اولین رییس جمهور روسیه در تهران
سهشنبه هفته جاری مردی وارد تهران میشود تا بر صندلی خالی استالین که خاک 65 ساله روی آن نشسته، تکیه بزند. او که شاید در اوان حضور خود در کرملین از قرار گرفتن ناماش کنار نام استالین اکراه داشت، بار دیگر خود را کنار استالین در یک صفحه از تاریخ جهان میببیند.
البته این بار شاید این تشبیه او را ناراحت نکند چرا که وجه شبه تنها حضور در تهران است. در حقیقت پس از ژوزف استالین، او اولین رییس حکومت روسیه است که به تهران سفر میکند و حضور او در تهران شاید همان قدر تاریخ ساز باشد که حضور استالین در کنفرانس تهران برای جهان بود.
البته آقای پوتین هفت سال پیش دعوتی از رییس جمهور وقت ایران برای سفر به تهران داشت اما این دیدار هرگز انجام نشد. سفر آقای پوتین به تهران در شرایطی صورت گرفت که همراهان وی یک روز پیش از انجام سفر از احتمال سوء قصد به جان وی درتهران و احتمال لغو سفر به ایران سخن گفتند اما رییس جمهور روسیه گفت که اگر بخواهد به حرف های ماموران امنیتی کشورش گوش کند هیچ گاه نباید از روسیه خارج شود.
ولادیمیر پوتین، رییس جمهور روسیه، که منتقداناش در اوایل دوران ریاست جمهوری عالیجناب خاکستری خطاباش میکردند و از حکومت او بازگشت دوران سیاه استالین را انتظار داشتند، به تهران میآید تا به تایید مقامات مسکو تلاش کند گرهای را که جانشینان امروز فرانکلین روزولت و وینستون چرچیل برای بازکردناش دندان پیش آوردهاند، به انگشت ظریف دیپلماسی باز کند.
پوتین در حالی که چند ماهی به پایان دوران ریاست جمهوریاش مانده، عازم تهران میشود تا به دنیا اعلام کند که روسیه بار دیگر به عنوان قدرتی مطرح به عرصه سیاست جهان بازگشته است. در داخل روسیه نیز، با گذشت هشت سال از حضور این عالیجناب خاکستری و مامور سابق سازمان جاسوسی مخوف اتحاد جماهیر شوروی (موسوم به کاگب) در کرملین، هر چند فضای سیاسی برای مخالفان دولت به شدت محدود شده، اما طبقه متوسط روسیه که هنوز فراغت از غم نان به سیاست مشغولشان نکرده با رونق اقتصادی و غرور ملی خشنود هستند که دوران حکومت پوتین به همراه داشته، و شاید در روز وداع او با کرملین غمگین شوند.
قهرمانی ملی برای عامه مردم روس، دیکتاتوری بیرحم در نظر مخالفان و دگر اندیشان، مردی آهنین در عرصه جهانی که مقابل واشینگتن ایستادگی میکند، یا رهبری فرصت طلب که از چالشهای سیاسی بینالمللی تنها برای مقاصد اقتصادی کشور متبوعاش سوءاستفاده میکند، پوتین هر چه هست پدیدهای در تاریخ روسیه بوده است.
پوتین کیست؟
9 اوت 1999 در تقویم شخصی پوتین تاریخی بسیار مهم است، شاید حتی مهمتر از تاریخ تولدش. او 7 اکتبر 1952 با نام ولادیمیر ولادیمیروویچ پوتین، فرزند پدر و مادری کارگر از طبقات پایین جامعه، در لنینگراد (سنپیترزبورگ) متولد شد، اما 9 اوت 1999 تاریخ تولد ولادیمیر پوتین در مسکو است؛ تولدی دوباره به عنوان سیاستمداری قدرتمند در عرصه سیاسی روسیه.
