مجله هفته/ نگاه خريدارانه به مطبوعات
دولت دهم يکى از مقتدرترين دولت هاى ايران
روزنامه رسالت در سرمقاله 9 بهمن خود با عنوان "انقلاب اسلامى و کارآمدى در دهه چهارم" به قلم صالح اسکندرى، دولت اصولگراى محمود احمدى نژاد و اساس اصولگرايى دولت را تا سرحد ممکن ستوده و نوشته است: در چند سال گذشته دولت اصولگرا با فهم صحيح از اين واقعيت و با نصب العين قرار دادن رهنمودهاى مقام معظم رهبرى پرچمدار اين اراده ملت براى رسيدن به قله هاى پيشرفت و عدالت شده است. مردم نيز که عزم راسخ و سياست هاى عملياتى اين دولت را همسو با ايدهآل ها و مطالبات خود مى دانستند فوج فوج به صفوف عقبه اجتماعى دولت پيوستند. دولت دهم به عنوان يکى از مقتدرترين دولت هاى ايران و به واسطه پشتوانه هاى عظيم مردمى و پايگاه اجتماعى منحصر به فرد خود يکى از آرزوهاى بزرگ رهبر معظم انقلاب و مردم را که همان صرفه جويى و استفاده بهينه از انرژى بود محقق کرد و مانع از اتلاف بيت المال شد. اصلاح الگوى مصرف در تمام زمينه ها، توزيع عادلانه يارانه ها، هزينه کرد درآمد هاى اجراى اين قانون براى پيشرفت و آبادانى کشور و به خصوص ايجاد اشتغال براى جوانان، ثبات اقتصادى و کاهش تورم، کيفى سازى و صرفه جويى در مصرف نان، رونق توليد و صنعت در کشور، اصلاح فرهنگ کار و ... تنها بخشى از دستاوردهاى اجراى اين قانون بزرگ است.
نويسنده روى همين اصل تاکيد مى کند که دولت هاى پس از دولت دهم بايد توانايى ها و مهارت هاى خارق العاده اى داشته باشند: "واقعيت اين است که گفتمان پيشرفت و عدالت پس از گذشت بيش از سه دهه از عمر انقلاب اسلامى در سال 1357 موجد مطالبات اجتماعى و سياسى جديدى شده است که در صورت ناکارآمدى دولت ها مى تواند چالش زا باشد. دولت هايى که مى خواهند در دهه چهارم انقلاب زمام امور کشور را به دست گيرند بايد از توانايى ها و مهارت هاى مضاعفى نسبت به گذشته در اداره کشور برخوردار باشند چرا که مردم با محاسبات عقلانى انتخاب مى کنند و بلوغ انقلاب اسلامى نيز موجب شده سطح کارآمدى نظام و مطالبات واقعى مردم روز به روز افزايش يابد. خوب است که دولت ها و سياست ها عمر ميرايى دارند والا با فرض استمرار سياست ها و برنامه هاى ناکارآمد اقتصادى، اجتماعى و سياسى دولت هاى سابق و به خصوص دولت اصلاحات معلوم نبود امروز انقلاب اسلامى با چه چالش هاى بزرگى روبرو بود."
از رئيس جمهور محترم انتظار مى رود...
حسين شريعتمدارى يادداشت روز کيهان را در 9 بهمن به انتقادى سازنده از محمود احمدى نژاد اختصاص داده است. او که يگانه منتقد بااصالت دولت هاى نهم و دهم به شمار مى رود، در مطلب "اين مسافر ويزا نمى خواهد !" مى نويسد: روز سه شنبه 5 بهمن ماه جارى، آقاى دکتر احمدى نژاد در اقدامى تعجبآور و غيرمنتظره، نامه سرگشادهاى خطاب به نمايندگان مجلس شوراى اسلامى منتشر کرد که بلافاصله با استقبال گسترده و ذوق زدگى فراوان رسانههاى بيگانه و دنبالههاى فتنهگر داخلى آنها روبرو شد. مفاد اين نامه اگرچه از برخى اشتباهات حقوقى خالى نيست و در آن مواردى از استنادهاى وارد و ناوارد قانونى به هم آميختهاند، ولى يادداشت پيش روى در پى بررسى محتواى نامه ياد شده نيست و اگر به مواردى از آن اشاره مى کند به اقتضاى موضوع اصلى اين يادداشت است يعنى چرايى غيرقابل توجيه انتشار آن در شرايط کنونى و حملات تند رئيس جمهور به سران دو قوه ديگر، آنهم در بام رسانه اى کشور که بازتاب گسترده اى در رسانه هاى بيرونى داشت.
