ترکيه اسلامگرا اروپايى نمىشود
ديپلماسى ايرانى: سیاست خارجی ترکیه مثل اکثر بازیگران بین المللی، بیش از هر چیز تحت تاثیر دو عامل تاریخ و جغرافیا است. بحث غربگرایی در ترکیه نیز به همین دلیل بسیار قوی است و فقط یادگار آتاتورک نیست. در گذشته هم سابقه داشته است و اگر این را به عنوان محور شاخص بگیریم، در گرایش ترکیه برای پیوستن به اتحادیه اروپا تبلور پیدا میکند.
ترکیه پیش از این عضو ناتو بوده و بیشتر رابطهاش با امریکا خلاصه میشده است اما در سالهای اخیر گرایش اين کشور به اروپا تقویت بیشتری پیدا کرده است و شاید این در غربگرایی ترکیه تعدیلی به وجود بیاورد. اما به نظرم امکان پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا وجود ندارد و رهبران جدید ترکیه پس از روی کار آمدن حزب رفاه و توسعه و در ملاقاتی که با اروپاییها داشتند متوجه این موضوع شدند و به همین دلیل تغییراتی در سیاست خارجی ترکیه در حال شکلگیری است.
قبل از هر چیز نباید بنیادهای دینی اتحادیه اروپا را از یاد ببریم، پایه گذاران اتحادیه اروپا و کسانی که در گذشتههای دور این ایده را مطرح کردند، در ابتدا به دین مسیح اشاره کردند. مسیحیت یکی از سه پایه تمدن اروپا است که در تمام سطوح زندگی اروپاییها تاثیر دارد. نظریههای سیاسی و حتی افکار ضددینی در اروپا تحت تاثیر مسیحیت است. مثلا نوعی مسیانیسم که در مارکسیست دیده میشود تحت تاثیر مسیانیسم مسیحیت است. حضور مسیحیت در اروپا بسیار جدی است و به نظر نمیرسد هیچگاه حاضر باشند یک کشور مسلمان را در میان خودشان بپذیرند ولو این که لائیک باشد. اروپائیان تودههای ترک را در آلمان و جاهای دیگر میبینند.
اروپاییها همیشه بر روی کار آمدن حکومت دموکراتیک در ترکیه اصرار داشتند؛ اکنون یک دولت اسلامگرا روی کار آمده است، اگر مقداری هم به این مسئله با تئوری توطئه نگاه کنیم، ممکن است این نظریه درست به نظر بيايد که اساساً روی کارآمدن اسلامگرایان میانهرو برنامهای برای واکسیناسیون ترکیه بوده است. اگر اکنون نظامیان روی کار بودند، ترکیه تحت تاثیر موج جدید شمال افریقا قرار میگرفت و بدترین شورشها در این کشور اتفاق میافتاد، در حالی که ترکیه به دلیل همین سیاستی که ظاهر یا باطنش مذهبی است، در حال حاضر آرامترین کشور منطقه است.
دوم، خاطره تاریخی اروپائیان است که اجازه پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا را نمیدهد. در اروپا یک اصطلاحی دارند: «کله ترک». اين اصطلاح به زمانی که ترکها به دروازههای وین رسیده بودند، برمیگردد. این کرواسونی هم که صبحها خورده میشود که همان حلال ترکیه است، در آن زمان در وین زنان وینی آن را به نشانه این که بر ترکها پیروز میشوند، میپختند و در حقیقت سمبل ترکها را میخوردند. این خاطره بسیار بدی است که اروپا از ارتباط با ترکها دارد، این امر موضوع کتابی هم قرار گرفته است و در مذمت ترکها گفته میشود که آنها چگونه آدمهایی هستند و چه ماهیتی دارند.
اینها بیشتر نگاه مخالفین ترکیه در اروپاست. موافقینی مثل ژان فرانسوا بایا هم در مقالهای بسیار خوشبینانه نوشته است، ایرادهایی که به ترکها میگیرند به دلیل تقلید از اروپا است حتی اگر کردها را سرکوب میکنند این کاری بوده است که اروپا هم در آغاز شکلگیری دولتهای مدرن انجام دادهاند. به هر صورت این گرایش دوم بسیار کوچک و نحيف است و ضدیت با پیوستن ترکیه جریان بسیار قویتری است. به همین دلیل اصلا قابل تصور نیست که یک کشور اسلامی در بطن کشورهای اروپایی قراربگیرد.
