در نقد سیاست جنوب - جنوب
منوچهر متکی ویر خارجه ایران درسخنرانی خود درمرکز مطالعات خاورمیانه خبر ازجهت گیری جدی سیاست خارجی ایران به سوی کشورهای آسیایی ، آفریقایی و آمریکای لاتین داد و به دنبال آن با خبر شدیم که دکتر منوچهر محمدی معاون ایشان هم سفر 20 روزه ای به آمریکای لاتین داشته اند تا جوانب امر را بررسی کنند و به طراحی سیاست مناسب این رویکرد بپردازند .
حتی خبر از آن است که معاونت جدیدی در وزارت خارجه برای امور آمریکای لاتین به وجود آید که البته لازم است پیش از ورود به عرصه عمل ، ابعاد آن مورد تجزیه وتحلیل قرار گیرد . در توجیه این رویکرد باید به سیاست بسیاری از کشورهای جهان سوم در پنجاه سال گذشته اشاره کنیم که هریک برای فرار از بن بست وخروج از دورباطل وابستگی ، سال ها بر در ارباب بی مروت غرب نشستند و فرجی حاصل نشد . کشورهای صنعتی ازهمان قرن نوزدهم در ممانعت سایرکشورها از دستیابی به صنعت پیشرفته ، سیاسی منسجم وفعال و زیرکانه داشته اند ودراین امر هیچ گونه اختلافی بین آن ها وجود ندارد.
انتظار این بود که ایران از همان آغاز انقلاب، مدبرانه به چنین سیاستی روی آورد و بخت خویش را در کشور های جهان سوم و رو به توسعه آزمون کند. شکی نیست که این سیاست ، مستلزم امـکانات و توانمندی هایی است که بدون آن ، مقصود حاصل نمی شود. کشورهای عضو اکو و پدر آن RCD یا سازمان همکاری های منطقه ای ( به رغم چندین سال که ازتولد آن می گذرد) هنوز میوه ای به بار نیاورده است. زیرا همه این کشورها تولید کنندة مواد اولیه و مصرف کنندة تولیدات صنعتی هستند و درنتیجه نمی توانند مکمل اقتصاد یکدیگر باشند . اما ایران چند سالی است که در پاره ای از حوزه ها به پیشرفت های قابل ملاحظه ای دست یافته است که از آن جمله است صنعت خودرو سازی، تراکتور، سد سازی ، پل سازی ، جاده سازی وغیره .
هم اکنون نیز شرکت های ایرانی درکشورهای همسایه فعالیتی چشمگیر دارند. صنعت جوان ایران وتوانمندی های این کشور درحوزه های یاد شده به راحتی می تواند بسیاری از رقبای جهان اول خود را به کنار زند و جای آن ها را بگیرد ، زیرا هزینه ها بسیار پایین تر از چیزی است که درکشورهای صنعتی جریان دارد . درمقابل ، ایران مواد موردنیاز خود از محصولات کشاورزی و غیره را می تواند با قیمت مناسب از همین کشورها وارد سازد.
افزایش حجم مبادلات ایران وکشورهای درحال توسعه وافزایش صادرات ایران ، چرخه تولید رادر داخل فعال میکند و آثار اجتماعی و اقتصادی آن سریعاً به ظهور می رسد. اما ساده لوحی است اگر فکر کنیم به همین سادگی و صرف تصمیم دولت ایران، هر آن چه گفتیم انجام و عملی خواهد شد. البته ایران در آفریقا و آمریکای لاتین با رقیبان سرسختی روبرو است که نادیده گرفتن آنها ضربات غیر منتظره ای را بر ایران وارد خواهد ساخت. از سوی دیگر درداخل نیز ترتیباتی لازم است که شرکت های ایرانی که تاکنون تجربه چندانی درمبادله وهمکاری با خارج ندارند ، توان لازم را در انجام تعهدات خود پیدا کنند .
