قدرت روسيه در خاورميانه احيا مىشود
روسيه در ميان کشورهاى عرب خاورميانه از جايگاه بسيار ويژهاى برخوردار است. به جرات مىتوان گفت در ميان کشورهاى غير عرب و انديشههاى غير اسلامى، روسيه و انديشههاى نشات گرفته از اين کشور (که البته عموما انديشههاى چپ محسوب مىشوند) از نفوذ و جايگاه ويژهاى در ميان مردم عرب برخوردارند.
نفوذى آن چنان عميق که هيچ کدام از انديشهها و مکتبهاى غربى از چنين نفوذى برخوردار نبوده و نيستند. عمق اين نفوذ به اندازهاى است که با وجود گذشت نزديک به دو دهه از سقوط نظام کمونيستى و انديشههاى سوسياليستى در شوروى، هنوز در منطقه از جايگاه در خور توجهى برخوردار است و همچنان مورد توجه و احترام اعراب قرار دارد.
تا قبل از سقوط اتحاد جماهير شوروى جوامع غير دينى کشورهاى عربى به طور مستقيم تحت تاثير انديشههاى سوسياليستى و کمونيستى روسيه قرار داشتند. اين نگرش همچنين احزابى را به وجود آورد که بىچون و چرا تابع انديشهها و نگرشهاى سوسياليستى به ويژه روسها بود. در طول اين مدت اتحاد جماهير شوروى با استفاده از فرصت و با بهرهبردن از احزاب چپ و سوسياليست خاورميانه در صدد پياده کردن سياستهاى خود در منطقه و کشورهاى عربى بر مىآمد.
در مصر روشنفکر به کسى اطلاق مىشد که مدافع انديشههاى کمونيستى و چپ بود. در اردن نيز احزاب چپ با وجود ديکتاتورى ملک حسين پادشاه وقت آن کشور فعاليتهاى زيرزمينى گستردهاى با الهام از نگرشهاى کمونيستى آغاز کرده بودند. (گرچه هيچ گاه به موفقيت نرسيدند.) در عراق، سوريه، يمن، ليبى و سودان احزاب چپ به شدت فعال شده و خود را به هسته سياسى کشور نزديک کردند و حتى در سوريه و عراق قدرت را کاملا قبضه کرده و انديشههاى چپ که عموما کمونيستى بودند را به سبک و سياق اتحاد جماهير شوروى در کشور خود پياده کردند. در سودان، تونس، لبنان، موريتانى و الجزاير احزاب چپ با هدايت غير مستقيم دولتمردان کرملين به مهمترين احزاب فعال در کشورهايشان تبديل شده و توانستند بخشهاى مهمى از بدنه نظام کشورشان را در اختيار بگيرند.
جايگاه انديشههاى کمونيستى زمانى در کشورهاى عربى بقاى طولانى يافت که خود را با انديشههاى پانعربيستى عجين کرد. اين نگرش جديد احزاب تازهاى را به وجود آورد که با همان شيوه کمونيستى براى رسيدن به قدرت يعنى استفاده از قوه زور و تزوير براى رسيدن به هسته قدرت دست به هر کارى مىزدند. احزاب بعث در کشورهاى عراق، سوريه و سودان از همين نگرش تبعيت مىکردند. اين احزاب با فعال شدن در کشورهاى ديگر عربى از جمله لبنان، اردن، يمن و مصر تلاش مشابهى را آغاز کردند که البته ناکام ماند.
روسيه و اعراب پس از دهه 90
اين شيوه نفوذ تا پايان دهه 80 ادامه يافت. در سالهاى نخستين اين دهه اتحاد جماهير شوروى سقوط کرد و به دنبال آن ديگر کشورهاى معروف به بلوک شرق نيز يک به يک سقوط کردند. به نظر مىرسيد چنين اتفاقى در کشورهاى عربى که انديشههاى کمونيستى با هدايت مستقيم شوروى فعال بودند نيز به وقوع بپيوندد. اما چنين نشد. نفوذ کمونيست در کشورهاى عربى پس از فروپاشى اتحاد جماهير شوروى را مىتوان به حمله گاو خشمگينى تشبيه کرد که پس حمله شاخش در بدن هدف گيرد کرده و خود مرده است.