شريعتمدارى توهم پراکنى درباره اختلاف مسئولان را يکى از راهکارهاى دشمن براى نااميد کردن مردم از نظام توصيف مى کند و مى نويسد: بديهى است چنانچه يکى از همين مسئولان بلندمرتبه در شيپور اختلافات آن هم همراه با حمله به ساير مسئولان بدمد، چه بخواهد و چه نخواهد خطاى بزرگى مرتکب شده است و چنانچه اين حملات پايه و اساس محکمى نداشته و يا در مواردى نامحکم باشد، ضريب آسيب رسانى آن بيشتر و فراتر نيز خواهد بود. همين جا بايد اذعان کرد برخى از کارشکنى ها در برنامه دولت خدمتگزار مى تواند کاسه صبر رئيس دولت را که شانه همت زير بار سنگين اجرايى مخصوصاً در شرايط کنونى داده است، لبريز کند ولى از رئيس جمهور محترم انتظار مى رود در اين گونه موارد صبر و حوصله بيشترى به خرج داده و در طرح مسائل حقوقى و قانونى دقت نظر افزون ترى داشته باشند.
عقلانيت ارتش تونس
روزنامه اطلاعات 9 بهمن گفتگويى با حجتالاسلام دکتر محمد مسجدجامعى سفير پيشين ايران در واتيکان و مغرب درباره تحولات اخير مصر و تونس انجام داده که بخش هايى از آن در اينجا آورده مى شود.
مسجد جامعى گفته است: کشور تونس عميقاً به اروپا وابسته است، يعنى نه فقط به لحاظ سياسى بلکه به لحاظ اقتصادى، معيشتى و اجتماعى (به ويژه طى دهه اخير) اين وابستگى فوقالعاده زياد شد. در ايران معمولاً از وابستگى صرفا وابستگى سياسى فهميده مىشود اما در اينجا فقط وابستگى سياسى مطرح نيست و اين کشور به لحاظ اقتصادى نمىتواند بدون کمک ديگران به حيات خود ادامه دهد.
وى مى افزايد: شعلهور شدن اين اعتراضها، اروپايىها به ويژه فرانسوىها و حتى آمريکايىها را به اين فکر انداخت تا با برداشتن بنعلى، جلوى ناآرامىها را بگيرند تا موج ناآرامى، جاهاى ديگر را تحت تأثير قرار ندهد و البته اين مساله مطلوب تمامى کشورهاى همسايه و عرب هم بود، چون ادامه هيجان در تونس، آنها را دچار مشکلات درونى مىکرد. گفته مىشود که بنعلى در روزهاى آخر حضورش در تونس، رئيس ستاد ارتش را خواسته و گفته بود ارتش بايد در کنار نيروهاى ضدشورش در خيابانها حاضر شود و در مقابل کسانى که او شورشيان مىناميد بايستد، در غير اين صورت فرمانده ارتش بايد استعفا کند. ولى عملاً چنين نشد. بنعلى استعفا نکرد و ارتش را مقابل مردم قرار نداد. بدون شک در اين ميان حمايتهاى خارجى از رئيس ستاد وجود داشته است اما نمىتوان در مجموع منکر تفاوت عقلانيت ارتش تونس و ارتش صدام بود. آنچنان که در اخبار آمد و يکى از مصاحبه شوندگان در الجزيره انگليسى آن را صريحاً اعلام کرد در آخرين ساعات حضور بنعلى ، يک ژنرال ارتش نزد او مىآيد و مىگويد که بايد کشور را ترک کنيد.
سالگرد آزادسازى آشويتس
فريدون مجلسى محقق و مترجم باسابقه کشورمان يادداشتى را به مناسبت سالگرد آزادسازى اردوگاه آشويتس در روزنامه شرق 9 بهمن منتشر کرد. آشويتس بزرگترين مجموعه اردوگاههاى کار اجبارى براى انسانهايى بود که به دلايل قومى و نژادى براى مرگ به آنجا گسيل مىشدند.
