اعتراف جورج بوش در کتاب جديدش:

فکر حمله به ايران و سوريه را در سر داشتم

۲۴ آبان ۱۳۸۹ | ۱۶:۲۲ کد : ۹۲۸۶ اخبار اصلی
دو سال از وداع جورج بوش جمهورى‌خواه از کاخ سفيد مى‌گذرد...
فکر حمله به ايران و سوريه را در سر داشتم

ديپلماسى ايرانى:‌ دو سال از وداع جورج بوش جمهورى‌خواه از کاخ سفيد مى‌گذرد. دو سال است که باراک اوباماى دموکرات در قامت چهل و چهارمين رئيس‌جمهورى آمريکا و نخستين رئيس سيه چرده راه يافته به کاخ سفيد در مجامع بين‌المللى نماينده کشورش است. با اين‌همه دو جنگ افغانستان و عراق و سياست‌هاى بوش جمهورى‌خواه در قبال کشورهاى جهان، او را تبديل به منفورترين رئيس‌جمهور تاريخ کشورش کرد. مردى که به بهانه يازدهم سپتامبر صدها نفر را به کشتن داد و البته جهان را به دو بخش قسمت کرد: دوستان و دشمنان ما.

با گذشت دو سال از روزهاى سياه رياست جمهورى بوش، تعبير و تفسيرها از هشت سال حضور وى هر روز پررنگ‌تر از ديروز مى‌شود. بوش گاهگاهى اظهارنظرى هم در اين باره مى‌کند و البته از اينکه ديگر در قدرت نيست تا صداى منتقدان و گلايه‌هاى مخالفان را بشنود ابراز خرسندى مى‌کند. در اين فضا کتاب جديد آقاى رئيس‌جمهور سابق هم جنجالى شده است. کتابى که وى در آن به صدور دستور شکنجه اعتراف کرده و البته تعجب خود را هم از ناکارآمدى جان مک‌کين، هم حزب خود در انتخابات 2008 ميلادى ابراز مى‌کند.

روزنامه گاردين چاپ انگليس در تازه‌ترين رونمايى از کتاب جورج بوش مى‌نويسد: بوش به پنتاگون دستور بررسى حمله به ايران و سوريه را داده بود.

در کتاب 497 صفحه‌اى که بوش نگارش آن را بر عهده داشته و کپى از آن در اختيار گاردين قرار گرفته است، رئيس جمهوى سابق به صراحت نوشته است: من از پنتاگون خواستم که طرح‌هاى موجود براى حمله به ايران را بررسى کند.

بوش ادعا مى‌کند که اين حرکت را انجام داد تا ساعت شمارش معکوس براى حمله مدتى متوقف شود و سر پنتاگون هم با طرح‌هاى موجود براى حمله و بررسى تبعات آن گرم شود.

بوش در حالى از حمله سخن گفت که تمام تحليل‌گران اعتقاد دارند که حمله به ايران چه در گذشته، چه امروز و چه فردا تبعاتى خواهد داشت که ساده‌ترين آنها بالا رفتن قميت نفت و تلافى ايران در افغانستان و عراق خواهد بود.

بوش به درخواست اسرائيل حمله تمام عيار به سوريه يا هدف قرار دادن تاسيسات هسته‌اى اين کشور را هم در راس قرار داده بود. اسرائيل در زمان حضور بوش در قدرت يک بار ساختمانى نيمه‌کاره را که ادعا مى‌کرد مربوط به تاسيسات هسته‌اى سوريه است، بمباران کرد.

بسيارى از تحليل‌گران بين‌المللى اعتقاد دارند که هدف جورج بوش از نگارش اين کتاب احياى اعتبارى است که در اين هشت سال از دست داد. وى به جنجالى‌ترين تصميم‌گيرى‌ها در اين بازه زمانى اشاره کرده و استدلال خود را از اين مسائل داد. عراق، افغانستان، طوفان کاترينا و شکنجه در گوآنتانامو همه و همه موضوعاتى بودند که بوش را در منگنه سياسى قرار دادند.

بوش در اين کتاب از روش خفگى مصنوعى هم حمايت کرده و تاکيد کرده بود که اين روش براى وادار کردن مظنونان به اعتراف بهترين راهکار بوده است.

اما محورهاى سخنان بوش در اين کتاب:

·         توصيف تونى بلر به عنوان بهترين و نزديک‌ترين متحد خارجى به خود

·         اعتراف به اشتباه در عراق اما اذعان به صحيح بودن حمله به اين کشور

·         دفاع از برقرارى زندان گوآنتانامو و نگاه داشتن مظنونان در آن و شکنجه آنها.

