بررسی ریشهها و عقاید نومحافظهکاران امریکا
نومحافظهکاران از کجا آمدهاند؟
ديپلماسى ايرانى: هرچند که با انتخابات باراک اوباما به عنوان رئیسجمهور ایالات متحده امریکا، دوران حکمرانی نومحافظهکاران بر دولت هم به سر آمد، اما جریانات سیاسی در کشوری چون امريکاتنها با یک انتخابات از صحنه سیاسی حذف نمیشوند و انتخاباتهای پیش رو هرکدامشان میتواند زمینهساز به قدرت رسیدن جمهوریخواهان یا در قدرت ماندن دموکراتها شود. هرچند که همچنان نومحافظهکاران که بعد از یازدهم سپتامبر 2001 تولدی دوباره در عرصه سیاسی و بخصوص سیاست خارجی یافتند، در عرصههای بینالمللی همچنان حضوری نیمه فعال دارند.
در این مقاله و چند مقاله دیگری به بررسی تاریخ شکلگیری نومحافظهکاران، اندیشههای تاثیرگذار بر آنها، جایگاه دین در اندیشههایشان، اندیشههای اقتصادی اين گروه و نومحافظهکاران دولت بوش و... خواهیم پرداخت.
تاریخ شکلگیری نومحافظهکاران
جنبش محافظهکاران امریکا از سال 1930 به طرز بنیادین وجدی ریشه گرفت، اما تاریخ شکل گیری نئومحافظهکاران (Neo Conservatives) به دهه ۱۹۶۰ میلادی بر میگردد، جنبش محافظهکاری یک حرکت ناسیونالیستی با گرایشات غیرمداخله جویانـه درکشـورهـای جهان بود وتوجه خود را تنها به مسایل داخلـی امـریکـا معطوف میکرد، اما جنبش نئومحافظهکاری را گروهی از روشنفکران، مرکب از دانشگاهیان و روزنامهنگاران که نگران شکلگیری جریانی ضداسرائیلی بودند شکل دادند و بیش از آنکه نگاهشان به سیاستهای داخلی ایالات متحده امريکامعطوف باشد به سیاست خارجی معطوف بود.
" اساسا فعالیتهای عملی و سیاسی نومحافظهکاران به دهه ۱۹۷۰ میلادی برمیگردد. کسانی که طرفدار جنگ سرد و نیز طرفدار اسرائیل بودند در حزب دموکرات بیشتر از سناتور جکسون حمایت میکردند. او (جکسون) طرفدار جنگ سرد و اسرائیل بود، لذا این افراد هسته مرکزی جریان نئوکان را در سال ۱۹۷۲ در حزب دمکرات ایجاد کردند." 1
البته برخی هم در توضیخ شکل گیری جریان نئومحافظهکاری اظهار داشتهاند که "این جریان محصول انشعاب در لیبرالیسم امریکایی در دهه۱۹۶۰ است کهاین جنبش از اعتراض و سرخوردگی گروهی از روشنفکران لیبرال نسبت به رشد «چپ جدید» در درون جنبش مدنی و نفوذ آن در حزب دموکرات منشاء گرفت.
این افراد معتقدند که احساس خطر شدید نسبت به توسعه کمونیسم در جهان و نگرانی از افزایش نفوذ «چپ جدید در هیات حاکمه امریکایی و برخی عوارض آن مانند افزایش گرایشهای ضدیهودی و ضداسرائیلی، آنان را که اکثر قریب به اتفاقشان روشنفکران یهودی بودند، گردهم آورد." 2
در راس این افراد «ایروینگ کریستول» 3 بود که به عنوان پدرخوانده نومحافظهکاران معروف است، او در تعریف این جریان گفته است " نومحافظهکاران لیبرالهایی هستند که سرشان به سنگ واقعیت خورده و در نتیجه از لیبرالیسم و چپ بریدهاند."4
ائتلاف دموکراتها و نومحافظهکاران
جالب آنکه اعضای تشکیل دهنده نومحافظهکاران جدید را در ابتدای امر اعضای حزب دموکرات تشکیل میدانند و اکثر رهبران این جنبش را اعضایی از حزب محافظهکار تشکیل میدادند.
همانگونه که اشاره شد جنبش محافظهکاران امریکا یک حرکت ناسیونالیستی با گرایشات غیرمداخله جویانـه درکشـورهای جهان بود، "آنان عمدتا و بهخصوص در فاصله سالهای 1944 تا 1953 به نشر عقاید اقتصادی خود میپرداختند و کمتر به طرح فکری اهمیت میدادند" 5 تا اینکه برخی از رهبران این جنبش در دهه 60 و 70 اقدام به تاسیس چند گروه و سازمان محافظهکار برای پشتیبانی فکری این جنبش کردند که بنیاد کنگره آزادی Free congress foundation، بنیاد هریتیج Heritage foundation the cate وموسسه کاتو The cato institute از آن جملهاند که با هدف تمرکز نفوذ محافظهکاران در دولت فدرال امریکا تاسیس شدند.
