اضمحلال جریان افراط، 12 سال پس از حادثه مزارشریف

۲۵ مرداد ۱۳۸۹ | ۱۹:۰۶ کد : ۸۳۲۵ اخبار اصلی
یادداشتی از محسن روحی صفت، برای دیپلماسی ایرانی.
اضمحلال جریان افراط، 12 سال پس از حادثه مزارشریف

دیپلماسی ایرانی: شهادت 8 دیپلمات و یک خبرنگار کشورمان در سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در مزارشریف افغانستان در 17 مرداد 1377 به وسیله گروه طالبان و نیروهای افراطی به رغم اتخاذ تدابیر احتیاطی از سوی ایران برای اطمینان از عدم تعرض به سرکنسولگری و کارکنان آن و بر خلاف تعهدات و تضمین‌های صادره از سوی رهبری گروه مذکور و مقامات سیاسی کشور حامی آن گروه صورت گرفت. شهدای ارزشمند مزارشریف ناصر ریگی، محمدناصر ناصری، مجید نوری نیارکی، نوراله نوروزی، رشید پاریا فلاح، کریم حیدریان، محمدعلی قیاسی، حیدرعلی باقری و محمود صارمی بودند.

این اقدام در حالیکه علاوه بر نقض آشکار حقوق بین‌الملل، با اصول اولیه انسانی و اصل مصونیت کنسولی مغایرت داشت و بلافاصله با مخالفت جدی جامعه بین‌الملل و افکار عمومی جهان مواجه شد و ضمن محکومیت این عمل،‌ خواستار شناسایی، محاکمه، و مجازات عاملان این حادثه شدند. در همین زمینه شورای امنیت سازمان ملل متحد با انتشار چندین بیانیه و قطعنامه ضمن محکومیت قتل دیپلمات‌ها و خبرنگار ایرانی توسط نیروهای افراطی خواستار شناسایی و مجازات عاملان این فاجعه گردید.

این گروه در دوران تسلط بر بخشی از جغرافیای افغانستان مورد شناسایی اسلام آباد، ریاض و ابوظبی قرار داشت در حالیکه کرسی این کشور در سازمان ملل متحد در اختیار دولت قانونی آن کشور بود.

آغاز بحران افغانستان در سطح منطقه و بین‌المللی به هجوم ارتش سرخ به این کشور و اشغال افغانستان در دوران جنگ سرد برمی‌گردد. آمریکا و کشورهای همپیمان او پس از مشاهده مقاومت غیرمترقبه مردم عادی در برابر این هجوم نظامی عظیم ( بیش از یکصد هزار نیروی نظامی) درصدد بهره‌برداری از این مقاومت مردم مسلمان برآمده و با واسطه قرار دادن کشور همسایه جنوبی و جلب حمایت عربستان دامنه رویارویی جنگ سرد را گسترش داد.

با وقوع انقلاب اسلامی در ایران شعور و انگیزه مبارزه علیه ابرقدرت‌ها و هم‌پیمانان آن در کشورهای مسلمان افزون شد. افغانستان صحنه مبارزه جدیدی بود که غرب و برخی کشورهای اسلامی هم‌پیمان همچون عربستان درصدد برآمدند این شور جوانان را در مبارزه علیه ارتش سرخ جهت‌دهی کنند و خود را از خطر بالقوه این هیجانات مصون دارند.

عربستان و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس با ایجاد تسهیلات لازم، جوانان عرب را با تفکرات وهابی و سلفی به سوی افغانسان و پاکستان گسیل داشتند. از اینجا است که روحیه افراط‌گرائی وارد فرهنگ پاکستان و افغانستان می‌شود. این در حالی است که تاریخ مردم این دو کشور عاری از چنین فرهنگ متعصبانه‌ای بوده و تفکر صوفیگری و مدارا با هم‌کیشان، مسلمانان و مذاهب مختلف غالب بوده است.

با پیروزی مجاهدین افغانی در برابر دولت نجیب و فروپاشی نظام شوروی سوسیالیستی، آمریکا خود را از یک جهت پیروز در جنگ سرد می‌دید ولی از سوی دیگر مواجهه با نیروهای آموزش‌دیده‌ای بود که خود آنها را تأمین کرده بود و به آنان روحیه عدم بردباری را آموزش داده بود و با محو کمونیسم بدنبال مقابله با قدرت غرب بودند. با چنین جهت‌گیری مجاهدین در وادی جنگ‌های داخلی گرفتار گردیدند. ولی از آنجائی که دیگر قدرت کمونیستی وجود خارجی نداشت. درگیری‌های داخلی بین گروه‌های جهادی هیچ جای نگرانی برای آمریکا و غربی‌ها نداشت. در عین حال با ادامه درگیری‌ها آنان علاقه‌مند شدند با حمایت از تشکیل گروه جدیدی که با مشوق پاکستان، انگلستان و عربستان شکل گرفته بود در مقابله با جمهوری اسلامی ایران و نفوذ منطقه‌ای آن بهره برد.

