/ویژه نامه نوروزی دیپلماسی ایرانی/
جنبشهای خاورمیانه ماهیت غرب ستیزی ندارند
دیپلماسی ایرانی: از نظر من مهمترین اتفاق بین المللی که در سال 1389 شاهد بودیم به تحولات جهان عرب که در هفتههای پایانی این سال شاهد بودیم، بر میگردد. علت این که من خیزشی را که در جهان عرب به وجود آمده مهم ترین تحول سال گذشته میدانم به پیامدها و تبعات بلند مدت این تحول برای کل منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا مربوط میشود. به نظرمن این تحول بر روی تمامیکشورهای منطقه از جمله ایران، سوریه و عربستان هم تاثیرگذار خواهد بود. این تاثیرات شاید در کوتاه مدت چندان ملموس نباشد ولی این تحولات در درازمدت تاثیرات اساسی و کلانی بر کل منطقه خواهد گذاشت.
بر خلاف تبلیغات رایج در کشورمان که تلاش میشود این جنبشها را حرکتهایی ضد آمریکایی، ضد غربی و ملهم و متاثر از آمریکاستیزی و غرب ستیزی موجود در سیاست خارجی ایران بدانند، من معتقدم این جنبشها هیچ ارتباطی به ایدئولوژی حاکم بر سیاست خارجی ایران ندارند.
مسئولین سیاست خارجی ما اصرار دارند بگویند که این جنبشها با غرب ستیزی سیاست خارجی ایران همراه هستند در حالی که به نظر من این جنبشها نه غرب ستیزند، نه آمریکا ستیزند، نه اروپا ستیزند. به بیان دیگر این جبنشها اساسا با هیچ فرهنگ و تمدنی سر ستیز و جدال جنگ ندارند، بلکه لبه تیز تیغ این جنبشها علیه استبداد، دیکتاتوری، خودکامگی حاکم بر جهان عرب و شمال آفریقاست.
مردم در این جنبشهایی که از ماههای پایانی سال گذشته در تونس، مصر، لیبی، یمن، عربستان و دیگر کشورهای عربی به راه افتاده و همچنان ادامه دارد به دنبال آزادی سیاسی و انتخابات آزاد هستند. آنها به دنبال این هستند که حکومتهایی را در این کشورها بر سر کار بیاورند که آمدن و رفتن این حکومتها به خواست و اراده مردم باشد. حکوتهایی که درمقابل مردم پاسخگو و انتقاد پذیر باشند. حکومتهایی که حقوق شهروندی مردم خود را رعایت کنند و خود را بالاتر از مردم ندانند.
مردم این کشورها خواهان حاکمیت قانون هستند و میخواهند حکومتی در کشورشان بر سر کار باشد که مسئول و پاسخگو باشد و حدود اختیارات و وظائفش مطابق قانون باشد. این خواستهها تمام آن چیزی است که مردم و مسلمانان این کشورها سالها و قرنها از آن محروم بوده اند.
از سوی دیگر باید به این نکته اذعان کرد که در این جنبشها، همه اقشار و لایههای جوامع کشورهای عربی شرکت دارند؛ اعم از مسلمانان، سکولارها، لیبرالها، چپها و دیگر اقشار و گرایشهای فکری، مذهبی و سیاسی. از این رو ممکن است در آینده وقتی که این جنبشها توانستند بر استبداد و دیکتاتوری فائق آیند، حکومتی را که مردم در انتخابات آزاد انتخاب میکنند، یک حکومت اسلامگرا باشد.
یعنی نصف به علاوه یک مردم در مصر یا سوریه حکومتی اسلامگرا انتخاب کنند. امکان چنین اتفاقی وجود دارد ولی این دغدغه و مسئله بعدی این جنبشها است. فعلا مبارزه اصلی مردم در این کشورها بر سر اصل و اساس وجود انتخابات آزاد است.
با وجود موفقیتهای این جنبش در کشورهای مختلف عربی، این جنبش هنوز نتوانسته در یکی از مهمترین کشورهای خاورمیانه یعنی سوریه که به گمان من دژ استبداد، دیکتاتوری و خودکامگی است، تحرکی را به وجود بیاورد.
نکته جالب و عبرت آموزی که میتوان از تحولات اخیر کشورهای عربی بر گرفت این است که شاهد بودیم و هستیم که رژیمهایی که خود را ضد آمریکایی و امپریالیسیتی میدانستد مثل رژیم قذافی در لیبی چگونه به قتل عام مردم خود روی آورده و میپردازند و در مقابل رژیمهای که آمریکای محسوب میشدند، همانند حکومت حسنی مبارک یا بن علی در مصر یا تونس، حاضر نشدند به روی مردم خود آتش بگشایند.
در نهایت باید گفت جنبش مردمیو دموکراتیکی که در جهان عرب به وجود آمده است مهمترین تحولی است در این روزها در جهان عرب و کشورهای اسلامی شاهد هستیم. با این وجود نباید انتظار پیروزی زودرس این جنبشها را داشته باشیم. نباید فراموش کنیم که استبداد و خودکامگی در کشورهای اسلامی و عربی ریشه تاریخی دارد و نباید انتظار داشته باشیم که افراد و لایههای خودکامهای که در این کشورها سالها حاکمیت داشته اند، به این راحتی دل از قدرت برکنند.
به خصوص شماری از آنها که درآمد باد آورده و هنگفت ناشی از فروش نفت را در اختیار دارند. از این رو نباید انتظار داشت باشیم که خیلی زود دموکراسی و آزادی در جهان عرب حاکم شود. با این وجود من معتقدم آینده جهان عرب و خاورمیانه حاوی دموکراسی و آزادی است؛ چیزی شبیه الگویی که در حال حاضر در ترکیه وجود دارد.
نظر شما :