حسرت از دست دادن، امید به دست آوردن

۲۲ مهر ۱۳۸۶ | ۱۰:۲۲ کد : ۸۶۷ اخبار اصلی
ايرانيان از گذشته با اين دريا خو گرفته اند. درکناره آن علاوه بر شکار موجودات زنده، کشتى ها ساخته اند و حتى نادر شاه از چوب جنگل کناره دريا ناوگان خود در خليج فارس را مجهز کرده. در دوره اول جنگ هاى ايران و روس منتهى به 1813 بخش هايى از قفقاز در اختيار روسيه قرار گرفت.
حسرت از دست دادن، امید به دست آوردن

 

حدود 12 ميليون نفر کنار دریا خزر اين بزرگترين درياچه بسته جهان روزگار مى گذرانند. و بيش از نيمى از آنها در محدوده ساحل کوچک ايران پراکنده اند. آنها که دور اين دريا را پيموده اند، مى دانند که زيباترين ساحل آن همان بخش ايرانى آن است. بقيه يا برهوت است و يا ساحل سنگى با ارتفاع و يا محل تجمع کارخانجات روسيه، آذربايجان و قزاقستان.

 

شايد در جنوب باکو، آنجا که رود کر به خزر مى ريزد، لنکرانى ها مى گويند که زيباست، البته آنان حتما تالش ما را نديده اند، مثلا نزديک هشتپر را که کوه پر هيبت و جنگل سبز و دشت کم شيب با دريا به يکديگر مى آميزند.

 

هزاران سال مردمان در کنار اين دريا مى زيسته اند و از اين دريا ارتزاق مى کرده و از آن براى رفت و آمد استفاده مى کرده اند. مورخان مى گويند که بسيارى از تمدن ها از کناره اين دريا برخاسته و همراه با مردمان به ديگر نقاط جهان کوچ کرد. از جمله به خاور ميانه، اروپا، ايران و … اگر به بوداپست پايتخت مجارستان رفته باشى، اول از همه نام اين شهر تو را بخود مى خواند.

 

يک طرف رودخانه دانوب بلند و پر ارتفاع که به آن بودا مى گويند و طرف ديگر جلگه اى پست و وسيع که بدان پست مى گويند. حالا اين پست همان پست است يا نه، احتمالا همين طور است. در ميدان بزرگ شهر 10 ستون است به نشانه 10 قبيله که هويت مردم مجار را ساخته اند. هنگرى نام لاتين مجارستان از هون گار يا 10 قبيله مى آيد و اين قبايل همه در کناره خزر مى زيسته اند.

 

حسرت از دست دادن

ايرانيان از گذشته با اين دريا خو گرفته اند. درکناره آن علاوه بر شکار موجودات زنده، کشتى ها ساخته اند و حتى نادر شاه از چوب جنگل کناره دريا ناوگان خود در خليج فارس را مجهز کرده. در دوره اول جنگ هاى ايران و روس منتهى به 1813 بخش هايى از قفقاز در اختيار روسيه قرار گرفت.

 

در ترکمانچاى، ژنرال پاسکويچ، فرمانده اردوى قفقازيه و رئيس قوه مجريه در درياى خزر و شاهزاده عباس ميرزا معاهده پايان دوره دوم جنگ هاى ايران و روس را در 22 فوريه 1828 امضا نمودند.  يکصد سال مردمان جنوب خزر با حسرت به اين دريا و انحصار کشتيرانى و داشتن کشتى جنگى و شيلات در دست روسها نگاه مى کردند.

 

 آنچه که به نام ادبيات حسرت در بخش شمال غرب ايران شکل گرفته است، ناشى از چنان رفتار پرخشونت روسها در دوران از دست رفتن 17 شهر قفقاز بود. اينکه چرا مى گوئيم 17 شهر و نمى گوئيم که مثلا 20 شهر را نمى دانم.

 

اميد بدست آوردن

تا اينکه توفان انقلاب در بخش اروپايى روسيه وزيدن گرفت و پتروگراد و مسکو و اوفا را فراگرفت.