همیشه گروه های تجاری غیرمسؤول ، خود را جلو انداخته و از زمینه هایی که دولت فراهم می کند بهره می گیرند ، اما صداقت لازم را در برابر مشتریان خودندارند. اگر این گروه ها چند بار بد قولی یا بی صداقتی از خود نشان دهند ، تمام رشته های دولت را پنبه کرده و به آبروی ایران درخارج ضربه می زنند . هم از این رو لازم است وزارت بازرگانی ، سازمان استاندارد و بسیاری سازمان های داخلی دیگر، درجهت سیاست خارجی کشور بسیج شوند وتدابیر لازم رااتخاذ کنند.
لازم به ذکر است که بخش خصوصی ایران عمدتاً دراختیار بخش دلالی و سودجویی بوده و تا انقلاب از هرگونه سازندگی وتولید به دور بوده است. بعد از انقلاب هم میراث گذشتة این بخش همچنان بربخش خصوصی سایه افکنده و در فرآیند خصوصی سازی، ضربه های جدی بر صنعت وتجارت کشور وارد کرده است . تبدیل بخش خصوصی به یک حوزه فعال و مولد ، مستلزم راهکارهای فنی و قانونی است که تاکنون توجه لازم به آن مبذول نشده است .
اما از نظر رقبای خارجی باید بین وضعیت آفریقا و آمریکای لاتین به طور جدی فرق قائل شد . در آفریقا استعمارگران سابق ، هرکدام برای خود امتیازاتی قائل شده ند و به شدت از ورود وحضور نیروهای جدید جلوگیری می کنند. رقابت آن ها با یکدیگر هم، گاه ضایعات جدی به جوامع این قـاره وارد مـی سازد . عمدة درگیری های سیاسی دراین قاره که گاه به قتل عام ها، کودتا ها و بحران های حاد انسانی آمریکا برای کنار زدن قدرت های اروپایی وتحمیل سلطة خود بوده است.
درکنار آمریکا، اسرائیل هم از دهه 1970 به این سو، بسیار فعال شده و سودجویی خود را با راهکارهای فرهنگی و اجتماعی همراه ساخته است . در این میانه حتی کشورهای اروپایی هم در برابر رقبای جدید احساس ضعف میکنند و به رغم تمهیدات قانونی و بین المللی که برای خودتدارک دیده اند و حتی در چهارچوب روابط خارجی اتحادیه اروپا مانند قراردادهای «یائونده» سعی در تثبیت جای پای خود دارند ، هنوز نتوانسته اند با آمریکا به نقطه تعادلی برسد . درچنین شرایطی چگونه ایران خواهد توانست به عنوان یک نیروی جدید وارد شود؟ طبیعی است که ایران به دلیل فقدان انگیزه های استعماری وقیمت های مناسبی که برای کارهای خود درنظر می گیرد،
برگ های برنده ای دراختیار دارد. ولی این کار هم مشروط بر آن است که دولت هایی را پیدا کنیم که حداقل آزادی و استقلال رادر برابر قدرت های صنعتی داشته باشند. اغلب حاکمان آفریقا تحصیل کردة فرانسه ، انگلیس و سایرکشورهای اروپایی هستند و به طبع گرایش خاصی هم به این کشورهها دارند. از هم اکنون باید نمایندگی های ایران در کشورهای آفریقایی فعال شوند و خط وخطوط سیاسی، گروه های ذی نفوذ و افراد متنفذ و گرایش سیاسی آن ها دراین کشور ها را شناسایی و درکنار آن زمینه های فعالیت اقتصادی و فرهنگی ایران را هم بررسی کنند . از آنجا که تعصبات شیعه وسنی در آفریقا مو رد ندارد، شاید کشورهای مسلمان آفریقا آمادگی بیشتری برای پذیرش ایران داشته باشند، اما این یک عامل تعیین کننده نخواهد بود.
اما در آمریکای لاتین ، وضع درست برعکس است . یعنی این سرزمین تا سال 1990 حیاط خلوت آمریکای شمالی محسوب می شد واز این تاریخ به بعد، توجه اتحادیه اروپا را به خود جلب کرد . اگر در آفریقا اروپایی ها بامزاحمت آمریکا روبرو بودند ، در آمریکای لاتین این اروپایی ها هستند که مزاحم ایالات متحده می شوند. سیاست ایالات متحده در امریکای لاتین با تضعیف شوروی و تحولاتدیگر دگرگون شد و حمایت آمریکا از پشت سر دیکتاتوری های نظامی این منطقه بداشته شد درنتیجه رزیم های نیمه دموکراتیکی شکل گرفته که نگاهی متفاوت از گذشته به داخل و خارج داشتند .