هرچند محافظهکاران امريکاهمانند محافظهکاران دیگر کشورها برای حفظ وضعیت موجود و برخورد محتاطانه با هرگونه تحول عمیق و استراتژیک تلاش میکردند اما این گذشت زمان، مشارکت در دولت و قرار گرفتن در مسئولیتهای اجرائی بود که چرخش قابل توجه وانکار ناپذیری را در دیدگاههای محافظهکاران به وجود آورد، چه آنکه از انتقاد به دولت کاستند و تبدیل به مشاور دوجانبهای بین دولت و شرکتهای سرمایه داری وتولیدی تبدیل شدند و بر خلاف ایدوئولوژی اولیه خود نه ثبات که تغییر را به خصوص در بعد سیاست خارجی و نوع رویاروئی با اتحاد جماهیر شوروی خواستار شدند.
این چرخشهای ایدوئولوژیک سبب شد کهاین گروه از محافظهکاران منشاء تغییر و تحول در سیاستهای امریکا نام بگیرند و به نو محافظهکاران یا محافظهکاران جدید شهره شوند.
اما در جناح مقابل یعنی دموکراتها نیز اتفاقاتی رخ داد که سبب جدایی برخی از اعضای حزب دموکرات شد، آنها مشکلات سیاسی و اجتماعی امریکا در دهه ۱۹۶۰ را ناشی از اصلاحات لیبرالی و زیاده رویهای رادیکالیسم ارزیابی و به انتقاد از این رفتارها و همراهی حزب دمکرات با آن یا تعلل حزب در برابر آن پرداختند، آنها به همین دلیل متهم به راست روی و تدریجا به محافظهکاران جدید شهرت یافتند، فاصله گرفتن تدریجی این محافظهکاران جدید از حزب دمکرات و طیف چپ در امریکا از آن جهت بود که "تهدید را از ناحیه آشوبهای اجتماعی و از جمله پیدایش رگههایی از یهودی ستیزی متوجه دموکراسی میدیدند و در زمینه سیاست خارجی نیز آنچه را که ساده لوحی در برابر تهدیدات بین المللی و دلایل واهی برای مخالفت با جنگ ویتنام میدانستند خطرناک میشمردند."6
نقطه وصل این دموکراتها که به نئوکانها شهره بودند و محافظهکارانی که مسیری دیگر غیر از محافظهکاری برگزیده بودند، انتخابات سال 1980 ایالات متحد امريکا بود، جائی که یک طرف جیمی کارتر بود و طرف دیگر رونالد ریگان.
کارتر هنگامیکه در سال ۱۹۷۶ به قدرت رسید و رئیس جمهور امريکا لقب گرفت بسیاری از پیروان جریان نئوکان را به بهاین دلیل که سیاستش بهبودی رابطه امریکا با شوروی و نیز ضرورت حل مساله فلسطین بود، به کابینه و تشکیلات خود راه نداد و این چنین بود که نئوکانها به تدریج از حزب دموکرات فاصله گرفتند.
در این زمان "حزب جمهوریخواه به این نتیجه رسید که پیوند و ائتلاف با نئوکانها استراتژی مناسبی است، چرا که نئوکانها از یکسو بنیادهای روشنفکرانه قوی تری داشتند و از سوی دیگر با بسیاری از مطبوعات ارتباط یافته بودند. نومحافظهکاران در سال ۱۹۸۰ و در جریان رقابت ریگان با کارتر به طرفداری ریگان پرداختند تا از سویی به تیم ریگان، جهت گیری افراطی راست بدهند و از سوی دیگر به او کمک کنند تا نگرشی علمیو روشنفکرانه راست پیدا کند. در واقع آنها میخواستند او را صاحب یک دکترین کنند. " 7
کابینه ریگان نیز به نوبه خود دست نئوکانها را در دولت خود باز گذاشت. از آنجا که نومحافظهکاران عمدتا نسبت به مسال سیاست خارجی، مداخله گرایی و هژمونی (Hegemony) علاقه مند بودند، به وزارتخانههایی رفتند که بیشتر با این مسائل سر وکار داشتند.