مجلسى مى نويسد: شوروىها آمار کشتهشدگان در آن اردوگاه را تا چهار ميليون نفر گزارش کرده بودند. «رودولف هس» که از سال 1940 تا 1943 فرمانده آن اردوگاه بود در دادگاه نورنبرگ شهادت داد که آدولف آيشمن در گزارشى شمار کشتهشدگان را 5/2 ميليون نفر و مردگان به مرگ طبيعى [!؟] را نيز 500 هزار نفر اعلام کرده بود. اما در مستندسازى دولت لهستان که پس از آزادى آن کشور از سلطه شوروى اعلام شد، اين آمار 1/1 ميليون نفر اعلام شده است که علاوه بر يهوديان انتقالى از مجارستان، لهستان، فرانسه و جاهاى ديگر، شامل يک ميليون و 500 لهستانى، 23 هزار کولى (به اصطلاح رومن) و 15 هزار اسير جنگى شوروى نيز بوده است. اينها نکاتى است که دربارهاش بسيار شنيدهايم و بايد هم تکرار شود تا مگر انسانها را به فکر وادارد که چرا؟ آيا مىتواند مايه عبرت شود؟ آيا مىتواند از جنگى ديگر و کشتارى ديگر جلوگيرى کند؟ چه کسانى اين کار را کردند؟ اين داغ ننگى ابدى در تاريخ آلمان خواهد بود که خود را سرزمين فلاسفه و صنعتگران و موسيقى دانان مىداند، آن هم در نيمه قرن بيستم. معمولاً عناصر حکومتها از ميان نخبگان جوامع برمىخيزند تا در هر رده تخصصهاى حرفهاى خود را براى رفاه و آسايش عمومى و منافع ملى عرضه دارند. انتظار طبيعى اين است که دولتمردان خود را در معرض داورى مردم قرار دهند و هرچندگاه جاى خود را به کسان ديگر بسپارند. مشکل هنگامى پديد مىآيد که نخبگان چنان دچار اختلافهاى مسلکى و سياسى و فساد مالى شوند که به افکارى عوامانه مانند اعتقادات برترىجويانه نازى و عناصر ميانمايه فرصت خودنمايى و سلطه داده شود، که براى بقاى خود، در قدرتى که برايشان دستيابى به دستنايافتنىها را به ارمغان مىآورد، به هيچ قيد قانونى و اخلاقى و اجتماعى پايبند نباشند.
مشکلات فراروى صالحى
روزنامه مردم سالارى در سرمقاله 10 بهمن با عنوان "وزير يا هماهنگ کننده " به قلم مهدى عباسى، به انتصاب على اکبر صالحى به عنوان وزير امور خارجه پرداخته و مشکلات فراروى او را با وجود نمايندگان ويژه رئيس جمهور بررسى کرده است.
عباسى نوشته است: مهم ترين بحثى که از امروز، فارغ از مسائل مختلفى نظير مرتبط نبودن تحصيلات با حوزه فعاليت، پرداختن به مديريت جهان به جاى ارائه برنامه براى ديپلماسى کشور و... که در مجلس از سوى مخالفان مطرح شد پيش روى على اکبر صالحى به عنوان وزير امور خارجه قرار دارد، نحوه مديريت بر اين وزارتخانه است. على اکبر صالحى اگر قرار است در دستگاه ديپلماسى موفق باشد، بايد تکليف خود را با مشاوران رئيس جمهور در سياست خارجى که عملا مستقل از وزارت امور خارجه فعاليت مى کنند، روشن کند. چرا که اگر قرار باشد، مشاوران در دولت در عرصه ديپلماسى وارد شوند، عملا وزير امور خارجه به يک مقام تشريفاتى تبديل مى شود. سوال اساسى آن است که على اکبر صالحى از امروز مى خواهد به عنوان رئيس دستگاه ديپلماسى فعاليت کند يا تنها در نقش يک هماهنگ کننده باشد؟
نمى توان فرح را با اشرف يا ساير درباريان قياس کرد
سيزدهمين شماره ماهنامه "نسيم بيدارى" عمده صفحات خود را به بررسى عوامل سقوط محمدرضا پهلوى اختصاص داده است. در اين شماره مجله، گفتگوهايى با چهره هاى سياسى و فرهنگى کشورمان به قصد واکاوى پيروزى انقلاب و مبارزات ضد شاهنشاهى انجام شده که از ميان آنها مى توان به اين افراد اشاره کرد: على مطهرى، محمد هاشمى، کاظم موسوى بجنوردى، احسان نراقى، خسرو معتضد، غلامعباس توسلى، امير محبيان، صادق زيباکلام و محمد خوش چهره. يادداشت هاى مسعود بهنود و غلامعلى رجايى نيز در اين باره خواندنى است.
