نقش ISI پاکستان در تحولات افغانستان
دیپلماسی ایرانی: اغلب سرویسهای اطلاعاتی دولتی دارای کارکردی دوگانه هستند یا حداقل اینطور به نظر میرسد که اهدافی دوگانه را دنبال میکنند.
آنچه در کشور همسایه شرقی ما یعنی پاکستان و خصوصاً در سرویس اطلاعاتی ارتش این کشور به وقوع پیوسته به لحاظ کالبد شکافی تاریخی قابل بررسی است. نزدیک بیش از شش دهه از ایجاد و استقلال این کشور میگذرد. استقلال و امنیت در این کشور بزرگترین موضوع سیاست خارجی است که برسرآن سه بار جنگ صورت گرفته است. این مسئله سرویس اطلاعاتی پاکستان را به وضعیتی رسانده است که در حوزه سیاست خارجی پروندههای جدی، پرمسئله، طولانی و پرخطر را به عهده گرفته است. نمیتوان قضاوت کرد که سرویس اطلاعاتی ارتش کشور پاکستان ذاتاً دارای کارکردی دوگانه است، یا براثر زمان به رفتاری دوگانه دچار شده است. آنچه روشن است این است که این سازمان به این کارکرد دوگانه عادت کرده و در همین راستا به رشد و توسعه میپردازد. ولی به نظر میرسد در هر دو حالت نتیجه یکی است.
آنچه اکنون به طور قطع میتوان راجع به آن اظهارنظر کرد این است که در شرایط فعلی افغانستان، ناکارآمدی راهکارهای عملی و علنی کشورهای فرامنطقهای و ناتو و همچنین عدم کفایت دولت محلی افغانستان در حل بحران موجب ارتقاء موقعیت افراطیون و دست برتر این جریان و حامیان او در تحولات سیاسی، نظامی، امنیتی و حتی اقتصادی افغانستان شده است. این مسئله بیانگر دست برتر سرویس اطلاعاتی کشور همسایه شرقی ما و همسایه جنوبی افغانستان در مذاکرات احتمالی برای جنگ و صلح و تغییر وضعیت از وضع فعلی به شرایط بعدی است. اما این تغییر لزوماً به معنی بهتر شدن اوضاع نخواهد بود.
تجربه گذشته تسلط جریان افراط بر بخشی از جغرافیای افغانستان و پاکستان و به طور کلی تاثیرگذاری این جریان بر تحولات منطقه شبه قاره باعث شده است که پرونده افغانستان در طول بیش از سه دهه گذشته خصوصاً از زمان کودتای ژنرال ضیاء به طور عمده در دست سرویس اطلاعات ارتش پاکستان باشد. البته نمیتوان باور کرد و پذیرفت که سرویس اطلاعاتی ارتش پاکستان بدون هیچ حمایتی قادر به تأثیرگذاری بر جریان افراط است.
لذا به نظر میرسد سرویس اطلاعاتی ارتش کشور همسایه شرقی ما یعنی پاکستان با به کارگیری ابزار سلبی و ایجابی (بخوانید حمایت و تقویت جریان افراط) برای تقویت، توسعه و پایداری خدمات خشونت طلبانه علیه مردم و دیگران توسط این جریان، از این ابزار به طور همزمان در بزنگاههای سیاسی برای پیروزی در مذاکرات و امتیازگیری و همچنین تسلط بر مواضع قدرت استفاده میکند.
حال اینکه کارکرد این سازمان ذاتاً دوگانه است یا براثر مرور زمان دچار وضع موجود گردیده دراصل موضوع تأثیر چندانی ندارد.
ولی اکثر کارشناسان با تجربه و آشنا به مسائل شبهقاره و افغانستان براین باورند جریان افراط روندی تمامیت خواه و قدرت طلب است که به مشارکت در قدرت و تعامل باور ندارد و سرمایهگذاری در این جریان مصداق کاشتن باد و دروکردن طوفان است.
نظر شما :