اتحادیه اروپا از همین وضعیت بهره گرفت و به سرعت دست به کار تدوین یک برنامه جامع برای حضور در آمریکای لاتین شد . آمریکا هم بیکار ننشست و استراتژی جدیدی برای خود طراحی کد که عبارت بود از : سازمان دادن همه کشورهای آمریکای لاتین دریک اتحادیة منطقه ای که خود رهبری آن را به دست گیرد.
اما درچنین منطقه وسیع جغرافیایی ، امکان نداشت که همه کشورها به یک سمت و سو متمایل شوند.
کم کم اتحادیه های منسجم تری از الکا با منطقه تجاری آزاد آمریکا (FTAA) که مورد نظر آمریکا بود شکل گرفت که به طور جدی توسعة منطقه ای را در دستور کار قرار می داد. یکی از مهم ترین آن ها مرکوسور مرکب از برزیل ، آرژانتین ، پاراگوئه و اروگوئه بود که با 210 میلیون جمعیت و هزار میلیارد تولید ناخالص ملی ، بعد از نفتا و اتحادیه اروپا ، سومین بلوک تجاری جهان محسوب می شود. مرکوسور به طورجدی از سال 1991 توجه جامعه اروپا را به خود جلب کرد و تا سال 2000 به صورت اولین شریک تجاری آن در آمد. این بدان معنا نیست که اروپا شکل های دیگر منطقه مثل گروه ریو یا گروه آند یا گروه کارائیب و آمریکای مرکزی را از نظر دور داشته باشد.
جدالی پنهان بین آمریکا و اروپا و آمریکای لاتین جریان دارد که هر کدام بر امتیازات وتوانمندی های خود تاکید دارد. حال دراین میانه که پیل های تنومند وارد عرصه شده اند، چگونه یک کشور جهان سومی می تواند به رقابت وارد شود؟ دو نکته را نباید از نظر دور داشت .
یکی وسعت و حوزه های بی شمار فعالیت دراین قاره که هیج کشور یا قدرتی به تنهایی قادر به هضم وجذب آن نخواهد بود . هم از این رو انتظار می رود رقابت آمریکا و اروپا تا سالیان آینده وارد مرحله رودرویی نشود وهر دو قدرت بتوانند در حد توان خود از منابع سرشار این منطقه بهره گیرند، و به همین دلیل ، جا برای کشورهای دیگری که از توان کمتری هم برخوردارند مانند چین و ژاپن و درمرحلة بعد ایران نیز فراهم باشد .
ده ها کشور کوچک ولی مستقل هم وجود دارند که هر کدام تقاضاها و نیازهای خود را دارند. دوم ومهم تر آن که درسال اخیر، دولت هایی دراین منطقه روی کار آمده اند که سیاست استقلال خواهی و مردم گرایی آن ها شباهت زیادی به سیاست های جمهوری اسلامی دارد.
حتی درامر مبارزه با امپریالیسم هم کاملاً با ایران همسو هستند. این فرصتی است که هیج کشوری به اندازه جمهوری اسلامی ایران نمی تواند از آن بهره گیرد. هوگوچاوز ( رئیس جمهور ونزوئلا) که چندی پیش میزبان رئیس جمهوری کشورما بود یا مورالس در بولیوی وحتی کرشر در آرژانتین ، نمونه هایی هستند که امکان تکرار و تسری آن ها در سایرکشورهای آمریکای لاتین بسیار زیاد است .
به همین دلیل ، چنانچه برنامه ها و سیاست های ایران درست طراحی شود، از اقبال بلندی برخوردار خواهد بود که به راحتی قابل رقابت با حضور مقتدرانه آمریکا و اروپا است.
