مجله هفته/ نگاه خريدارانه به مطبوعات
بزرگترين مجرمان تاريخ ايران
کيهان روز شنبه را با حمله به سران مخالف دولت و مرتبط خواندن آنها با اسرائيل و امريکا شروع کرد. حسام الدين برومند در مطلبى با عنوان «بزرگترين مجرمان تاريخ ايران» نوشت: اين يادداشت در پى آن نيست که به مقوله مجازات و محاکمه سران فتنه و مسببان فتنه ها و اغتشاشات طى 20 ماهه گذشته بپردازد چرا که ضرورت اين امر اظهر من الشمس است و در روزهاى اخير مهم ترين خواسته بحق و ملى به کيفر رساندن سران فتنه و فتنه گران بوده است...
نويسنده معتقد است: اينکه دقيقاً در آستانه سالگرد انتخابات رياست جمهورى دهم، قطعنامه تحريمى عليه ايران اسلامى صادر مى شود اتفاقى است؟ قطعاً پاسخ منفى است چرا که در ادامه اين پروژه، تحريم هاى يکجانبه از سوى آمريکا و اتحاديه اروپا نيز کليد مى خورد و طرفه آنکه به موازات تمامى اين رويدادها بارها و به کرّات و بى پرده از باراک اوباما و هيلارى کلينتون گرفته تا نتانياهو، مئير داگان و شيمون پرز به صحنه مى آيند و از آشوب و اغتشاش و ناامنى در ايران حمايت مى کنند و با پشتيبانى مستقيم از سران فتنه و فتنه گران، جريان فتنه را سرمايه خود مى نامند که به نمايندگى از آنها در جمهورى اسلامى مى جنگند!!! مستندات در اين باره و حمايت آشکار و عريان دشمنان نشان دار نظام جمهورى اسلامى از سران فتنه و فتنه گران مصداق مثنوى هفتاد من کاغذ است اما تمام حرف اين است که دستگاه محترم قضايى بايد ضمن به خرج دادن قاطعيت مثال زدنى، تمام عزم خود را جزم کند تا قانون گريزان بزرگ را به «عدالت» بسپارد و همه جوانب و اطراف و اکناف قضيه را مورد تعقيب، تحقيق، رسيدگى و حکم قرار دهد.
اين يادداشت مى خواهد بگويد: با توجه به اينکه در جريان فتنه، چند کشور به همراه رژيم جعلى صهيونيستى به طور مستقيم و به دور از عرف و نزاکت و قواعد بين المللى در امور داخلى کشورمان دخالت کرده و حتى گستاخانه و خصمانه از آشوبگران و اغتشاشگران حمايت نمودند، بنابراين دايره مجرمين پرونده فتنه بايد به مقامات آن کشورها نيز توسعه بيابد. انتظار آن است که وزارت امور خارجه نيز با کمک مجموعه دستگاه قضايى، ستاد حقوق بشر و وزارت اطلاعات و نهادهاى امنيتى و انتظامى به طرح دعوا عليه آمريکا، انگليس و رژيم جعلى صهيونيستى در مراجع بين المللى همت بگمارد.
پايان عصر انقلابهاى کلاسيک
«پايان عصر انقلابهاى کلاسيک و آغاز تغييرات مدرن» عنوان سرمقاله اول اسفند روزنامه ابتکار به قلم جاماسب محمدى بختيارى است که به تحليل جنبش هاى اعتراضى معاصر پس از 11 سپتامبر2001 مى پردازد.
نويسنده، پيام 11 سپتامبر را پايانى بر نظريههاى کلاسيک علوم سياسى مى داند که ديگر دولتها و ارتشهاى ملى و شناخته شده مرسوم دنيا نيستند که به جنگ با يک کشور يا يک قدرت بزرگ مىروند بلکه اگر اعتراضات عليه عملکرد يک دولت و يک کشور در عرصه داخلى و يا خارجى انباشته شود، خارج از اراده دولتها و چارچوبهاى حقوق حاکم بر روابط بينالملل نيروها و جريانهايى هستند که با در نورديدن مرزهاى مرسوم و شناخته شده، ساختارهاى سياسى و اجتماعى داخلى و حتى بينالمللى هر قدرت و حکومتى را به چالش بطلبند.
