سايه ايران بر مذاکرات واشنگتن
دیپلماسی ایرانی: روزنامه ديلى تلگراف تازهترين گزارش خود در بخش خاورميانه را به مذاکرات صلح جارى در واشنگتن اختصاص داده و مىنويسد: افسانههاى فراوانى دورتادور مذاکرات خاورميانه را احاطه کرده است. اما اصلىترين موضوع که بر کل اين مذاکرات سايه انداخته است توسط بسيارى از ناظران ديده نشد: ايران.
اين حقيقت که مذاکرات صلح اين بار در واشنگتن و با حضور طرفين دعوا برگزار مىشود با استناد به تجربيات تاريخى که در نيم قرن گذشته به دست آمده جاى چندانى اميدوارى باقى نمىگذارد. ماجرا بسيار جدىتر از اين است. اين مساله در حقيقت معاملهاى ميان ايالات متحده، اسرائيل و فلسطين است که به اين راحتى و با سرعت جوش نمىخورد. اين معامله اما اندکى پيچيده و البته با واسطهگرى است. ايالات متحده بايد مراقب تهديد هستهاى ايران باشد، اين مراقبت يا در رفتارهاى شخصى و انفرادى واشنگتن تامين مىشود و يا کاخ سفيد مجوز دخالت در اين پرونده را به اسرائيلىها مىدهد. در مقابل هم اسرائيلىها به سخنان ايهود باراک و همراهانش در کابينه رئيسجمهورى چهل و چهارم ايالات متحده در جريان مذاکرات صلح گوش فرا مىدهند.
به عنوان نمونه ده ماه پيش بود که بنيامين نتانياهو در جامه نخست وزير تندرو اسرائيل موافقت خود را با تعليق چند ماهه شهرکسازىها اعلام کرد. البته ماجراى شهرکسازىها از اصلىترين محورهاى اين مذاکرات در واشنگتن است اما حداقل ماجرا اين است که پيششرط فلسطينىها تا حد و اندازهاى براى آغاز مذاکرات مستقيم تامين شد (محمود عباس رهبر تشکيلات خودگردان فلسطين پيش از اين اعلام کرده بود که تنها پيش شرط براى نشستن بر سر ميز مذاکره با اسرائيلىها پايان يافتن کامل و نه موقت شهرکسازىها در کرانه باخترى و شرق بيت المقدس است). گفته مىشود که رهبران اسرائيلى از آغاز اين مذاکرات با اين شکل و قسم راضى هستند. حقيقت اين است که تمامى نخست وزيران اسرائيل از پيش از نتانياهو تا شخص وى؛ به خوبى ژست صلحدوستى و تمايل به آغاز مذاکرات را آموختهاند. از نقشه طويل ايهود اولمرت براى صلح تا عقبنشينى آريل شارون از غزه و کمى عقبتر هم کمپ ديويد ايهود باراک.
نتانياهو به خوبى بر اين حقيقت واقف است که قرار نيست در آيندهاى نزديک از صلح خبرى باشد. نتايناهو پيش از حضور در واشنگتن به همراه محمود عباس دو بار ديگر هم به ديدار اوباما در کاخ سفيد رفته بود. در نخستين ديدار که پيش از حادثه حمله اسرائيل به ناوگان آزادى غزه رخ داد، اوباما به سردى با بىبى برخوررد کرد و حتى تک عکسى از اين ديدار هم در اختيار رسانهها قرار نگرفت. همان ديدار براى خراب کردن همه چيز کافى بود. به چشم اسرائيلىها، باراک اوباما همه چيز را در آينهاى مىبيند که تعبير آن از صحيح و غلط به نفع تلآويو نيست. به باور تلآويو، آنها از نظر رئيسجمهورى آمريکا تنها مانعى بر سر راه صلح هستند. اوباما از حضور در اسرائيل سر بازميزند اما همزمان به بسيارى از کشورهاى مسلمان و عرب سفر مىکند، اوباما در برابر تمامى بحثهاى اسرائيلىها گوشهاى خود را با دست مىگيرد. او گمان مىکند که مىتواند نتانياهو را به آنچه که دلخواه خودش است وادار کند. در دورههاى رياست جمهورى بيل کلينتون و جورج بوش باور عمومى اين بود که واشنگتن با تمام قوا کنار تلآويو ايستاده است. با اينهمه اوباما به گونهاى در ظاهر رفتار مىکند که بتواند اطمينان فلسطينىها را به خود جلب کند. عملا دستاورد سياستهاى او اين بود که اکنون بسيارى از اسرائيلىها به اين قطعيت رسيدهاند که واشنگتن مقابل آنها ايستاده و نه دوشادوش آنها. دورنماى رسيدن به صلح و نتيجه دادن اين مذاکرات هر روز دورتر مىشود. اسرائيلىها با خونسردى برخورد مىکنند و فلسطينىها هم با بىميلي.