چنین سیاست احمقانه ای که مبتنی بر محاسبات نادرست بود هرچند هزینه‌های مهمی برای مردم کشورمان داشت و آن شهادت 8 دیپلمات و یک خبرنگار کشورمان و سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در مزارشریف افغانستان در 17 مرداد 1377 به وسیله گروه طالبان و نیروهای افراطی کشور همسایه بود ولی ضربات مهلک و نابود کننده‌ای برای خود آمریکا در یازده سپتامبر ببار آورد و کشور همسایه را نیز در انفجارات پی‌درپی و ناآرامی در سال‌های اخیر فروبرد.

در پی حادثه مزارشریف، جمهوری اسلامی ایران توانست با تجمیع ظرفیت‌های خود و اتخاذ سیاست‌های واقع‌بینانه، اضمحلال جریان افراط را در افغانستان شاهد باشد و خوشبختانه همه عواملی که مستقیم و غیرمستقیم در این کشتار و فاجعه دست داشتند به هلاکت برسند.

اما سیاست‌های نادرست کشورهای فرامنطقه‌ای خصوصاً در دو سال اخیر زمینه رشد این نیروها را فراهم ساخته و عواملی با سوء استفاده از نابسامانی و پیچیدگی جغرافیائی و قومی در کشور همسایه بار دیگر بروز تحرکات آنها را فراهم ساخته است.

در حال حاضر پس از 12 سال از حادثه مذکور، منطقه شاهد تکرار وضعیتی مشابه گذشته است. غرب در پرتو مخالفت‌های لجوجانه و کور خود با جمهوری اسلامی ایران درصدد ابقای همان جریان افراطی است که منجر به بروز فاجعه در 17 مرداد 1377 شد. به‌نظر می‌رسد کنفرانس لندن در چند ماه قبل در موضوع افغانستان برگزار شد، نقش مهمی در جهت‌دهی به موضوعات سیاسی افغانستان و آینده این کشور داشته است. این کنفرانس خواستار تفویض نقش به جریانات افراطی در حکومت کابل شده چیزی که مدتی است در ترکیب دولت فعلی نشانه‌هایی از آن بروز کرده است.

محاسبه غلط و سردرگمی ناشی از عدم شناخت صحیح موضوعات منطقه و خوی استکباری و اصرار بر ادعاهای واهی، ‌قدرتمندترین کشور را نیز به وادی مهلکه می‌اندازد و خساراتی را نیز متوجه منطقه می‌کند.

در حالی که نیروهای افراطی همچنان پایبندی خود را به تفکرات متعصبانه و تمامیت خواهانه ابراز می‌دارند و الگوی عمل خود را همان روش‌های اعمال شده گذشته می‌دانند که از جمله شهادت عزیزانمان درمزارشریف است، نیروهای فرامنطقه‌ای صرفاً‌به دنبال حل مشکلات روزمره خود و تعامل با افراطیون مهستند و پیامدها و مشکلات ناشی از این سیاست‌ها را برای کشورهای منطقه باقی می‌گذارند. حادثه شهادت هموطنان عزیزمان در زاهدان نمونه‌ای از اینگونه سیاست‌های مستکبرانه است.

برتصمیم‌سازان سیاست خارجی کشورمان است که ضمن پرهیز دادن به همسایگانی که فاقد سیاسیت همه‌جانبه و دوراندیشانه در مورد مسائل منطقه هستند با تشکیل ائتلافی از کشورهای همسو به طرد سیاست‌های یکجانبه‌گرایانه قدرت‌های فرامنطقه‌ای پرداخته و به دوراز حب و بغض‌های متعصبانه و با حمایت و تقویت دولت مرکزی کابل، زمینه مشارکت همه اقشار و گروه‌های اجتماعی را در تصمیم‌سازی فراهم ساخته و با خروج نیروهای اشغالگر ثابت و توسعه اقتصادی در آن کشور تسریع می‌گردد.


نظر شما :