در اين مقاله مى خوانيم: دولتهاى فاقد نظامهاى چند حزبى آزاد و برخوردار از فضاى رقابت آميز چرخشى قدرت اگر تاکنون با بستن فضاى سياسى و سرکوب منتقدان و معترضان با مخالفين و اپوزسيونى شناخته شده، با تشکيلات مرسوم معمول مبارزه جويانه اى، خواه گروههاى چريکى و يا گروههاى سياسى مسالمت آميز رودررو بودند و مقابله مىکردند، جنبشهاى شکل گرفته جديد فضاى سياسى را دگرگون کرده و خط بطلان و پايانى کشيد بر شيوههاى قهرآميز گذشته و کلاسيک، چرا که شيوهها و مبارزات احصاگونه گذشته را شکسته اند... جنبش جديد مصر نمونه واضح و مصداقى از گروههاى جديد و فاقد رهبرى مشخص با ارتباطات افقى و بهره گيرى از فضاى سايبرى با خاستگاهى روشنفکرى و پايگاهى دانشگاهى براساس خواست و اراده همگانى با خصوصيات ذيل شناخته مىشوند.
سقوط مبارک در 22 بهمن؛ يک نصرت رمزگونه
روزنامه رسالت در سرمقاله سوم اسفند خود "زمان به سود ماست" نوشته محمد کاظم انبارلويى، سير تحولات خاورميانه را از نظر مى گذراند و مى نويسد: سقوط مبارک در روز 22 بهمن سال 89 نشان دادن يک نصرت رمزگونه از سوى خداوند متعال به ملتهاى منطقه نشان داده شده و نشانگر اين است که جنس قيام و ريخت انقلاب در خاورميانه از جنس و ريخت انقلاب اسلامى است. اشتباه دوم آمريکايىها در مهار انقلاب اسلامى در منطقه به عنوان يک منبع الهام بخش، تشويق و ترغيب منافقان، سلطنتطلبان و مارکسيستها و اهل فتنه براى توليد جيغ و داد در چند خيابان تهران و چند محله اشرافنشين است.
اين سرمقاله مى افزايد: آنها خوب مىدانند انقلابى که با جنگ داخلى و تحميل جنگ خارجى، محاصره اقتصادى و تهديد نظامى هر روز پرقدرتتر و با هيمنه بيشتر در منطقه ظاهر شده است با مرده باد و زنده باد جمعى ورشکسته سياسى آسيب نمىبيند اما آنها به اين صداها براى تشفى دل خود و روحيه دادن به حکام مستبد و دست به ماشه منطقه نياز دارند... ما در آينده بايد منتظر قيل و قالهاى جديدترى باشيم اين يک تهديد نيست، بلکه يک فرصت براى ما براى خالص کردن حرکت انقلاب از وجود اغيار است. انقلاب براى رسيدن به قلههاى افتخار و عظمت نمىتواند روى عناصر ناپاک و کسانى که دستى در خيانت به مردم داشتند و دهان و معده خود را از حرام آکنده کردند حساب باز کند. آنان که در آزمون سخت گذشتن از مهر فرزند و جاذبه جاه و مقام مردود شدند و آنان که در آزمون ولايتمدارى نتوانستند از گردنههاى صعبالعبور لجاجت و عناد و کينهتوزى به سلامت عبور کنند مورد رصد آمريکا و رژيم صهيونيستى هستند و مىخواهند خنجر خيانت خود را تا دسته در پشت ملت فرو برند.