نومحافظهکاران در قدرت
به مانند پیروزی هر ائتلافی در هر انتخاباتی گروههای ائتلاف کننده از این پیروزی بهره بردند؛ نئوکانها و نومحافظهکاران که در قالب یک ائتلاف در این انتخابات شرکت کرده بودند نیز از طعم شیرین پیروزی بیبهره نماندند؛ "الیورآبرامز که سالها بعد نقشی اصلی در طراحی و پیشبرد طرح خاورمیانه بزرگ ایفا کرد به عنوان دستیار وزیر امور خارجه در امور حقوق بشر و همچنین دستیار وزیر امور خارجه در امور کشورهای امریکایی در دولت ریگان انتخاب شد و از اینجا بود که او توانست به عنوان یک محافظهکار جدید به شهرت برسد" 8، کرک پاتریک که برای مجله کامنتری مقاله مینوشت، نماینده امریکا در سازمان ملل متحد شد. کنت آدلمن ریاست اداره کنترل تسلیحات را به عهده گرفت. ریچارد پرل به معاونت وزارت دفاع منصوب شد و ریچارد پایپس ازدانشگاه هاروارد به شورای امنیت ملی منتقل شد.
بنیانگذاران ومهرههای اصلی تفکرات محافظه کاری که به دنبال تغییر در استراتژی درقالب و لباس محافظهکاران نوین، در دوران ریاست جمهوری رونالد ریگان ظهور کرده بودند با نقشی که در پیروزی ریگان داشتند بیشترین فرصت را یافتند تا زمینه سقوط اتحاد شوروی واردوگاه شرق را فراهم آورند.
ازجمله این اقدامات میتوان به راهاندازی جنگ تبلیغاتی – فرهنگی علیه شوروی در اوج جنگ ویتنام اشاره کرد که این کار توسط ایروینگ کریستول، پدرخوانده محافظهکاران نوین که دراین عرصه شهرت ونقش غیرقابل انکاری داشت اشاره کرد.
در توضیح اینکه چرا نئومحافظهکاران به «پیروان ریگانیسم» شهره هستند باید گفت "درسال 1970 دونال کیگان همراه با ایروینگ کریستول محافظهکاران نوین را سامان وقدرت بخشیدند و در سال 1997 فرزند او ابرکیگان یار همیشگی ودوست نزدیک ویلیام کریستول، بنیادی را تحت عنوان «پروژه ای برای امریکای قرن تازه» تشکیل داد .در واقع نومحافظهکاران امریکا فعلی امریکا، عناصر اصلی دولت ریگان را تشکیل میدادند و به همین دلیل است که آنها را پیرو ریگانیسم نیز گفتهاند." 9
اما بعد از این که جورج هربرت بوش در سال 1989 به قدرت رسید، هر چند که برخی از چهرههای نومحافظهکار همچون آبرامز را برای کار دعوت نکرد اما در عوض چهرههای دیگری از این جریان را به کابینه دعوت کرد.
کاندولیزا رایس به عنوان مشاور بوش پدر در امور شوروی برگزیده شد و دیک چنی بعد از آنکه "نخستین نامزد معرفی شده از سوی بوش به نام جان تاور، سناتور سابق از تگزاس با مخالفت سنا روبهرو شد، در مارس 1989 به عنوان وزیر دفاع به سنا معرفی شد و توانست رای اکثریت سنا را از آن خود کند." 10
گرچه نومحافظهکاران در دولت بوش پدر حضوری پررنگ داشتند اما آن چنانی که در دوران بوش پسر بر سیاستهای امريکا تاثیرگذارند نبودند، نومحافظهکاران بعد از دولت بوش پدر و به قدرت رسیدن بیل کلینتون دموکرات دوران فترت هشت ساله را طی کردند، دورانی که هر چند به دوری از قدرت گذشت اما فرصت بسیار مناسبی را برای تهیه و تدوین ایدئولوژی و برنامههای این جریان فراهم آورد، چه آن که بسیاری از سیاستهای دولت بوش پسر را میتوان حاصل هشت سال دوری نومحافظهکاران از قدرت دانست.
ادامه دارد...
منابع و پاورقیها:
1- محمد رضا قائدی، ماه نامه همشهری دیپلماتیک ، 1383 ،شماره 15 تیر
2- عبدالمهدی مستکین، ماه نامه همشهری دیپلماتیک، 1383 ، شماره 15 تیر
3- Irving Kirstol
4- عبدالمهدی مستکین، ماه نامه همشهری دیپلماتیک، 1383 ، شماره 15 تیر
5- پراگماتیست های تهاجمی، پایگاه اینترنتی کانون اندیشه جوان ،15 فروردین ماه 1382
6- شکلگیری حرکت نومحافظهکاران در آمریکا، سایت باشگاه اندیشه،1 شهریور1382
7- محمد رضا قائدی، ماهنامه همشهری دیپلماتیک ،1383 ، شماره 15 تیر
8- کتاب امريکا4، ویژه نئومحافظهکاران در آمریکا،موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر (تهران: فروردین 1382)، صفحات72 و 73
9- روزنامه کیهان،29 خرداد 1382،ص 12
10- کتاب امريکا4، ویژه نئومحافظهکاران در آمریکا،موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر (تهران: فروردین 1382)، صفحه55
نظر شما :