·         اعتراف به اتلاف وقت هنگام حادثه کاترينا نيواورلئان و رسيدگى ديرهنگام به اين پرونده.

بوش در اين کتاب ادعاى مخالفان را که وى به دليل سياه پوست بودن قربانيان در حوادث طبيعى تعلل به خرج داده بود، رد کرد. وى در اين باره گفت: اين ادعا که من نژادپرست و يا فاشيست هستم کاملا بى‌پايه و اساس است. من به همسرم لورا هم گفتم که روزهايى که آمريکا با حوادث طبيعى دست و پنجه نرم مى‌کرد بدترين روزهاى زندگى حرفه‌اى من بود.

در مورد پرونده ايران هم کم نبودند مشاورانى که به بوش هشدار مى‌دادند که حمله به تهران يا تاسيسات هسته‌اى اين کشور نمى‌تواند به جريان اپوزيسيون حداقلى در اين کشور کمکى بکند. در طيف ديگر هم  تندروهايى بودند که ادعا مى‌کردند اين حمله سودمند خواهد بود. بوش در اين خصوص مى‌گويد: گزينه نظامى ‌همواره روى ميز قرار داشت اما طبيعتا آخرين دستاويز من بود.

بوش اعتراف کرد که در گفتگو با تونى بلر تمامى‌ راهکارهاى پيش رو براى رويارويى با ايران را بررسى کرده بود. وى همچنين اعتراف مى‌کرد که ايهود اولمرت نخست وزير وقت رژيم اسرائيل از وى خواست بحث حمله به تاسيسات هسته‌اى سوريه را بررسى کند و وى هم موافقت خود را با اين مساله اعلام کرده بود: هم پنتاگون و هم سيا اين طرح را مورد بررسى قرار دادند اما متفق القول به اين نتيجه رسيدند که هرگونه حمله نظامى‌ و ورود به سوريه سخت خواهد بود. بوش در نهايت مخالفت خود را با اين حمله به اولمرت اعلام کرد. اسرائيلى ها اما در سپتامبر 2007 دست به کار شدند و شخصا سوريه را هدف قرار دادند. بوش تاکيد کرد که تونى بلر نخستين فردى بود که وى پس از ماجراى يازدهم سپتامبر با او گفتگو کرد: همين گفتگو بود که باعت شد من تونى بلر را نزديک‌ترين دوست و متحد خود در دستگاه ديپلماسى قرار دهم.

بوش در اين کتاب از نخست وزير سابق بريتانيا با عنوان "تونى" ياد مى‌کند اما براى ذکر نام ژاک شيراک رئيس جمهورى سابق فرانسه، با همان عنوان رسمى‌ "شيراک" استفاده مى‌کند. شيراک مخالفت خود را با حمله به عراق به صراحت اعلام کرده بود و سربازان خود را هم به اين کشور روانه نکرد.

بوش در اين کتاب اعتراف مى‌کند دو ماه پس از حادثه يازدهم سپتامبر به فکر حمله به عراق افتاده بود. وى تاکيد مى‌کند که جنگ عراق اجتناب ناپذيرى بود و راهى براى فرار از آن وجود نداشت. وى در دفاع از آنچه در گوآنتانامو انجام گرفت، گفت: شکى نيست که روش‌هاى شکنجه ما ظالمانه بودند اما کارشناسان پزشکى ما تاکيد کرده بودند که اين روش‌ها آسيب جسمى‌ طولانى مدت بر فرد نمى‌گذارد. من به خوبى مى‌دانستم که روش خفگى مصنوعى زمانى که هويدا شود سر و صداى زيادى به راه خواهد انداخت.

بوش در اين کتاب از جان مک‌کين که در سال 2000 مقابل وى در انتخابات درون حزبى ايستاد و رقيب اوباما در 2008 هم بود انتقاد مى‌کند. بوش در اخرين ماه‌هاى رقابت‌هاى انتخاباتى هم مک‌کين و هم اوباما را به کاخ سفيد دعوت مى‌کند. مک کين درخواست اين ديدار را کرده بود. بوش در اين کتاب تصريح مى‌کند که حرکت‌هاى مک کين در کاخ سفيد و بخشيدن فرصت خود براى صحبت کردن به ديگر حضار وى را متعجب کرده بود.


نظر شما :