تشکیل لابی عربی در امریکا از رویا تا واقعیت
ديپلماسى ايرانى: ميزان نفوذ لابىهاى عربى در ايالات متحده به عنوان يکى از کشورهايى که بيشترين تاثير را در تحولات جهانى مىگذارد، موضوع روزنامه السفير چاپ بيروت است.
در ابتداى اين يادداشت که به قلم رياض طباره، سفیر سابق لبنان در ایالات متحده لبنانى نوشته شده، آمده است: لابى عربى براى نخستين بار در دهه پنجاه به تقاضاى ملک سعود بن عبدالعزيز پادشاه وقت عربستان سعودى به وجود آمد. در آن موقع پادشاه عربستان از تعدادى از ديپلماتهاى امريکايى خواسته بود در برابر لابى اسرائيل، لابى عربى تشکيل دهند. هدف از تاسيس اين لابى دفاع از مواضع عربى بر سر قضيه فلسطين و قانع ساختن دستگاه سياسى امريکا براى همراهى با آن بود. اين لابى مدت طولانىاى فعال نبود و پس از مدت کوتاهى متلاشى شد و جاى خود را به مجموعهای موسوم به پترو ديپلماسى داد که هدف از تاسيس آن تقويت مواضع کشورهاى عربى به خصوص در زمينه نفت بود. پس از جنگ اعراب و اسرائيل در سال 1973 و قطع صادارت نفت کشورهاى عربى به دنياى غرب و گران شدن قيمت سوخت تا چهار برابر قيمت قبلى، جايگاه اين لابى به شدت مورد هجوم امريکايىها قرار گرفت اما اين لابى توانست در برابر فشارها مقاومت کند و با حمايت شرکتهاى نفتى توانست مقالات دفاعى گستردهاى را در روزنامههاى عربى منتشر کند و رسانهها را با خود همراه سازد که متعاقب آن تحرکات تازهاى را در کنگره نیز به وجود آورد. پس از اين حرکت بود که اعراب براى نخستين بار احساس کردند که صاحب قدرت سياسى هستند.
در ادامه اين يادداشت آمده است: اما اين احساس قدرت چندان دوام نیاورد. چرا که لابى عربى در تحولاتى پس از آن چون انتفاضه اول در سال 1988، جنگ خليج فارس دوم در سال 1991 و جريان حمله تروريستى به برجهاى دوقلو در نيويورک و واشنگتن بسيار ضعيف عمل کرد و باعث شد بسيارى به اين ديدگاه برسند که لابى عربى در ايالات متحده مرده است. گرچه در موازى با اين لابى در سال 1967 جمعيت دانشآموختگان عرب دانشگاههاى امريکا با هدف آشنا ساختن جامعه امريکايى با فرهنگ و علوم جامعه عربى تاسيس شد و فصلنامه مطالعات عربى را منتشر کرد و توانست چهرههاى مشهورى چون ادوار سعيد، ابراهيم ابولغد، هشام شرابى و غيره را به عضویت خود در بیاورد اما اين موسسه در سال 2000 به دليل مشکلات مالى تعطيل شد. با تعطیلی این موسسه نفوذ سازمانهای عربی در جامعه امریکا نیز به شدت افت کرد.
طباره در ادامه مینویسد: پس از آن اعراب فهمیدند که لابی به آن معنای واقعی کلمه ندارند و آن تعداد از موسساتی که به اسم جامعه عربی امریکا فعالند چندان مثمر ثمر نیستند از این رو تصمیم گرفتند که موسسات فرهنگی خود را تقویت کنند.