نکتة دیگری که در چشم انداز دراز مدت سیاست های ما نباید از قلم بیفتد ، این است که آمریکای لاتین از استعداد دگرگون ساختن نظام بین المللی برخوردار است واین همان هدفی است که درنهایت ، ما به دنبال ان هستیم . یعنی نه تنها از هژمونی آمریکا جلوگیری شود و جهان را به یک جهان چند قطبی تبدیل کند ،بلکه مهم تر آن که یکی از این قطب ها درجنوب قرار گیرد. برزیل که خود به تنهایی یک قاره محسوب می شود ، به آرامی به سمت اقتدار و توانمندی به پیش می رود واتحاد آن با آرژانتین وسایرکشورهای منطقه می تواند آن را به یک قطب قدرتمند تبدیل سازد.
این نکته را بادید به آن ها نیز متذکر شد تا بدانند که اهداف دراز مدت ما با منافع آن ها گره خورده است و از آن ها توقع می رود در مورد پیشرفت های ایران هم همین موضع اتخاذ کنند. این نکته را از آن رو یادآور می شویم که برزیل در پرونده انرژی هسته ای ایران ، موضعی مخالف ما اتخاذ کرد ، درحالی که قدرت گرفتن ایران یا هر کشور جهان سومی دیگر، می تواند به تغییر سرنوشت آن ها نیز کمک کند . از این دولت ها انتظار می رود که مانند ما چشم اندازی برای بیست سال آینده خود تدارک دیده و در راستای رسیدن به آن ، منافع کلان و دراز مدت خود را فدای منافع زودگذر نکنند .
آن چه آیندة این کشورها را با ابهام روبرو می سازد، جمعیت زیاد و انبوه حـاشیه نشین ها و کارتن خواب هایی است که به طور بالقوه لشگریان شورش های آینده و ناآرامی های غیرقابل پیش بینی خواهند بود. گروه های متعدد چریکی با گرایش های مارکسیستی هم یکی دیگر از عوامل منفی این منطقه به شمار می رود. آمریکای شمالی از همین نقطه ضعف ها استفاده کرده و گلوی دولت های آمریکای لاتین را می فشارد. نیاز مالی ونظامی این کشورها به آمریکا، یکی از برگ های برنده آمریکا محسوب می شود که باید آن را از دست او خارج ساخت.
درهمین جا باید به انبوه عوامل آمریکایی و اسرائیلی در این کشورها اشاره کرد که هرگونه رفت وآمدی را زیر نظر گرفته و برای قطع پای آن ها از هیچ توطئه ای رویگردان نیستند. سلاح های بی شماری که در دست افراد غیر مسؤول و باندهای تبهکار قرار دارد، سازمان های مافیایی متعدد و گروه های مواد مخدر ، هر توطئه ای را امکان پذیر می سازد. از این رو هر حرکتی باید با حزم و احتیاط همراه باشد.
به هر صورت ، رویکرد اخیر ایران ، راهی است مبارک که خودنشان قدرت ایران درسطحی فرامنطقه ای است .
بسیاری از صاحب نظران ازجمله الیویه روا در فرانسه که متخصص مسائل ایران و آسیای میانه و مشاور وزارت خارجه این کشور در امور این منطقه است ، طی چند مقاله مستدل، دولت متبوع خود را تشویق به پذیرش قدرت منطقه ای ایران کرده و معتقد است عقل و منطق حـکم مـی کـند قدرت ایران را جدی بگیریم و درهمین سطح با آن وارد مذاکره و مبادله شویم، یک ایران قوی وحتی اتمی در منطقه آشوبزدة خاورمیانه به نفع غرب است و به ثبات منطقه کمک می کند. به ویژه آن که ایران در بسیاری از مسائل بین المللی ، عاقلانه و با منطق برخورد می کنند و دلیلی ندارد رودروی آن بایستیم.
حـال ایـن سـوال پیش می آید که آیا خود ما هم به مقام و منزلت خود واقف ایم و قدر آن را می دانیم یا با سخنان و رفتار خود ، چوب حراج به سرمایه های حیثیتی خود می زنیم؟
نظر شما :