پایان جنگ عراق و احتمال تشدید اختلافات داخلی

۱۱ شهریور ۱۳۸۹ | ۱۹:۵۷ کد : ۸۵۴۵ اخبار اصلی
باراک اوباما، رئيس جمهوری آمريکا، گفت که ايالات متحده آمريکا روز سه‌شنبه، پس از حدود 7 سال، به ماموريت نظامی ‌خود در عراق پايان می‌دهد و گام مهمی ‌را در پايان مسئوليتش در جنگ عراق بر می‌دارد...گفتاری از محمد شریعتی دهاقانی، تحلیل‌گر مسائل خاورمیانه.
پایان جنگ عراق و احتمال تشدید اختلافات داخلی

دیپلماسی ایرانی: باراک اوباما، رئيس جمهوری آمريکا، گفت که ايالات متحده آمريکا روز سه‌شنبه، پس از حدود 7 سال، به ماموريت نظامی ‌خود در عراق پايان می‌دهد و گام مهمی ‌را در پايان مسئوليتش در جنگ عراق بر می‌دارد. او رسما اعلام کرد که جنگ در اين کشورپايان يافته است و عراق را کشوری خواند که حق تصميم گيری در مورد سرنوشت خود را دارد.

گفتاری از  محمد شریعتی دهاقانی، تحلیل‌گر مسائل خاورمیانه

امریکا بر اساس معاهده نامه‌ای که با عراق امضاء کرده به خروج نیروهای خود و پایان عملیات جنگی در عراق اقدام کرده است. جنگ عراق را می‌توان از زوایای مختلف بررسی کرد.

اهداف جنگ

در مورد علت آغاز جنگ عراق، تحلیل‌گران نظرات مختلفی دارند. عده‌ای عقیده دارند هدف آمریکا از حمله به عراق به خاطر نفت بوده است. یعنی آن را جنگ نفت می‌دانند و معتقدند آمریکا به دنبال سیطره بر منابع نفتی عراق بوده و خواهان عدم وابستگی برای تامین نفت به یک کشور نظیر عربستان بوده است. برخی دیگر معتقدند هدف نهایی این جنگ ایران بوده و آمریکا به دنبال محاصره ایران بوده است. دسته دیگری از تحلیل‌گران آن را به مشکلات آمریکا با صدام مربوط می‌دانند که بخشی از این مشکلات به حمله عراق به کویت مربوط بود. این دسته از تحلیل‌گران معتقدند آمریکا در حمله به عراق به دنبال پایان کار ناتمام خود در سال 1991 بود. تحلیل‌های دیگری نیز در این زمینه وجود دارد.

اما به اعتقاد من جنگ عراق را باید به تنهایی تحلیل کرد. هرچند استراتژی ها در طول مدت تغییر می‌کنند، چنان که مثلا استراتژی‌های آمریکا در مورد افغانستان یا عراق تغییر کرد، اما به نظر نمی‌رسد در آغاز حمله آمریکا به عراق وجنگ با صدام آمریکا هدف آمریکا جنگ آینده با ایران بود. بر این اساس به نظر من جنگ عراق باید در چارچوب خودش بررسی شود. خصوصا مسئله تغییر حکومت‌ها در آمریکا از حزبی به حزب دیگر می‌تواند در تغییر استراتژی بسیار موثر باشد. از نگاه اوباما جنگ عراق بسیار متفاوت از نگاه بوش به این جنگ بود. به دلیل ثروت‌های طبیعی و موقعیت استراتژیک عراق، اهداف آمریکا از حمله به عراق را نمی‌توانیم با اهداف آمریکا از حمله به افغانستان یکی بدانیم.

در حال حاضر آمریکا برطبق معاهده نامه‌ای که با عراق داشت در حال خروج از عراق است و جنگ عراق را ختم شده دانسته است. بسیاری ازتحلیل‌گران سیاسی شک داشتند که آمریکا در این موقعیت عراق را ترک کند. چرا که امنیت به طور کامل به عراق برنگشته و آمریکا به اهدافی که تعیین کرده بود به طورکامل نرسیده است به این جهت بعید می‌دانستند که آمریکا این گونه عراق را ترک کند. با این حال این اتفاق افتاد و آمریکا نیروهای خود را خارج کرد چرا که نگاه دموکرات‌ها نسبت به جنگ عراق مثبت نبود و در ضرورت آن تردیدهای جدی ایجاد می‌کردند. حتی در انتخابات آمریکا این موضوع را عنوان کرده بودند که جنگ با عراق سبب عدم پیروزی جنگ افغانستان شده است. به دلیل این نگاه متفاوتی که به جنگ عراق داشتند این معاهده نامه را فرصت خوبی دانستند که به مسئولیت خود در عراق پایان دهند.

