واژگان نظامی و سیاست
دیپلماسی ایرانی: عرصه سیاست عرصه تعامل بوده و زبان آن نرم افزاری است. در این عرصه حتی زبان تعارض تبدیل به زبان تعامل می شود. ادبیات و واژگان نظامی حق ورود به عرصه ادبیات سیاسی را ندارند. در بدترین شرایط جنگی، عرصه سیاسی بسترساز تعامل منجر به صلح و آشتی است. اگر ادبیات نظامی وارد این عرصه شود دیگر سیاست میدان کارزار خواهد بود.
سیاست وظیفه و حق ورود به عرصه نظامی را دارد، لیکن عرصه نظامی حق ورود به عرصه سیاسی و ادبیات آن را ندارد. این حق ناشی از وظیفه و مسئولیت کشورداری برای سیاست و سیاستمداران است. کشورداری و تنظیم روابط بینالملل حوزه عمل سیاسی است و با میدان نظامی که محل مانور وحضور آن حوزه مرزهاست تفاوت ماهوی دارد.
ورود ادبیات نظامی به عرصه سیاسی حاصل ورود نظامیان به صحنه سیاست است. نظامیان لباس نظامی را از تن درآوردهاند لیکن از ذهنیت نظامی پالایش نشدهاند. حوزه سیاست، حوزه اختصاصی نیست. اگر روشنفکر، هنرمند و... میتواند در آن وارد شوند، نظامی نیز حق ورود به آن را دارد ولی به همان اندازه که روشنفکر و هنرمند باید در صحنه سیاست از ایده آلها واحساسات فاصله بگیرند، لازم است نظامی فارغ از لباس از ذهنیت نظامی نیز دور شود.
حوزه سیاست، عرصه ضربات سریع، آنی و کاری نیست، بلکه صحنه حرکات محاسبه شده، آرام و عمدتآ زمانبر است. در آن به وقایع و تحولات با ذهنیت صفر و صد نگریسته نمیشود. معمولآ در آن پیروزی معطلق مطرح نیست، زیرا به دنبال آرامش و ثبات پایدار است. هر پیروزی معطلقی آبستن جنگ دیگری است. در صحنه سیاست، هدف توافق و در میدان نظامی هدف پیروزی است. توافق میتواند بر مبنای برد-برد و یا با توجه به شرایط و قابلیتها باشد که در هر شکلی در آن درصدی از سهم برای طرف ضعیف نیز مد نظر قرار میگیرد.
ایران و ملت آن در بستر تاریخی گذشته، حال و آینده عنصری فرهنگی بوده و یا به تعبیر بهتر ویژگی فرهنگی آن بر سایر خصوصیات آن غلبه داشته است. زبان برامده از این بستر زبان فرهنگی بوده است. قیاس فرهنگ ایرانی با فرهنگ کشورهای پیرامونی بیشتر ابعاد این موضوع را روشن میکند. رمز ماندگاری ایرانیان و دیرینه بودن دولتمداری در نزد آنان، ناشی از بکاگیری زبان تعامل در صحنه سیاست بوده و هست. جایگاه دیوان سالاری ایرانیان و تاثیرات آن بر اعراب و ترکها امری مبرهن است.
تاریخ معاصرایران نیز در قیاس با همسایگان آن گواه کمترین کودتا و حضور عناصر نظامی در قدرت بوده است. البته بافت خاص سیاسی، مذهبی و اجتماعی ایران خود مهمترین عامل در این روند بوده و هست. با توجه به این ملاحظات، تحول اخیر در صحنه سیاست ایران امری غریب و عجیب است. اینکه در عرصه سیاست ادبیات خشن نظامی به کار گرفته شود، فارغ از اینکه با فرهنگ سیاسی ایران همخوانی ندارد میتواند هم انحرافی فرهنگی باشد و از آن مهمتر هزینهای غیرقابل جبران برای گشور تحمیل نماید. امرزه آنانی که قدرت اول نظامی در جهان هستند نیز نه تنها از ادبیات نظامی سود نمیجویند بلکه اجازه ورود به آن در حوزه سیاست را نیز نمیدهند.
در این ارتباط حتی زبان و ابزار زور در روابط بینالملل نیز زبان نرم، حقوقی و تعامل گردیده است. بکارگیری ادبیات نظامی در عرصه سیاسی به جای حریف خود را هدف قرار دادن با هزینه خویش است. بهتر است ایران همچنان بر سنت دیرینه خود مبنی براستفاده از زبان تعامل و عدم ورود واژگان نظامی به حوزه سیاسی وفادار مانده و رمز ماندگاری خود را حفظ کند.
نظر شما :