در این روز سرنوشت ساز، پوتین، رییس وقت اداره اطلاعات «افاسبی» (از جانشینهای کاگب) و رییس شورای امنیت فدراتیو روسیه، صبح به عنوان یکی از سه معاون سرگیی استپاشین، نخست وزیر وقت روسیه برگزیده شد، اما تنها ساعاتی بعد با سقوط دولت استپاشین، به مقام کفالت نخست وزیری رسید و عصر همان روز بوریس یلتسین، رییس جمهور وقت روسیه که اوضاع مزاجیاش رو به وخامت بود، او را به عنوان جانشین خود به مردم روسیه توصیه کرد.
پیرو حوادث این روز، کمتر از یک هفته بعد، پوتین از پارلمان روسیه به عنوان نخست وزیر رای اعتماد گرفت، در آخرین روز این سال، 31 دسامبر 1999 رسماً کفیل ریاست جمهوری شد، پستی که به او کمک کرد در انتخابات ماه مه 2000 بر رقبای سرشناسی مانند یوگنی پریماکوف و یوری لوژکوف پیروز شود.
به این ترتیب پوتین که شاید تا پیش 9 اوت 1999 چه در روسیه و چه خارج از آن شخصیت شناخته شدهای نبود ظرف چند ماه به فرد شماره یک روسیه تبدیل شد، مقامی که نه تنها هنوز آن را حفظ کرده بلکه گمان میرود پس از پایان دوران ریاست جمهوری نیز همچنان تا مدتی آن را در اختیار داشته باشد. پوتین بی آن که به هیچ حزبی وابستگی داشته باشد به راس قدرت رسید و زمانی که در اوج بود (دوران نخست وزیری) حزباش را با نام «حزب اتحاد» تاسیس کرد که بلافاصله در انتخابات دوما در سال 1999 پیروز شد و تا امروز اکثریت را در دوما در اختیار دارد. این حزب در حقیقت پیروزیاش را مرهون پوتین است و ارکان این حزب که در آینده نیز احتمالاً هدایت روسیه را به عهده خواهد داشت بیوجود پوتین معنایی ندارد.
پوتین در کتاب خاطراتی که در سال 2000 به عنوان بخشی از مبارزات تبلیغاتی خود در انتخابات ریاست جمهور منتشر کرد درباره کودکیاش نوشت که در خانوادهای کمدرآمد به دنیا آمده است. پدرش پوتین ابتدا در خدمت نیروی دریایی شوروی بوده و بعدها مانند مادرش به شغل کارگری در کارخانه مشغول میشود. بزرگترین افتخار خانوادگی پوتینها در دوران کودکی رییس جمهور این بود که پدربزرگ ولادیمیر زمانی آشپز مخصوص لنین و استالین بوده است. ولادیمیر دو برادر بزرگتر از خود داشت که یکی در کودکی از بین رفت و دیگری در جوانی به بیماری تیفوئید مبتلا شد و درگذشت.
پوتین به رغم این مشکلات موفق شد در سال 1975 از دانشکده حقوق خارجی دانشگاه لنینگراد فارغالتحصیل شود و چون به اعتراف خود از کودکی عاشق شخصیتهای تلویزیونی و سینمایی بود که نقش پلیس مخفیها را بازی میکردند، به کاگب پیوست. او مدتها در دفتر کاگب در لنینگراد خدمت کرد و در همین مدت دورههای آموزشی مختلف این سازمان را گذراند تا در نهایت در سال 1984 به مقام مامور ارشد اطلاعاتی و امنیتی برگزیده شد و یک سال پس از آن همراه همسری که در سال 1983 با او ازدواج کرده بود (لودمیلا پوتینا)، به شهر درسدن در آلمان شرقی فرستاده شد و تا سال 1990 به عنوان رییس دفتر کاگب در این شهر ماند.
