کنفرانس بغداد و دیپلماسی قایق های توپدار
در سياست بينالملل ديپلماسى قايقهاى توپدار اصطلاحاً رسيدن به هدف با استفاده از قدرت نظامى يا تهديد به استفاده از زور اطلاق مىشود. اين روش و سياست در قرون 18 و 19 و حتى قرن بيستم در موارد زيادى به کار گرفته شده است که از شاخصترين آن مىتوان به جنگ ترياک دون پاسيفيکو، جنگ انگليس و زنگبار ، محاصره هرات در زمان محمدشاه قاجار و قضيه اقادير (1911) و جديدترين آن حملات آمريکا و ناتو به بالکان عليه حکومت ميلوسوويچ اشاره کرد.
قصد اين نوشتار بررسى تاريخ دکترينهاى نظامى- سياسى نيست ولى ذکر پيشينهها را مقدمهاى براى طرح اصلى مطلب لازم مىدانم.روز گذشته نمايندگان کشورهاى همسايه عراق از جمله ايران و سوريه همراه با آمريکا در بغداد گردهم آمدند تا درباره مسائل امنيتى عراق گفتوگو کنند.
نفس مذاکره با حسن نيت براى حل و فصل مناقشات و مسائل و اختلافات بينالمللى امرى مستحسن است و همواره بهعنوان مهمترين روش براى حل اختلافات به آن توصيه موکد شده است.در گزارش هميلتون - بيکر نيز به دولت جورج بوش تماس با سوريه و ايران براى حل معضل عراق توصيه شده است.
در ايران نيز کم نيستند کسانى که معتقدند در نهايت ايران و آمريکا براى حل و فصل جامع اختلافات خود بايد بر سر يک ميز بنشينند. منافع متقابل در معاضدت و همکارى است نه در تقابل. صاحب اين قلم نيز در زمره کسانى بود که چنين مىانديشيد. چنانکه در تابستان سال 2006 فرصت طلايى براى دولت ايران بود که بسيارى از مسائل خود را از طريق مذاکره حل و فصل نمايد و از اين باب، مذاکره را امرى لازم و بلکه مبارک مىدانم و شايد دولت نهم از نظر مذاکراتى در آن زمان به مراتب شرايط مناسبتر و فرصت طلايىترى به نسبت دولتهاى قبل خود براى فتح باب يک سلسله مذاکرات در نهايت جامع، براى باز کردن اين گره کور داشت.
به هر دليل و انگيزهاى چنين نشد. براى هدايت توام با موفقيت و به پايان رساندن يک مذاکره براى هريک از طرفين الزامات و پيش نيازهايى وجود دارد. پيشزمينه مذاکره و فضايى که در آن مذاکره صورت مىگيرد و هدفهاى از پيش تعريف شده براى طرفين يک امر بديهى و ابتدايى است ولى سوال اساسى اين است که چرا در چنين زمانى و شرايطى بايد اين مذاکره را انجام دهيم و با آمريکايىها بر سر يک ميز بنشينيم؟
در شرايطى که آمريکايىها از قبل اعلام کردهاند که به هيچوجه با ايران و سوريه مذاکره مستقيم نمىکنند و دو ناو هواپيمابر، رزمناو و زيردريايى آنها در خليج فارس و درياى عمان ترافيک دريايى ايجاد کرده است و بعضا اخبار تصادم آنها با ناوگان بازرگانى و غيربازرگانى گزارش مىشود نماينده ايران در پشت ميز مذاکره در جستوجوى چه خواهد بود و چه هدفهايى را براى منافع ملى ما تعقيب خواهد کرد؟
آيا اين ديدار غير از يک جلسه ايراد اتهام به ايران و شايد هم تفهيم اتهام چيز ديگرى است؟ در شرايطى که ژنرالهاى بعثى عراق را قرار است مجددا دعوت به کار کنند و اين خود به معناى تشويق آنان به صفآرايى عليه ايران است در بغداد در جستوجوى چه خواهيم بود؟ آيا شمشير تحريم و يا ناوهاى هواپيمابر نقشى غير از قايقهاى توپدار در قرن نوزدهم دارند؟ آيا در بهترين حالت غير از آن خواهد بود که ما را در چنبره يک مکانيسم سياسى - حقوقى بينالمللى متعهد و ملتزم به مشارکت در امرى کنند که اساسا مقوله ما نيست و فقط مشکل ديگران را حل مىکند؟
آيا از هماکنون خودمان را آماده کردهايم در بازگشت از بغداد و سپس استانبول چگونه تظاهر به پيروزى کنيم و موفقيتهاى کسب نکرده خود را توجيه کنيم؟
و اگر چنين نکنيم آقاى بوش با پوزخندى به آقاى بيکر و آقاى هميلتون فخر نخواهد فروخت که ديديد ايران قابل مذاکره نيست؟باور بفرماييد مذاکره کردن چيز بسيار خوبى است اما نه در چنين شرايطي.
نظر شما :