مانع سوم در راه پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا مشکلاتی است که اتحادیه اروپا در سالهای اخیر پیدا کرده و این مشکلات به کشورهای جدیدی که به اتحادیه وارد شدهاند، بازمیگردد. هم اکنون پایههای اتحادیه به دلیل ورود کشورهای جدید متزلزل است و بحثهای فرهنگی هم اول از سال 1999 شروع کردهاند و به دنبال بحثهای نظری، کارهای عملی انجام شد، مثل فستیوالها و سینماهای مشترک که نشان داد چقدر اختلاف فرهنگی میان کشورهای اتحادیه وجود دارد. اختلافات را در دو محور اساسی میتوان دسته بندی کرد؛ شرق- غرب و شهر- روستا؛ حالا یک کشور دیگر هم با ویژگیهای جدید بیاید و مشکلات اتحادیه را زیادتر کند! در مجموع این موانع به نظر میرسد در بهترین حالت ترکیه میتواند یک متحد خیلی ویژه و ممتاز برای اتحادیه اروپا باشد و نه عضو.
بحث نگاه به غرب به طور کلی در ترکیه دیده میشود. در قدیم وجود داشته و در حال حاضر نیز ديده مىشود. پس از فشارهای زیادی که اتحادیه اروپا، به خصوص به سیستم قضائیه ترکیه وارد کرد، سبب شد هم ترکها و هم اروپاییها متوجه شوند که هماهنگ سازی دو سیستم کار بسیار مشکلی است.
به عنوان مثال مشاهده میکنیم طبق قواعد اتحادیه اروپا ترکیه مکلف است قوانینش را براساس معیارهای مصوب عوض کند، بنابراین اگر زنی به شوهرش خیانت کرد، در بدترین حالت سه ماه زندان دارد و بعد هم مرد حق طلاق دارد و میتواند از زن جدا شود، این برای ترکها که حداقل سنگسار زن را برای چنین جرمی در نظر میگیرند به هیچ عنوان قابل قبول نیست. اگر چنین قوانینی به ترکها تحمیل شود در نهایت به جایی میرسند که باید از اروپا روی برگرداند و به سوی مناطق دیگر برود.
اما ترکها امید خود را رها نکردند و دست به کاری زدند که تا حد زیادی خردمندانه بود تا در طی آن وزن سیاسی خود را افزایش دهند و سپس وارد اتحادیه اروپا شوند، اگر هم موفق نشدند، چیزی را از دست ندادهاند.
ترکیه با تاکید بر دو ویژگیاش در دو منطقه فعالیت میکند. یکی پانترکیسم است، که ترکها بعد از فروپاشی شوروی خیلی سریع در آسیای میانه فعال شدند و ایران را به عنوان رقیب خود قلمداد میکردند. نکته مهم در این رویکرد این است که ترکها بیشتر اهداف اقتصادی دارند زیرا فکر میکنند اگر پول به دست بیاورند و خوب زندگی کنند، بهترین کار را انجام دادهاند. آنها بر این باورند که اگر ترکیه مرکز مراودات اقتصادی شود، بعد از آن مراودات سیاسی و چیزهای دیگر نیز به دنبال آن میآید.
در مرحله بعد که حزب رفاه و توسعه بر سر کار آمد، به کشورهای اسلامی توجه شد و آن بریدگی که از جهان اسلام پیش از آن در ترکیه دیده میشد، که در رفتار آنها نسبت به جمهوری اسلامی ایران در دهه 80 و 90 نیز قابل مشاهده بود، برطرف شد. بر اساس ایده حزب عدالت و توسعه، ترکیه میتواند دروازه ورود غرب به کشورهای اسلامی و ترک زبان منطقه باشد. بنابراین با این نوع نگاه سیاست خارجی خود را تقویت کردند و پس از آن موفقیتهایی را هم در عرصه داخلی داشتند.
در این راستا عنصر سومی هم به این ایده اضافه شد که ما میتوانیم الگوی کشورهای مسلمان منطقه باشیم. آنها به اروپاییان میگفتند که اگر شما به ما کمک کنید که موفق شویم، الگوی اسلام میانهرو در منطقه پیروز میشود. باید توجه داشت حتی در زمان حکومت نظامیان نیز، ترکیه مذهب را به عنوان ابزاری در سیاست خارجی خود فراموش نکرد. بسیاری از ائمه جمعه در مساجد اروپایی و آسیای میانه از سوی ترکیه تامین میشدند و بدین ترتیب سیاست خارجی ترکیه هرگز با مذهب وداع نکرده بود. ترکیه به دنبال آن است که از این طریق وزنهای کسب کند تا دروازه اروپا به کشورهای اسلامی و ترک زبان شود. اگر در این راستا موفق شود که به هدف خود رسیده است و اگر هم به اتحادیه نپیوندد موفق شده است نفوذش را در منطقه افزایش دهد.
نظر شما :