او در پی سقوط دیوار برلین و اتحاد مجدد دو آلمان به روسیه بازگشت و در اوج دوران ناآرامیهای داخلی شوروی، زمانی که کاگب از کودتا علیه میخاییل گورباچف حمایت میکرد، استعفا داد و از این سازمان خارج شد. در سالهای ابتدایی پس از فروپاشی او مدتی استاد دانشگاه لنینگراد بود و مدتی نیز به عنوان مشاور شهردار لنینگراد خدمت میکرد. مشاغل مهم دولتی پوتین از سال 1998 به بعد آغاز شدند که ابتدا با ریاست چند کمیته تحقیقاتی و اقتصادی شروع شد و در نهایت به حکم ریاست سازمان «افاسبی» در ژوئیه 1998 رسید.
پوتین اکنون پدر دو دختر است که هر دوی آنها در درسدن آلمان به دنیا آمدهاند و پس از بازگشت به روسیه نیز به مدرسه آلمانیها در لنینگراد فرستاده شدند (تا پیش از نخستوزیری پوتین). گفته میشود که خانواده پوتین در خانه نیز به زبان آلمانی با یکدیگر صحبت میکنند. به اعتقاد بسیاری پوتین یک ژرمانوفیل تمام عیار است. او آلمانی را تقریباً به خوبی یک آلمانی زبان صحبت میکند اما به رغم آشنایی و توان مکالمه به زبان انگلیسی ترجیح میدهد با انگلیسی زبانها از طریق مترجم گفتگو کند.
از دیگر جنبههای جالب توجه شخصیت پوتین این است که این مامور برجسته اطلاعاتی سیستم کمونیستی روسیه و عضو رسمی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی که هرگز از این حزب استعفا نداده است (حزب در دسامبر 1991 منحل شد با این حال پوتین هرگز حتی به صورت نمادین از آن استعفا نداد) از معتقدان کلیسای ارتدوکس روسیه به شمار میرود.
در دوران کودکی، به رغم این که پدر پوتین یک کمونیست دو آتشه و ضد اعتقادات مذهبی بود، مادرش به کلیسای ارتدوکس روسیه اعتقاد داشت و با تمام مشکلاتی که در دوران کمونیسم برای افراد مذهبی وجود داشت، ولادیمیر را غسل تعمید داد. پوتین درباره اعتقادات مذهبیاش میگوید از سال 1993 در پی تصادف اتومبیل همسرش به طور قلبی و با اطمینان به وجود خدا ایمان آورده است. او در کتاب «از زبان شخص اول» مینویسد مادرش صلیب تعمیدی او را پیش از سفر به اسرائیل به او داد و او پس از متبرک کردن این صلیب به آب مقدس کلیسای اورشلیم هرگز آن را از گردنش باز نکرده است.
این گرایشهای مذهبی پوتین که پس از قریب 90 سال موجب آشتی مجدد نهاد کلیسای ارتدوکس روسیه و حاکمیت این کشور شده شاید منبع الهام بسیاری از تحلیلگران از جمله ایزابل لاسر از روزنامه فیگارو باشد که رو در رویی امروز غرب و روسیه را بیشتر مدلی استحاله یافته از رقابت اروپا با روسیه تزاری میدانند تا آنچه در دوران جنگ سرد بین اتحاد جماهیر شوروی و بلوک غرب میگذشت.
همچنین در مقالهای که گاردین حدود سه ماه پیش منتشر کرد، پوتین «ورزشکارترین» رهبر جهان شناخته شده است. او جودو کاری ماهر است و روزانه یک ساعت در استخر محل سکونتاش شنا میکند و به بوکس و بسیاری دیگر از هنرهای رزمی علاقهمند است. او زمانی که طی دیداری رسمی به ژاپن رفته بود به موسسه کودوکان دعوت شد تا در برابر هنرآموزان ژاپنی و مقامات رسمی گوشههایی از تکنیکها و فنون جودو را به نمایش بگذارد. گفته میشود که پوتین در حرکت «هارایی گشی» در جودو مهارت ویژهای دارد.
نظر شما :