پس از فروپاشى اتحاد جماهير شوروى خلاء بزرگى در کشورهاى عربى به وجود آمد. خلائى که در کشورهاى پرنفوذ عرب همچون عراق و سوريه هيچ گاه پذيرفته نشد. صدام حسين در نطقهاى هفتگى خود تا سالها پس از فروپاشى اتحاد جماهير شوروى بر زنده بودن انديشههاى استالين تاکيد مىکرد و اظهار مىداشت که بايد انديشههاى وى را زنده نگه داشت. زيرا انديشههاى استالينيستى است که مىتواند دنيا را از چنگال امپرياليسم نجات دهد.
در اين ميان کشورهاى غربى تلاش تازهاى (هر چند دير) براى پر کردن خلاء انديشههاى روسى آغاز کردند. در اين ميان ايالات متحده آمريکا پيشتاز بود. آمريکايىها با استفاده از ابزارهاى سياسى، فرهنگى و اقتصادى حرکت پرشتابى را براى تصاحب جايگاه روسها در منطقه آغاز کردند. حرکتى که به دليل نبود زمينهاى براى آن و سبقت ابزارهاى سياسى بر ابزارهاى فرهنگى تا کنون با شکست مواجه شده و سرخوردگى ناشى از آن انديشههاى افراطى القاعده و وهابيت را در منطقه تقويت کرده است. به گونهاى که اکنون مردم عرب منطقه ميان گزينههاى انديشههاى کمونيسم و سوسياليسم، القاعده و آمريکا، القاعده را انتخاب مىکنند. بسيارى از مردم عرب متاسفانه به دليل فقر شديد فرهنگى در نبود کمونيسم دست به دامن القاعده شدهاند. موضوعى که سبب شده روسيه جديد بتواند براى احياى خود در منطقه بر روى آن حساب ويژهاى باز کند.
بازگشت روسيه به قدرت
اما به نظر مىرسد پس از روى کار آمدن «ولاديمير پوتين» و بازسازى گسترده ارتش روسيه که با پيشرفتهاى در خور توجهى رو به رو شده و رشد خوب اقتصاد ورشکسته روسيه که به مدد افزايش قيمت نفت در بازارهاى جهانى به سطح قابل قبولى رسيده، روسيه خانه نشين در صدد بازگشت قدرتمند به عرصه بينالمللى سياسى بر آمده است.
اين بار روسيه براى بازگرداندن قدرت از دست رفته خود دو منطقه را هدف قرار داده است، نخست خاورميانه که پتانسيالهاى بسيارى براى بازگشت روسيه دارد و دوم کشورهاى حوزه بالتيک و اروپاى مرکزى که در گذشته نه چندان دور جزو حلقههاى اصلى قدرت روسيه بودند.
اما در اين ميان خاورميانه به شدت متشنج که از اوضاع نابهسامان عراق، آرامش شکننده فلسطين و اسرائيل و وضعيت سياسى ناآرام لبنان از يک سو و قدرتهاى ديکتاتورى کشورهاى عرب حاشيه خليج فارس و حاشيه جنوبى درياى مديترانه از سوى ديگر به شدت رنج مىبرد، باعث شده در کنار وجود زمينههاى فکرى نفوذ روسى، جايگاه در خور توجهى را براى روسيه به وجود آورد.
اهميت روسيه زمانى پررنگتر شد که سلاحهاى روسى بازار تازهاى را در کشورهاى عربى به ويژه در ميان شبهنظاميان به دست آوردند. اين بازار زمانى به وجود آمد که در بحبوحه جنجالهاى آمريکا بر سر مبارزه با تروريسم، فروش اسلحه به کشورهاى عربى به دليل ترس از در اختيار گرفتن آنها ميان شبهنظاميان و گروههاى تروريستى متوقف شد. روسيه بهترين مکان براى دست يابى به سلاحهاى ارزانتر بود.
در دو سه سال اخير آمريکايىها از وجود معادلهاى عجيب و غريب در منطقه کاملا متحير و سرخورده شدهاند. معادله از اين قرار است که از زمان توقف فروش اسلحه به کشورهاى عربى، سلاحهاى روسى آن هم به تعداد بسيار زياد جايگزين سلاحهاى آمريکايى شده و آنها نيز بدون هيچ قيد و بندى در اختيار گروههاى شبهنظامى در عراق، لبنان و فلسطين قرار مىگيرند.