در اکتبر 1917، بلشويکها بر شهرهاى مهم روسيه مسلط شدند و جمهورى شوروى سوسياليستى روسيه را پى نهادند. آنان در روزهاى اوليه روش دوستانه ترى را نسبت به مسلمانان و شرق در پيش گرفتند تا بتوانند روس هاى سفيد که در مقابل آنها مقاومت مى نمودند را از سر راه بردارند.

 

 در چنين زمانه اى که ترس از نيروهاى وفادار به تزار و همچنين منشويک ها در شوراى مرکزى حزب فراگير بود، لنين و دوستانش به اين نتيجه رسيدند که بهتر است راه نفوذ مخالفان خود از ايران را سد نمايند.

در 8 اسفند 1299 (26 فوريه 1921) ميلادى، دولت جمهورى اتحادى اشتراکى شوروى روسيه به دو نفر نمايندگى داد تا با دولت ايران مذاکره و قراردادى را امضاء کنند.

 

 ايندو، گئورگى چچرين، کميسر ملى امور خارجه و لئون کاراخان، قائم مقام کميسر ملى امور خارجه بودند و از ايران عليقلى خان مشاور الممالک که شاهد اعتراف روسها در بازگشت "از سياست جابرانه اى که  دولتهاى مستعمراتى روسيه نسبت به ايران تعقيب مى نمودند و به اراده کارگران و دهقان هاى روسيه سرنگون شدند" باشد.

 

 در عهدنامه مودت، "طرفين معظمين متعاهدين رضايت دادند که هر دو کشور بالسويه حق کشتى رانى آزاد در زير بيرقهاى خود در بحز خزر را داشته باشند."

 

در گيرو دار اختلافات داخلى و چند روز قبل از اين قرارداد، وقوع کودتاى سوم اسفند رضاخان، کسى به فکر آن نبود که ممکن است اين پيمان داراى نقاط مبهمى نيز باشد. اولين ابهامى که باقى ماند، در مورد کشتى هاى غيرنظامى و ناوگان جنگى بود.

 

 در مورد خزر چون پيمان بصورت روشن فصل هشتم معاهده ترکمانچاى که تنها کشتى هاى جنگى روسيه را داراى "حق سير در بحر خزر از قديم الايام بالانفراد" دانسته را از درجه اعتبار ساقط کرده بود، بنابر اين از آن پس حقوق مربوط به کشتى رانى غير نظامى و نظامى بالسويه در تحت پرچم هر يک از دو کشور شناسايى گرديد، اما رژيم ناظر بر حرکت وسائط حمل و نقل کالا و مسافر از کشتيهاى جنگى جدا نشد.

 

 نوزده سال بعد نيز در قرارداد مربوط به بحرپيمايى و تجارت در درياى مازندران در 1940 بصورت روشن مجددا حقوق هر دو طرف معلوم و نام دريا، "درياى مشترک ايران و شوروى" نام گرفت.

 

 نقطه مبهم ديگر، سکوت معاهده راجع به منابع بستر درياى خزر است. چيزى که بعدها به خاطر آن نيروهاى بزرگ جهانى به خزر آمدند.

 

منابع نفت و گاز خزر بزرگترين منابع کشف ناشده جهان در انتهاى قرن بيستم است. درحاليکه بر سر مقدار اين منابع نيز اختلاف است، اما نبايد از نظر دور داشت که هرروزه با کشف جديدى از ساختارهاى نفت و گاز در اين دريا به اهميت آن افزوده مى گردد.

 

دوران سکوت

هفتاد سال اين دريا آرام و بى صدا در خود خفته بود. سياستمداران مستقل ايران از بازنگشتن نيروهاى ارتش سرخ به کشورشان در پس از پايان يافتن جنگ جهانى دوم و غائله حزب دمکرات در آذربايجان فهميدند که اگر بتوانند تماميت ايران را حفظ کنند، بزرگترين کار را کرده اند. بنابراين همت خود را بر بازگشت استانهاى آذربايجان به کشور نهادند و پس از آن طورى رفتار کردند  که نه تنها در خزر نفت و گازى موجود نيست بلکه صحبت راجع به نفت شمال هم کار خوبى نيست.