در چند ماه اخير اما برخى چهرهها مانند هيلارى کلينتون دست به تغيير استراتژى اوباما در مواجهه با اسراييل زدهاند و در حقيقت سياستى دوگانه را توشه راه کردهاند: از يک سو به اسرائيل نزديکتر شدهاند و همزمان در جبهه دوم بر ايران سخت مىگيرند.
افسانهها و شايعات پيرامون اين نشست به قوت خود باقى هستند. اصلىترين اين پيشفرضها اين است که واشنگتن نمىتواند ميانجى عادل باشد. اين حقيقت که واشنگتن دهان اسرائيل را با دلار پر مىکند و با خاورميانه مانند بردههاى خود برخورد مىکند قابل اغماض نيست. ميزان کمکهاى ايالات متحده به اسرائيل در سال جارى تاکنون از مرز دو ميليارد دلار هم گذشته است. اين رقم بيشترين کمکى است که دستگاه ديپلماسى ايالات متحده به دولتى خارجى داشته است. مصر در رتبه دوم قرار دارد و از سال 1979 که با اسرائيل دست دوستى داد سالانه رقمى حدود دو ميليارد دلار دريافت مىکند. البته در سال گذشته ميلادى مصر پس از اسرائيل، افغانستان، پاکستان و عراق قرار گرفت. واشنگتن از سال 2007 و اغاز اختلافهاى داخلى ميان فتح و حماس سالانه دو ميليارد دلار به دولت نخست وزير موقت سلام فياض پرداخت مىکند.
دومين پيشفرض هم موضعگيرىهاى متعصبانه نتانياهو است. ديلى تلگراف در موضع دفاع از نخست وزير رژيم اسرائيل قرار گرفته و مىنويسد: بى بى حداقل براى تظاهر به توقف موقت شهرکسازىها تن داد. در برابر فشارهاى داخلى براى حمله به ايران مىايستد تا بدين تريتب دومين تجربه حضور خود در اين پست را مانند نخستين آنها با تندروىهاى بىحد و حصر همراه نکرده باشد. تندروها در ائتلاف او کم نيستند و تمامى آنها با ذات مذاکره و مصالحه با فلسطين مخالف هستند. البته بى بى از بازگشت اين نظريه هم چندان ناراضى نخواهد بود. در حال حاضر بى بى نخست وزير است و حزب کاديما به رهبرى تزيپى ليونى در نوعى انزواى سياسى به سر مىبرد. بى بى مىتواند با دعوت از ليونى بر حجم مقبوليت خود بيفزايد.
اما بدترين پيشفرض اين است که ژست گفتگو کردن از ساکت ماندن بهتر است. گفتگو زمانى که با موفقيت همراه مىشود خوب و رضايتبخش است. اما زمانى که به شکست مىانجامد، همه چيز بدتر مىشود. شکست در کمپ ديويد دوم در جولاى سال 2000، به انتفاضه دوم انجاميد. اين بدترين کابوسها براى محمود عباس است. اگر اين دور از مذاکرات به سقوط بيانجامد، بر اعتبار حماس بيش از پيش افزوده مىشود.
نظر شما :