اوباما و افزایش بنبستها
دیپلماسی ایرانی: نتایج انتخابات میاندورهای آمریکا، نشان از گردش نسبی مردم به حزب جمهوریخواه و دلخوری آنان از عملکرد اوباما داشت. هرچند این امر در تاریخ ایالات متحده تقریبا یک رویه عادی است با این حال این حجم رویگردانی مردم از دمکراتها کمسابقه بوده و برای اوباما هشدار دهنده است. فارغ از تاثیر عمیق مشکلات اقتصادی و همچنین موج تبلیغاتی ایجاد شده از سوی جنبش حزب چای بر نتایج انتخابات، فقدان دستیابی به نتایجی ملموس در حوزههای سیاست داخلی و خارجی (در حدی که در زندگی آمریکائیان بتوان نتیجه آن را مشاهده کرد) از عمده عوامل کاستن از اقتدار اوباما در نزد رایدهندگان آمریکایی بود.
در مجموع میتوان چند گزاره احتمالی را برای دوسال آتی در نظر گرفت:
محتملترین اتفاق در سیاست داخلی و خارجی آمریکا در دو سال باقیمانده از ریاستجمهوری اوباما، سختتر شدن تصویب قوانین و افزایش موارد بنبست در سیاستها است. این امر در سیاست خارجی به احتمال زیاد خود را بیشتر در تدوین سیاستهای نرمتر در برابر رژیم صهیونیستی، فشار بیشتر بر ایران، نرمش کمتر در برابر چین، نگاه نظامیتر و ابزاریتر به ناتو و در مجموع سختتر شدن رویکرد سیاست خارجی آمریکا نشان خواهد داد.
اوباما برای دو سال باقیمانده از ریاستجمهوری خود و در صورتیکه برای دور دوم ریاستجمهوری نیز خیز برداشته باشد، دو راه پیش روی خواهد داشت: نخست، پافشاری بر روی برنامه خویش با وجود مخالفت جمهوریخواهان و تلاش برای کسب مجدد محبوبیت با امید بهبار نشستن برنامههایش و دوم؛ همکاری و همیاری با جمهوریخواهان، کنار گذاشتن برنامههای خود و تلاش برای کسب مجدد وجهه به عنوان رییسجمهور همه آمریکائیان.
با اینحال به اعتقاد برخی کارشناسان، اوباما یک انتخاب سوم را نیز در پیش روی خود دارد و آن افزایش تمرکز بر سیاست خارجی، نشان دادن اقتدار آمریکایی در آن و در نتیجه ترمیم وجهه و اعتبار خویش در فضای بینالمللی و به تبع آن جامعه آمریکا است. در این راه، این احتمال با درصد بالایی وجود دارد که افکار عمومی آمریکا بتوانند مشکلات داخی خود را با پذیرش دستاوردهای بزرگ در سیاست خارجی و ظهور مجدد ابرقدرتی آمریکا تا حدی به فراموشی بسپارند.
دیدگاه فوق معتقد است در شرایط در همریختگی محیط بینالمللی، امکان پیشبرد این سیاست بالاتر است و بر این اساس، فضای کنونی جامعه جهانی نیز شرایط مطلوبی را برای اوباما رقم زده است. اگر این دیدگاه را بپذیریم، میتوان پیشبینی کرد که حل و فصل موضوع هستهای جمهوری اسلامی ایران، میتواند یکی از اولویتهای آتی اوباما باشد؛ به ویژه آنکه سایر مسایل بینالمللی مثل بحث عراق، افغانستان، صلح خاورمیانه، تروریسم، مشکلات مالی با چین، کره شمالی، روسیه، افول ناتو، حقوق بشر و ... در ظاهر از پیچیدگیهای بیشتری برخوردار بوده، بعضا به دلیل کهنه بودن مباحث، فرایند طولانیتری را نیز بر فرض احتمال گشایش، نیاز خواهند داشت. در این راستا، یقینا اوباما تلاش بسیاری را خواهد کرد که در مساله هستهای ایران به نتیجه ملموستری دست یابد.
طبیعتا این امر هم موجد فرصت و هم تهدید برای جمهوری اسلامی ایران است. وجود فشار بر یک طرف معادله، میتواند طرفین را هم به راهحلهای رادیکال رهنمون سازد و فضایی را ایجاد کند که در آن فرضا اوباما برای نشان دادن قاطعیت و شایستگی خود به جمهوریخواهان به حرکتی رادیکال علیه ایران دست زند؛ و هم آنان را جهت رسیدن به توافق راضیکننده دو سوی معادله و بازی با حاصل جمع غیر صفر، تشویق کند. مهم آن است که ابتکار این معادلات را کدام سمت و با اخذ کدام راهبرد و دیپلماسی بدست خواهد گرفت و مهمتر از آن کدام سوی معادله میتواند با بهرهگیری بهینه و هوشمندانه از ابزارهای رسانهای، روایت خود از واقعیت را برای طرف مقابل و به تبع، افکار عمومی جهان بازگو کند.
نظر شما :