اخوان المسلمین به دنبال چیست؟
ديپلماسى ايرانى: ناآرامیهای یک ماه اخیر در مصر در حالی به سقوط رژیم حسنی مبارک منجر شده که هنوز مشخص نیست چه حکومتی جایگزین آن خواهد شد. این مسئله بیش از همه موجب نگرانی اسرائیل شده چرا که بیم آن دارد گروههای افراطی در مصر قدرت را دست گرفته و در رابطه این کشور با اسرائیل تجدید نظر اساسی کنند. از نظر اسرائیل یکی از این گروهها میتواند اخوان المسلمین باشد. مقامات اسرائیلی در این مدت بارها عنوان داشته اند که مایل نیستند در مصر حکومتی همچون جمهوری اسلامی در ایران به روی کار آید. اما آیا اخوان المسلمین دارای این علاقه و ظرفیت برای تشکیل حکومتی همچون جمهوری اسلامی است؟ نسبت اخوان المسلمین مصر با انقلاب اسلامی ایران چگونه است؟ در این نوشتار سعی کرده ایم تا حدودی به این سئوالها پاسخ دهیم.
به طور کلی باید گفت از دیرباز مبارزان مصری شدیدا تحت تاثیر نویسندگان و مبارزان اهل سنت همچون حسن البناء و سید قطب (که از رهبران اخوان المسلمین نیز بودند)، ابوالعلی مودودی (از متفکران و مبارزان پاکستانی و بنیانگذار جماعت اسلامی)، ابن تیمیه (منادی نهضت وهابیت) و محمد بن عبد الوهاب (بنیان گذار نهضت وهابیت) بوده اند. البته کسانی همچون سید جمال الدین اسدآبادی و علی شریعتی نیز در سپهر فکری و سیاسی مصر دارای جایگاه هستند. اما باید توجه داشت این دو و به خصوص شریعتی به دلیل موضع ضد غرب و ضد استعماری مورد توجه قرار میگرفتند، هر چند که شریعتی نیز با طرح مسائلی همچون امامت، انتظار، شهادت و... از نفوذش در میان مردم مصر کاسته میشود.
انقلاب ایران هنگامی به وقوع پیوست که بازگشت به اسلام در مصر پیش از آن آغاز شده بود. بدین سان انقلاب ایران برای مصریها در بازگشت آنها به اسلام، مسئله ای درجه دوم به حساب میآمد. اما این دلیلی بر عدم تاثیر انقلاب اسلامی در میان گروههای اسلامی مصر نبود. به طور مثال میتوان به گفتههای سرگرد عبود الزومور رهبر نظامی گروه الجهاد اشاره داشت که در جریان محاکمه خود اعتراف کرده بود: انقلاب ایران به ما آموخت که ارتش و پلیس نمیتوانند در مقابل قیام تودهها ایستادگی کنند. پشتیبانی قاطع از انقلاب ایران در تفاسیری که اخوان المسلمین از تاثیر انقلاب در سطح منطقه و جهان ارائه میداد، انعکاس داشته است.
تا پایان سال 1979 اخوان المسلمین ادعا میکرد که خداوند ایران را بخشی از خط دفاعی اسلام در شرق قرار داده و اگر ایران اسلامی شکست بخورد، یکی از استحکامات اصلی سرزمینهای مقدس اسلامی سقوط میکند. حتی الدعوه ارگان مطبوعاتی اخوان المسلمین نوشت که انقلاب ایران متحد منطقه ای اعراب علیه اسرائیل است و طرحی برای یکپارچگی مسلمانان از پاکستان تا حکومتهای خلیج فارس و مدیترانه شرقی است.
اما آغاز جنگ ایران و عراق در سپتامبر 1980 اخوان المسلمین را دچار سرگشتگی کرد. عمر التلمسانی رهبر این سازمان اعلام کرد بی تردید عراق مسئول آغاز جنگ است اما ایران نیز اجازه داد که کار به جنگ کشیده شود. البته تلمسانی حاکمان عراق را شدیدا متهم کرد که علیه اسلام جنگ به راه انداخته اند. این زبان همان زبانی بود که امام خمینی (ره) علیه عراقیها به کار گرفته بود آنجا که میگفت هدف بغداد ایران نیست بلکه اسلام است. همچنین از آنجا که رژیم سادات از عراق هواداری میکرد نشریات اخوان المسلمین در جریان جنگ ایران و عراق نمیتوانستند به هواداری از ایران موضع بسیار قدرتمندی اتخاذ کنند؛ هر چند این سازمان رژیم غیر مذهبی بعثی را مورد لعن و نفرین قرار میداد.