فشار بر هاشمى باعث عزم و اراده او را جزمتر مى کند
روزنامه آرمان در سرمقاله سوم اسفند خود با عنوان "افزايش فشارها بر هاشمى رفسنجانى" به قلم صادق زيباکلام آورده است: هاشمى رفسنجانى از سالهاى 37و38 مبارزه سياسى و زندگى سياسىاش را شروع کرده، ظرف اين 50 سال او توفانها، بحرانها و سختىهاى زيادى را پشت سر گذارده، او بيدى نيست که با سردادن شعارى بلرزد. و نيز در گذشته سابقهاى به چشم نمىخورد که در مواجه شدن با تهديد و ارعاب تسليم شده باشد. اتفاقا يکى از مشخصههاى زندگى سياسى هاشمى رفسنجانى عبارت است از ايستادگى در برابر تندروى و رويارويى با تندروها... او معتقد است که مشکلات و مسائل کشور با تندروى حل نخواهد شد. به جاى تندروى بايد وارد تفاهم و مدارا شد.واقعيت هم نشان داده که هاشمى دنبال آرامش است و مىگويد، مشکلات اجتماعى را نمىتوان با تندروى حل و فصل کرد. اما فرض بگيريم که حق با جريان تندرو است و هاشمى رفسنجانى اشتباه مىکند. آيا با برخورد تند مىتوان مشکلات و مسائل سياسى، اجتماعى را حل و فصل کرد. آيا با کسى که راه حلى خيرخواهانه براى حل و فصل مشکلات و مسائل کشورش ارائه مىدهد، مىبايسيتى اينگونه برخورد کرد؟ آيا در جوامع ديگر هم عليه منتقدينشان شعار «مرگبر» مىدهند؟ برخلاف تصور تندروها، فشار بر هاشمى و به راه انداختن شعار از يکسو باعث جزمتر شدن عزم و اراده مشاوراليه شده و از سوى ديگر باعث افزايش حمايت از ايشان در ميان جريانات سياسى ميانهرو و معتدلتر جامعه خواهد شد.
قذافى و پسران
روزنامه تهران امروز چهارم اسفند گزارشى خواندنى درباره معمر قذافى و پسرانش منتشر کرد که به معرفى اين خانواده مى پرداخت.
درباره سيف الاسلام فرزند مشهور قذافى مى خوانيم: او که در طرابلس معمارى خوانده بود پروژههاى بزرگ ساختمان سازى را مديريت مىکرد و به عنوان معمارى بزرگ در ليبى مشهور شده بود.
قذافى علاوه بر سيف الاسلام هفت فرزند ديگر دارد که بسيارى از آنها مناصب مهمى را بر عهده گرفته اند. معتصم بالله چهارمين پسر رهبر ليبى است که هم به ايجاد روابط با غرب علاقه دارد و از سوى ديگر نماد سرکوبگرى بىرحم است... سرهنگ علاوه بر اين دو قذافى پنج پسر ديگر هم دارد. سعدى قذافى فوتباليست سابق است که موظف شده اعتراضات اخير در بن غازى را شديدا سرکوب کند. فوتباليستى معروف که سابقه عضويت در تيم سامپدوريا را دارد و قرار داد وى با تيم پروجا نيز جنجالى بود. خميس هم فرزند ديگر قذافى افسر ارتش است و رئيس کميتهاى ويژه است که مسئوليت تامين امنيت پدرش را بر عهده دارد. محمد پسر بزرگ رهبر ليبى نيز مسئوليت ارتباطات از راه دور و مخابرات رژيم قذافى را بر عهده گرفته است. پسر پنجم قذافى نيز معتصم بلال معروف به هانى بال است که سابقه رانندگى با سرعت 140 کيلومتر بر خلاف مسير در فرانسه، حمله به سه پليس ايتاليايى با کپسول آتش نشانى و کتک زدن دختر مورد علاقهاش و ضرب و شتم خدمتکارانش را در کارنامه خود دارد. سيف الاعراب نيز در پليس ليبى خدمت مىکند. عايشه تنها دختر قذافى وکيلى است که پرونده دفاع از صدام حسين ديکتاتور معدوم عراق را بر عهده داشت و از ديکتاتور عراقى با احترام ياد مىکرد.
نظر شما :