موضع همسیاسه های عراق

همسایه‌های عراق به اهداف آمریکا از حمله به عراق و حضور این کشور در عراق با شک و تردید می‌نگریستند. این نگاه مختص به ایران نبود و دیگر کشورها نظیرعربستان، ترکیه، سوریه، اردن نیز این نگاه را داشتند. تنها کویت بود که در بین همسایه‌های عراق به حضور آمریکا نگاه مثبت‌تری داشت. دیگر همسایه‌های عراق نسبت به هدفی که آمریکا به عنوان برقراری دموکراسی در منطقه اعلام می‌کرد شک و تردید داشتند، به خاطر مشکلاتی که در منطقه ایجاد می‌کرد. علاوه بر این با این که به هر حال یک دولت مورد هدف قرارمی‌گرفت مخالف بودند. به این جهت همه این همسایه‌ها تمایلی نداشتند که آمریکا در عراق مستقر شود و آرامش پیدا کند و این در اراده آمریکا برای خروج از عراق موثر بود.

برقراری دموکراسی

آمریکا در طول 7 سال جنگ عراق، تغییراتی در استراتژی خود در این کشور ایجاد کرد. آمریکا هدف خود را برای حاکمیت اکثریت شیعه، به خاطر فشار همسایگانی نظیر عربستان تغییر داد. خصوصا این که زمانی که آمریکا به عراق حمله کرد برای توجیه افکار عمومی ‌و نشان دادن این که این حمله با هدف برانداختن یک رژیم دیکتاتوری و برقراری دموکراسی صورت گرفته، به طور طبیعی به دنبال حاکمیت اکثریت شیعیان دراین کشور بودند، هرچند الان چندان پیگیر این موضوع نیستند.  

همچنین در مورد رفتار با مردم عراق نیز تغییراتی ایجاد کردند. به ویژه رفتار ارتش آمریکا با مردم عراق. چرا که اصولا ارتش آمریکا یک ارتش مردمی ‌نیست و رفتارش با مردم عراق رفتار بسیار خشنی بوده است. همچنان که تحلیل‌گران سیاسی در این مورد اتفاق نظر دارند، اگرچه آمریکا توانست در جنگ نظامی ‌با حکومت صدام موفق باشد اما از برقراری امنیت و حکومت قانون در این کشورعاجز ماند.

حاکمیت شیعیان

در این شکی نیست که عراق در زمان صدام دچار دیکتاتوری یا حاکمیت اقلیت براکثریت مردم بوده است و به واسطه حمله آمریکا این حاکمیت تغییر کرده و قید و بندهایی که به دست و پای جامعه سیاسی عراق بسته شده بود شکست. این شکستن قید و بندها توسط هرکسی که انجام می‌شد چه آمریکا چه قدرت دیگری یک نتیجه طبیعی داشت و آن احساس حقانیت اکثریت در حکومت بود. شیعیانی که سال ها اجازه دخالت در امود سیاسی را نداشتند بعد از این تغییر، این را حق خود می‌دانست که روند امور را در دست بگیرد. هرچند نحوه رفتار با گروه‌های دیگر حائز اهمیت است و نباید شیعیان به نحوی رفتارکنند که حساسیت‌های گروه‌های دیگر به خصوص سنی‌ها که سالها قدرت اصلی را در عراق را در دست داشتند برانگیخته شود و نوعی جنگ داخلی ایجاد شود.

اختلافات قومی ‌و مذهبی

در حال حاضر اختلافات مذهبی و قومی ‌در عراق مهمترین مشکل نه تنها برای این کشور بلکه برای همسایگان این کشور به خصوص برای ایران است. این موضوع اگر رو به کاهش نگذارد یقینا دامن ایران را نیز خواهد گرفت. جنگ مذهبی و قومی ‌در عراق می‌تواند هم برای عراق وهم برای ایران خطرناک باشند. جنگ مذهبی و قومی ‌می‌تواند عراق را رو به تجزیه ببرد و این برای ایران می‌تواند مشکلات بسیاری را ایجاد کند. برخلاف عده‌ای که تصور می‌کنند تجزیه عراق و جدا شدن شیعیان از سنی‌ها می‌تواند به سود ایران باشد و از آن حمایت می‌کنند، به نظر من وحدت عراق از نظر استراتژیک برای ایران بسیار مهم است. هرگونه تجزیه‌ای درعراق، که آثارش بعد از حمله آمریکا دیده شده است، می‌تواند اثرات جبران ناپذیری برای کل منطقه و خصوصا ایران داشته باشد. 


نظر شما :