داد.
براى فهم بهتر و درک مشترک مناسب است مسائل فرهنگى، اقتصادى، امنيتى و سياسى جامعه آن روزگار به درستى تبيين شود.
نقش چشمگير و حساس تحولات و دگرگونىهاى اقتصادى در جامعه بر کسى پوشيده نيست. جامعهاى که با زندگى سخت، تلاش و کوشش و مشکلات زيست محيطى و تغذيه مواجه بود، به يُمن اسلام و رسالت پيامبر اکرم و البته حکومت حضرت على(ع) توانست از امکانات رفاهى مناسبى برخوردار شود.
علاوه بر تبيين صحيح سامانه اقتصادى، حکومت اسلامى توانست عملکرد مسئولين حکومتى را عليرغم غنائمى که از جنگها به دست آمده بود، تحت کنترل قرار داده و اسراف و تجملگرايى و اشرافيگرى در ميان مسلمانان را از ميان بردارد.
حوادث پس از رحلت رسول اکرم(ص)، نفوذ مجدد خاندان بنى اميه در ميان سران عرب، غنائم فراوان به دست آمده از جنگ با ملل مختلف و از همه مهمتر، پيروزى بر سپاه ايران در قادسيه که در افزايش ثروت اسلام موثر واقع شد، تمايل افراد به عاداتى را که از آن برحذر شده بودند، به همراه داشت. البته ثروت حاصل از غنائم به دست آمده به مساوات در ميان افراد تقسيم نشد، بلکه به جيب اشخاص و به صاحبان اقتدار منتقل شد.
از بُعد فرهنگى نيز بعد از رحلت پيامبر اکرم(ص) و آغاز حاکميت بنىاميه، اتفاقات بسيار مهمى رخ داد که فرهنگسازى بنىاميه در توسعه تفکرات خويش با استفاده از امکانات مالى و پشتوانههاى مالى بىثمر نماند.
فقدان بينش اسلامى به دليل عدم تبيين صحيح تفکر اسلامى و تا حدودى انحرافاتى که در تبيين ناصحيح اسلام در ميان مردم به وجود آمد، موجب شد ديندارى افراد تا حد قابل توجهى تنزل يابد و در نتيجه، درک درستى از حکومت و ولايت براساس آموزههاى دين و قرآن نداشته باشند. تمام اين عوامل موجب شد تا بينش عدالتخواهى در جامعه رنگ باخته و آزادى بيانى که در دوران پيامبر اکرم(ص) و در کوتاهمدت ولايت حضرت على(ع) به وجود آمده بود، از بين برود.
شرايط سياسى پس از رحلت را مىتوان با تمرکز بر فاصله ايجاد شده ميان طبقه حاکم و مردم عادى بررسى نمود. با توجه به مسائل اقتصادى و فرهنگى که در بالا ذکر شد، مقبوليت حاکمان مورد ترديد قرار گرفت. شايد بتوان ريشه اين مساله را در ماجراى سقيفه جستجو کرد و از همان زمان بود که بدعتها شروع شد. احاديث جعلى، نيرنگ و نفاق، ستيزهجويى و فضاى سياسى حاکم بر جامعه که توام با فشار بود، مصادره اموال از هر طريق ممکن به نفع خاندان بنىاميه، سلب آزادىهاى فردى و آزادى بيان، خويشاوند گرايى و قومگرايى را در جامعه حاکم رواج داد. ايجاد رعب و وحشت، منع هرگونه تجمع، ازدياد جاسوسان حکومتى از نتايج سلطه چنين حکومتى است.
در چنين فضاى خفقان سياسى، امام حسين(ع) تحليل خود را با بياناتى که در مسير حرکتهاى خويش داشت، بيان نمود: آگاه باشيد که اينان – بنى اميه – طاعت شيطان را پذيرفته و طاعت خدا را وا نهادهاند. حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام مىکنند. همچنان که قبل از امام حسين(ع)، پدر بزرگوارش اميرالمومنين، فرموده بود: اسلام را اينان، همچون پوستينى وارونه پوشيدهاند.
البته در حرکت امام حسين(ع) فرصتها و تهديدها را بايد بررسى نمود. اين طور نيست که حرکت امام بدون توجه به فرصتها و تهديدها انجام شده باشد و نکات ضعف و قوت آن تبيين نشود.
از جمله نقاط قوت حرکت امام حسين(ع) مىتوان به دعوت مردم کوفه از ايشان اشاره نمود که متاسفانه به دليل رعب و وحشتى که فرمانرواى جديد شهر، ابنزياد، در ميان مردم ايجاد کرد، به تهديدى جدى تبديل شد.
توجه به ارزشهايى همچون شرافت، شهامت در مقابل ستمگران را مىتوان فرصتى براى امام تصور کرد. آمادهسازى مسلمانان براى تغيير و تحول جدى با زمينههايى که امام در طول حضور و حرکت خويش فراهم نموده بودند، به ويژه سختىها و مشقتهاى موجود در جامعه، علاوه بر دستيابى به مقصد موردنظر، امکان تبيين فساد و آلودگى بنىاميه را ميسر ساخته و عملا حق را در برابر باطل قرار مىداد.
متأسفانه تغيير هنجارها، عدم پايبندى افراد به تعهدات و رواج نفاق در جامعه که دينزدايى را به همراه داشت، تمام اين فرصتها را به تهديد تبديل کرد و در اين جامعه بود که امام حسين(ع)، استراتژىهاى خويش را انتخاب نمود که اولين آن، احياى دين بود.
شهامت، شهادت، مردانگى و غيرت هنجارهايى بودند که بايد مورد توجه قرار مىگرفت.
معرفت و مرکزيت دينى از ديگر استراتژىهاى امام حسين(ع) بود. امر به معروف و نهى از منکر، دليل مسير سفرى بود که امام حسين(ع) انتخاب نمود.
الگوسازى و تئورىسازى نيز به عنوان ديگر استراتژى امام مطرح است. به استثناى انقلاب اسلامى ايران، بسيارى از سياستمداران دنيا حرکتهاى انقلابى خود را بر پايه قيام امام حسين(ع) شکل دادند.
تبديل عزت به ذلت و عادت مردم به اين رويه، در قيام امام بىتاثير نبود و همين بود که تغيير حکومت را ضرورى مىساخت.
عاشورا بسيار پرحادثه است. عليرغم کوتاهى زمان، داراى عبرتها، درسهاى فراوان و قابليت تحليلى است که يک تاريخ را مىتواند هدايت کند. در واقع، همين لحظات کوتاه مىتواند تحليلهاى پربرگى از تاريخ داشته باشد. عبرتآموزى از هر حادثهاى متناسب با عظمت و اثرگذارى آن حادثه است و عظمت عاشورا بر کسى پوشيده نيست. ابعاد اين حادثه تا حدى است که در زيارت عاشورا مىخوانيم: (لقد عظمت الرزيه و جلت و عظمت المصيبه). اهميت عاشورا و بهرهگيرى از ميدان آن بدين جهت است که ما مدعى حفظ اسلام و ارزشهاى آن هستيم و به اتکاى تفکر عاشورايى توانستهايم از نعمت جمهورى اسلامى برخوردار شويم.
انقلاب اسلامى ايران هم مىتواند مستقر و هم مىتواند آسيبپذير باشد. عبرتآموزى از عاشورا، بررسى ابعاد سياسى، اجتماعى و فرهنگى استراتژى امام حسين(ع)، ما را به اين مسير رهنمون خواهد ساخت که در جمهورى اسلامى ايران بايد چه هشدارهايى را مورد توجه قرار داد.
نظر شما :