آنچه اخوان را آزار میداد نه تنها این واقعیت بود که عراق کشوری عربی است بلکه این مسئله بود که یکی از ثابت قدم ترین متحدان ایران، رژیم حافظ اسد در سوریه بود؛ کسی که در سال 1982 بی رحمانه تلاش کرده بود اخوان المسلمین سوریه را سرکوب کند. به همین جهت الدعوه از ایرانیان درخواست میکرد که تهران را تحت فشار قرار دهند تا ارتباط خود را با «شاه سوریه» قطع کند. با طولانی شدن جنگ حمایت و پشتیبانی اخوان از انقلاب ایران نیز کمرنگ شد، به طوری که هر چه از عمر انقلاب ایران گذشته است علاقه اخوان المسلمین جهت پیروی از ایران کمتر شده است. هر چند که برای بسیاری از مصریها بعد خوشایند انقلاب ایران این موضوع بود که انقلاب، غرب زدگی فرهنگی و وابستگی اقتصادی به یک ابر قدرت را طرد کرد اما باید اذعان داشت که نبود جامعه ای شیعی در مصر، امکان ترسیم الگوی امام خمینی برای حکومت را، بیش از پیش با تردید مواجه میسازد.
اخوان المسلمین تحولات زیادی در سالیان دراز فعالیتش داشته است. این تشکیلات در قیاس با گذشته چهره متعادل تری پیدا کرده که تفاوت ملموسی با عملکرد خشونت گرایانه اش در دهه شصت میلادی دارد. همچنین این تشکیلات مشی محافظه کارانه و مبارزات پارلمانتاریستی را برای تعقیب اهداف اسلامی خود برگزیده است. مسیری که راه اخوان المسلمین را از القاعده و گروههای افراطی سنی جدا کرده و به همین خاطر آماج حملات و انتقادات آنها قرار گرفته است. تاکید اخوان المسلمین بر نفی اسلامی بودن انقلاب مصر و تاکید بر ویژگی وحدت، نشان دهنده ظرفیتی در این جریان 83 ساله است که سعی میکند تا خود را بخشی از یک ائتلاف گسترده حول محور دمکراسی تعریف کند.
این جریان ابتدا در خیزش انقلابی اخیر مصر وارد نشد و احتیاط را سرلوحه کار خود قرار داد ولی آنگاه که مطمئن شد حرکت، فراگیر و رو به رشد است به آن پیوست. تاکنون اخوان نقش برجسته ای در هدایت و سازماندهی اعتراضات نداشته و تمایلی نیز برای در دست گرفتن رهبری نشان نداده است. به طوری که حتی عنوان داشت قصد آن ندارد برای انتخابات آتی ریاست جمهوری کاندیدایی معرفی کند. هر چند که میتوان این موضع را نوعی سیاست موقتی دانست. سیاستی که در پی آن است تا چهره این گروه در دوره انتقال قدرت نزد مردم به عنوان گروهی قدرت طلب ترسیم نگردد. اما باید توجه داشت اخوان المسلمین با توجه به توان سازماندهی بالا در قیاس با رقبا، و تجربیات گسترده و غنی در مبارزات پارلمانی شانس زیادی برای پیروزی در انتخابات آزاد محتمل آینده پارلمان یا مجلس موسسان دارد.
همچنین نبود چهره شاخص و معروف در بین نیروهای اسلامگرای مصر که بتواند همچون امام خمینی رهبری بلامنازع را در دست بگیرد این تصور را قوت میبخشد که دمکراسی محور اصلی پیوند دهنده نیروها و سلایق سیاسی و اعتقادات گوناگون در مصر خواهد بود. از سوی دیگر باید گفت هر چند اخوان المسلمین خود را با حزب عدالت و توسعه ترکیه مقایسه میکند اما سخت گیریهایی که درباره مسائل اجتماعی و تحمیل محدودیتهای فرهنگی و سبک زندگی به خصوص درباره زنان دارد و نیز تقاضای این جنبش برای اجرای قوانین شریعت اسلام در سال 2007، نگرانیهایی را برای نیروهای سیاسی دیگر فراهم میکند.
آنچه مشخص است، اخوان المسلمین در هیات یک حزب سیاسی کارکشته عمل میکند و از بیان صریح مواضع خود خودداری میورزد. به طوری که یکی از رهبران این جریان در مصاحبه با بی بی سی فارسی گفته بود «ما خواستار حکومتی دینی هستیم اما این در صورتی است که مردم نیز با آرای خود این امر را طلب کنند.» وقایع آینده نشان خواهد داد که اخوان المسلمین قصد دارد چه نقشی را در حکومت و سیاست مصر ایفا کند.
نظر شما :