کاندوليزا رايس در يکى از سفرهاى خود به خاورميانه در کمال حيرت دريافت که سلاحهاى روسى در اختيار شبهنظاميان فتح قرار گرفته است.
اکثر سران کشورهاى مطرح خاورميانه به ويژه عربستان سعودى و مصر (البته به استثناى اردن و يمن) به صراحت به اطلاع مقامهاى آمريکايى رساندهاند، در صورتى که سلاح آمريکايى در اختيارشان قرار نگيرد از روسيه سلاح تامين خواهند کرد.
در اين ميان آمريکايىها به مشکل تازهاى نيز بر خوردهاند. کشورهاى سوريه، سودان و بسيارى از گروههاى شبهنظامى فعال در خاورميانه که روابط حسنهاى با کاخ سفيد ندارند، سلاحهاى مورد نياز خود را به هر ميزان بدون کسب اجازه، نظارت يا دخالت ايالات متحده آمريکا از روسيه تامين کرده و توازن نظامى را بر خلاف ميل آمريکايىها به شکل ناباورانهاى بر هم زدهاند.
از سوى ديگر کشورهاى عربى در مقابل فعاليتهاى هستهاى ايران خواستار به خدمت گرفتن فعاليتهاى صلحآميز هستهاى شدهاند. آنها بىاعتنا به هشدارهاى سران کشورهاى غربى و آمريکا و با وجود تهديدهاى اسرائيل خواهان استفاده از انرژى هستهاى هستند. به اعتقاد آنها انرژى هستهاى بيش از اين که منابع ارزان انرژى را در اختيار آنها قرار دهد، قدرت سياسى در خور توجهى در اختيار آنها قرار خواهد داد. قدرتى که در مقابل اسرائيل اهميت بسيارى برايشان دارد.
اسرائيل به هيچ وجه حاضر نيست، اين قدرت در اختيار اعراب قرار گيرد. تلآويو همواره فشارهاى مضاعفى را به جامعه جهانى به ويژه ايالات متحده وارد کرده تا اجازه ندهند، کشورهاى عربى به انرژى هستهاى دست يابند. تلاش مصرىها در زمان رياستجمهورى انورسادات براى رسيدن به اين انرژى با همين نگرش ناکام ماند.
اما به نظر مىرسد اين بار اعراب مىخواهند، با وجود ظرفيتهاى تازه شانس خود را دوباره محک بزنند. آنها با همين هدف با مقامهاى روسى وارد مذاکره شدهاند و از آنها خواستهاند که در زمينه انرژى هستهاى به آنها کمک کنند.
در اين ميان روسيه در کنار رقابت تسليحاتى که در خاورميانه آغاز کرده تلاش دارد با تقاضاى اعراب براى رسيدن به انرژى هستهاى به عنوان يک برگ برنده در برابر غربىها و آمريکايىها بازى بزرگى را انجام دهد.
آنها در اين بازى در جايگاه برترى قرار دارند. زيرا آمريکايىهاى خسته از جنگ حاضرند دست به هر کارى بزنند تا اعراب به اين انرژى نرسند. يعنى دقيقا جايگاهى که روسها از حساسيت آن به خوبى آگاهند و بازى خود را از همان نقطه آغاز کردهاند تا شايد بتوانند به آن امتيازهايى که مىخواهند برسند.
اگر تا ديروز خاورميانه تنها دو مدعى داشت، (آمريکا و صاحبخانه يعنى کشورهاى منطقه) اکنون مجبور شده يک مهمان ناخوانده را نيز بپذيرد. مهمان ناخواندهاى که پرونده چندان درخشانى در انجام يک بازى سالم سياسى از گذشته خود به جاى نگذاشته و ثابت کرده براى رسيدن به هدفش حاضر است تن به هر کارى دهد. اين که برنده اين بازى که ظاهرا تازه آغاز شده و طولانى هم خواهد بود، کيست به اين زودىها مشخص نمىشود. اما مىتوان پيشبينى کرد در آيندهاى نه چندان دور دو قدرت مطرح جهان به يک رقابت تنگاتنگ در نبض اقتصادى دنيا پرداختهاند. رقابتى که يقينا آسيبهاى بسيارى نيز در پى خواهد داشت.
نظر شما :