ایران برنده شد؟
ديپلماسى ايرانى: برای تعیین برنده بازی بسیار زود است. بازی که در خاورمیانه به راه افتاده مسابقهای نود دقیقه ای نیست که تعیین برنده و بازنده آن کار آسانی باشد. خاورمیانه دو ماهی است که در التهاب و تنش سیاسی میسوزد. برندگان و بازندگان این بازی را به راحتی نمیتوان شناسایی کرد. این که کدام کشورها پس از کنار رفتن این دود برگ برنده را در دست داشته باشند و خاکستر این التهاب در دل کدامین دولتها زخمی شود جذامگونه هنوز مشخص نیست. سناریوهای بسیاری در میان است. در یکی از این سناریوها ایران اصلیترین برنده است. بر اساس این سناریو، ایرانیها اندک اندک از شر دشمنان خود در منطقه خلاص میشوند.
سناریو دومی هم تعریف شده است که بر اساس آن موج دموکراسی خواهی در منطقه آغاز شده که هنوز برای به نفع یا به ضرر ایران دانستن آن بسیار زود است. برخی کارشناسان ادعا میکنند که دولتهای برآمده از این خیزشهای عمومی ماهیت ضد امریکایی و ضد غربی داشته و بی شک در مسیر همراهی با ایران در منطقه قرار خواهند گرفت. برخی دیگر بر این طبل میکوبند که ایرانیها از این خیزشهای عمومی متضرر خواهند شد چرا که معترضان به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری این کشور در سال 2009 میلادی از مردمان تونس و مصر و امروزه روز لیبی الگوبرداری خواهند کرد.
در سناریو سوم که غرب بیم عجیبی از آن دارد، میتوان رگههایی از انقلاب ایران را در خیزشهای عمومی منطقه به چشم دید. در این سناریو باید نیم نگاهی به نقش ایران در منطقه بیندازید و البته سالها خصومت ورزی آمریکاییها و متحدان عرب آنها در منطقه با ایران. نظامی پوشهایی از قدرت کنار میروند که در تمام این سالها به اشارت ایالات متحده ماشه را به سمت ایران نشانه رفته بودند.
فارین پالیسی در ادامه مینویسد: اندک جای تعجبی ندارد که ایران در این فضا کمال استفاده را به نفع خود ببرد. اگر دولتمردان ایرانی به غیر از این رویه ای در پیش میگرفتند جای تعجب داشت. ایران در حال حاضر با حزب الله لبنان و حماس در فلسطین دست دوستی و اخوت داده است. اکنون بیراهه نیست اگر ایران از همین اهرمها برای پیشبرد منافع خود در خاورمیانه جدید استفاده کند. با این همه یک حقیقت تلخ برای ایرانیها وجود دارد که البته زیرکانه با آن کنار آمده اند: تهران هیچ گاه نمیتواند عضوی ثابت و قابل قبول در جهان عرب باشد.
موانع فرهنگی و سیاسی میان دو کشور بسیار است. بنابراین زنجیره کشورهایی که در جهان عرب، ایران را میان خود قرار دهند بسیار کم است. این حقیقت در خصوص ایران میتواند نشان دهنده دورنمای بزرگتری باشد از زنجیره ای از انقلابها که در آینده ای نه چندان دور قرار است خاورمیانه را بیش از امروز تحت تاثیر قرار دهد. به نقش غیرقابل انکار ایران در منطقه نگاه کنید. کشوری که عضوی از کلوب اعراب نیست اما نقش آن را نمیتوان نادیده گرفت. همین نقش را میتوانید برای خاورمیانه در سطحی بین المللی لحاظ کنید. منطقه ای که کوچکترین تنش در آن بر کل مسائل بین المللی تاثیرگذار است. خاورمیانه با سابقه فرهنگی و قومیتی خاصی که در خود جای داده در بسیاری از موارد امکان پیش بینی حوادث جاری در خود را از تحلیلگران گرفته است.
در خاورمیانه همواره این ترس و گریز وجود داشته که هرگونه تلفیق با غرب میتواند برای ساکنان مخاطره آمیز باشد. حاکمان در خاورمیانه همواره منافع اقتصادی خود را از رابطه با غرب تامین کرده اند اما در سطح کلانتر و به دلیل مسائل آموزشی، مذهبی، سیاسی، اجتماعی و البته سلیقههای متفاوت، شهروندان در خاورمیانه محروم از فرصتهای بازرگانی بودند که دیگران در ایالات متحده و اتحادیه اروپا از آن برخوردار هستند.
سوال اساسی که تحولات در خاورمیانه به ذهن متبادر میکند این است که آیا ما در خاورمیانه صرفا شاهد سمفونی تغییرات هستیم و یا نه با چیزی عمیقتر دست و پنجه نرم میکنیم؟ تحولاتی که میرود تا الگویی جدید را در اختیار ما قرار دهد؟ برخی تحلیلهای سطحی حاکی از آن است که آنها که در این کشورها رهبری یا هدایت خیزشهای عمومی را بر عهده دارند در حقیقت به دنبال سهمی در قدرتی هستند که از آن محروم بودند.
تاکنون متوجه نقش رسانهها در این خیزشهای عمومی شده اید؟ این ماجرا نشان میدهد که اعراب برای رسیدن به مطالبههای خود به ابزارها و شیوههای جدید هم متوسل شده اند. شبکههایی مانند الجزیره در این ماجرا نقش کلیدی بازی میکنند. حمله به سمت رهبران در حقیقت تنها حمله به سمت مفسدان اقتصادی نیست بلکه تلاش برای تنبیه مردانی است که قدرت را قبضه کرده و فرصت نفس کشیدن اقتصادی و اجتماعی را از دیگران ربوده اند. رویای جوانان برای کار بهتر محقق نمیشود مگر زمانی که امکان دستیابی شهروندان به بازارهای خارجی وجود داشته باشد.
جهانی سازی همواره با مشکلات خاص خود روبهرو بوده است. در این فضا کشورهایی که خود را در گیر و دار انزوای سیاسی گرفتار کرده اند بیشتر برای این الحاق با غرب مشکل دارند. یکی از دلایلی که بسیاری گمان میکنند مصر نمیتواند ایران دوم باشد این است که قاهره در زمان حسنی مبارک خود را با غرب پیوند داده بود. هر آنکسی که در مصر به روی کار بیاید باید بداند که برهم زدن این خط ارتباطی با غرب در حقیقت چند میلیون دلار صدمه به بدنه اقتصادی نحیف و خسته از اعتصاب مصر وارد خواهد کرد. آنها که در قاهره دور هم جمع شدند خواهان فرصتهای شغلی بهتر هستند و بهبود اقتصادی نخستین مطالبه آنها است.
نظر شما :