مصاحبه احسان نراقى 85 ساله که ظاهرا با وجود کسالت و بيمارى انجام شده است (عکس او روى تختخواب گوياى اين مساله است) به گونه اى پيش رفته که جمله تقصيرات منجر به سقوط نظام شاهنشاهى در ايران را متوجه شخص محمدرضا دانسته است. ندانم کارى، مشورت ناپذيرى، خودبسندگى، غرور و نظير اينها از شاه فردى ساخت که خود زمينه سقوط و زوال حکومت خويش را فراهم کرد. نراقى همان قدر که شاه را مقصر مى داند، فرح ديبا را معتدل و منطقى معرفى مى کند که تا جايى که مى توانست جلوى اشتباهات محمدرضا را مى گرفت. نراقى در اين باره مى گويد: "نمى توان فرح را با اشرف يا ساير درباريان قياس کرد. او زنى بود که هميشه تعادل را حفظ مى کرد و تا جايى که مى توانست از اشتباهات شاه جلوگيرى مى کرد... فرح نه تنها ايرادى نداشت بلکه به نفع مردم هم کارهاى زيادى انجام مى داد و همان طور که گفتم يکى از معدود افراد دربار بود که عقلش را درست به کار مى گرفت. به عنوان مثال دقيقا به خاطر دارم که رئيس وقت ساواک 40 هکتار از اراضى دولتى کنار درياى خزر را به نام خود به ثبت رسانده بود که فرح تا متوجه قضيه شد، شاه را مطلع کرد و تا روزى که زمين ها به بيت المال برنگشت کوتاه نيامد. هرمورد و گزارشى هم که من شخصا از تعديات نظامى ها به او مى دادم، پيگيرى مى کرد تا اموال مملکت که به مردم اختصاص داشت به نفع اشخاص خاص مصادره نشود. يکى از بحث هاى هميشگى فرح با شاه و بقيه درباريان اين بود که نبايد بى حجابى اجبار شود. فرح هميشه مى گفت هرکسى بايد پوشش خودش را براساس سليقه و البته اعتقاد خود انتخاب کند و اينکه حکومت، نوع لباس زنان را به زور انتخاب کند، ظلم به آزادى زنان است."
توصيه امام (ره) پيشبينى مبارک
«مصر؛ توصيه امام (ره) پيشبينى مبارک» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت (12 بهمن) به قلم حشمت الله فلاحت پيشه که در آن مىخوانيد: در سال1365 هجرى شمسى مرحوم امام خطاب به مردمان جهان عرب فرمودند، خيانتى که سران شما به شما کردند، کمتر از خيانتى نيست که در طول جنگ در حق ملت ايران روا داشتند و در طول ايام بعد از انقلاب نيز همواره توصيه ايشان به مردمان عرب، بويژه به مردم مصر اين بود که همچون مردم ايران قيام کنيد و به اين خيانتها پايان دهيد.
در جريان قيام اخير مردم مصر، مقامات رژيم صهيونيستى و شمارى از تحليل گران غربى تحقق انقلاب در سرزمين فراعنه را به معناى همسايه شدن ايران با اسرائيل خواندند. صهيونيستها با نقد تلويحى سياستهاى آمريکا گفتند که ما مىخواستيم با ايران همسايه شويم ولى اکنون اين ايران است که با ما همسايه شده است... حتى اگر تحليلگران و راهبردنويسان غرب و صهيونيست بخواهند هرگونه تحول در نقشه استراتژيک و ساختارهاى سياسى دنياى عرب و اسلام را در قالب طرح شکست خورده «ايران هراسى» جلوه دهند، نبايد ما ايرانيان از طرح تاثيرگذارى انقلاب خود بر قيامهاى ملل عرب ابايى داشته باشيم. تحليل گران منصف دنياى عرب بويژه مردم و نخبگان مترقى و روشنفکر امروز مصر، در طول سه دهه گذشته در مناسبتهاى سياسى مختلف از مصلحت بينى بنيان گذار انقلاب اسلامى و برادران ايرانى خود براى دنياى عرب، خاصه مردم مصر، قدردانى کردهاند.
نظر شما :