 

 اکنون و در بحث هاى گاه نفس گير، مسئولان جمهورى آذربايجان که همگى مانند رئيس خود از کمونيست هاى دوآتشه و بدنبال ايرانستان کردن ايران در دوره هفتاد ساله بودند، عنوان مى دارند که اگر ايران داراى حقوق مساوى با شوروى در اين دريا بود، پس چرا کشتى هاى ايرانى از افق بالاتر نيامدند و سکوهاى حفارى ايران در خزر فعال نبودند. آنان تجاهل مى کنند که اولا اگر کسى از حق خود استفاده نکرد، به معناى عدم وجود آن حق نيست.

 

 دوم آنکه سياستمداران ايران در آن دوره کار خوبى کردند که ارزش خزر و منابع آن را در نگاه حريص استالين و اعضاى دفتر سياسى دوره هاى بعد پائين جلوه دادند. سوم آنکه اتفاقا در وقت خود از حقوق ايران در خزر هم استفاده شد. نمونه آن خريد و راه اندازى کشتى ميرزا کوچک خان در بعد از انقلاب اسلامى بود.

 

 اين کشتى از همان حقوقى براى سفر به بنادر شوروى برخوردار بود که کشتى هاى روسى در بنادر ايرانى داشتند و در اين اواخر و تا قبل از فروپاشى اتفاقا، سکوهاى حفارى ايران نيز راه اندازى شده بود. 

 

در دهه دوم 1980 بود که ديگر ناکارآمدى نظام برتر پرولتاريا بتدريج علنى شد و معلوم گشت که در هفتاد سال گذشته، اگر از داخل ديوار آهنين صدايى نمى آمد، نه بخاطر رضايت مردم از آن سيستم، بلکه تنها بخاطر کنترل بى همتاى مرزها بود  و گرنه چه تعداد از تاتارها، چچن ها، آذرى ها، قزاق ها و حتى روس ها که دربدر نشدند و در گولاک ها و سيبرى ها جان نباختند.

 

فوران آتشفشان

در سالهاى آخر دهه هشتاد، در نقاط مختلف بلوک شرق، نارضايتى مردم به بيرون ريخته مى شد. نهضت همبستگى در لهستان، استقلال خواهى جمهورى هاى بالتيک در درون شوروى، تحولات مجارستان، هجوم اتباع آلمان شرقى به چکسلواکى براى رفتن به آلمان غربى و از همه تندتر، روانه شدن مردم باکو و شهرهاى ديگر بسوى ارس براى رسيدن به سرزمين مادرى در جنوب ارس دست آخر ديوار برلين را از جاکند و مرزهاى مستحکم شوروى در قفقاز را در نورديد.

 

تا آنکه در دسامبر 1991، ديگر حتى با چسب دوقلو هم نتوانستند که بخش هاى مختلف اتحاد جماهير شوروى سوسياليستى را کنار هم نگاه دارند و در اول 1992، 15 کشور بجاى يک کشور در صحنه روابط بين الملل زاده شد.

 

از همان ابتدا، درياى خزر اهميت خود را نشان داد. اين بزرگترين درياچه بسته جهان، اين متصل کننده جهان شرق و غرب به يکديگر، اين محل رشد ماهى با لذيذترين خاويار دريايى، اين مدفن بيشترين آلودگى ناشى از فعاليت بشر و نهايتا اين بستر نگاهدارنده حجم عظيم ذخائر نفت و گاز، اکنون با چالش هاى جديد و منحصر بفردى روبرو گشته بود.

 

شش چالش بزرگ آن عبارت بود از چگونگى استفاده از منابع بستر دريا که عمدتا منابع نفت و گاز تا کنون شناشسايى گشته اند، چگونگى استفاده از منابع موجودات زنده، مسئله حمل ونقل دريايى اعم از خطوط انتقال نفت و گاز و کشتيرانى، محيط زيست دريا، وضعيت نظامى دريا و نهايتا رژيم حقوقى درياى خزر که قرار است در اجلاس سران این دریا در تهران درباره آن تصمیم گیری شود.


نظر شما :