قبل از سال 1985 برنامههای ضد عربی محدود به رسانهها بود یا در برخی شبکههای خبری و رسانههای عمومی یا برخی کتابها و مقالهها منعکس میشد اما به مرور نگرشهای ضد عربی شدت گرفت و کار به رفتارهای خشونتآمیز با اعراب انجامید. پس از حوادث 11 سپتامبر نگرش ضد عربی به اوج خود رسید. این مسئله باعث شد تا جامعه عربی کمی از رخوت بیرون بیاید و تحرکی برای اثبات موجودیت و اعمال قدرت خود انجام دهد. با همین دیدگاه مجموعهای از گروههای ضد نژادپرستی توسط موسسههای عربی در امریکا شکل گرفتند که پیش گام آن جیمز ابو رزق، سناتور عربی الاصل امریکایی بود. حرکت ابورزق باعث شد تا موسسات کوچک عربی که هیچ تاثیری در جامعه امریکایی نداشتند دوباره تقویت شوند و به فکر تاثیرگذاری در جامعه امریکا بیفتند.
نویسنده سپس اظهار نظر میکند، با این حال و به رغم گذشت سه نسل از گروههای صاحب نفوذ سیاسی در ایالات متحده و تمام فعالیتهایی که افرادی مثل ابو رزق انجام دادند لابی به معنای واقعی کلمه که به طور واقعی کاری همانند آن انجام دهد هنوز در امریکا شکل نگرفته است. در حالی که در مقابل اعراب، لابی یهودی با تشکیل موسسه ایپاک بیشترین نفوذ یهودی را در ایالات متحده ایفا میکند و به راحتی علیه منافع عربی و اسلامی از قضیه فلسطین گرفته تا دیگر اختلافات جامعه عربی مثل سوریه و لبنان در امریکا تاثیر میگذارد، جامعه عربی هنوز نتوانسته یک لابی قدرتمند ایجاد کند.
جیمز زغبی در این باره میگوید: «لازم است که هر کشور عربی به موازات مصالحش لابیای در امریکا داشته باشد اما ما اعراب امریکایی در جریانات سیاسی هیچ قدرت چانهزنی سیاسی نداریم و به تبع آن لابیای نیز تشکیل ندادهایم. حقیقت این است که ما نمیتوانیم مشارکت اعراب امریکایی به خصوص نخبگان و نامزدهای مختلف را برای تقویت لابی خود جذب کنیم، در حالی که سیاستهای امریکایی به روال خود اتخاذ میشوند طرح لابی عربی همچنان روی میز مانده و هنوز شکل نگرفته است. این در حالی است که لابی یهودی برای رسیدن به خواستههایش دست به هر کاری میزند.»
نویسنده در انتها مینویسد: با تمام این احوال چهار نکته درباره لابی عربی خودنمایی میکند، نخست این که تا کنون به معنای واقعی کلمه لابی عربیای شکل نگرفته اگر هم گرفته برای حفظ و پیشبرد منافع عربی نبوده بلکه تنها برای آماده ساختن افراد عربی برای رساندن آنها به مناصب حکومتی در درون نظام امریکا بوده که آنها هم در نهایت حرکتی در جهت منافع امریکا و نه منافع عربی انجام دادهاند.
دوم این که اگر لابی عربیای در امریکا شکل گرفته یا در روزهای اولیه فعالیتشان تعطیل شده یا اگر هم نشده هنوز در ابتدای کارش است و هنوز زمان زیادی مانده تا شناخته شود. چون هنوز روابطش با دیگر جریانها عقیم است و این موضوع خصوصیات یک لابی را از آن صلب کرده است.
سوم این که همین موسسههای معدودی که شکل گرفتهاند نیز نتوانستهاند همانند لابی یهودی که نخبگان یهودی امریکا را در خود جای داده نخبهای به سمت خود جلب کنند و تاثیر گذار باشند.
چهارم این که بزرگترین معضلی که لابی عربی را آزار میدهد نبود هسته قدرتمند تصمیمگیری است. در حالی که لابی یهودی بسیار منظم و هماهنگ با هسته مرکزی عمل میکند و در تمامی مراحل همه با هم هماهنگند، موسسههای عربی نه تنها هیچ هماهنگی ندارند بلکه در بسیاری مواقع علیه یکدیگر وارد عمل میشوند.
نظر شما :