سالروز اتحاد مجدد آلمان
مساله آلمان در تاريخ ٣ اکتبر ١٩٩٠ با الحاق جمهورى دموکراتيک آلمان به جمهورى فدرال و موافقت چهار قدرت اشغالگر سابق حل و فصل گرديد. شايد بتوان اهميت الحاق دو آلمان شرقى و غربى را در اين جملهى معروف ريچارد فن وژاکر رييسجمهور اسبق آلمان خلاصه کرد که در آن روز براى نخستين بار در تاريخ، کل سرزمين آلمان جايگاه دائمى خود را در ميان دموکراسىهاى غربى تثبيت کرد.
وقتى برلين در ماه مه ١٩٤٥ بدست نيروهاى ارتش سرخ شوروى سابق فتح شد آلمان در اختيار متفقين قرار گرفت. پرچم نيروهاى ارتش سرخ در نزديکى کاخ صدر اعظمى آدولف هيتلر به اهتزاز درآمده بود و جنگ جهانى دوم با کابوسى وحشتناک براى آلمانيها به پايان رسيد.
ارتش سرخ اتحاد جماهير شوروى سابق نواحى واقع در بخش شرقى رود الب و بيشتر مناطق آلمان مرکزى و همچنين قسمت شرقى شهر برلين را اشغال نمود و کشورهاى غربى شامل انگليس، آمريکا و فرانسه بقيهى آلمان فرو پاشيده شده را در اختيار گرفتند و همزمان اختلاف ميان دول غربى و اتحاد جماهير شوروى بر سر نواحى اشغالى و چگونگى تقسيم غرامات جنگ آغاز شد. سرانجام در سال ١٩٤٩ آلمان به دو جمهورى آلمان غربى و آلمان شرقى تقسيم شد.
جمهورى آلمان غربى در نواحى اشغالى انگليس، فرانسه و آمريکا داراى حکومت دموکراسى پارلمانى شد و در سال ١٩٥٢ رسما به استقلال رسيد و در همان سال به پيمان آتلانتيک شمالى (ناتو) پيوست و به سرعت رو به صنعتى شدن نهاد. جمهورى دموکراتيک آلمان شرقى نيز در سال ١٩٤٩ در منطقهى اشغالى اتحاد جماهير شوروى تشکيل شد و حزب کمونيست به عنوان تنها حزب حاکم نبض قدرت را در دست گرفت.
نارضايتى مردم از حکومت بارها به شورش و فرار از کشور انجاميد و دولت کمونيست آلمان را وادار کرد تا در سال ١٩٦١ مهاجرت به آلمان غربى را ممنوع کند با اين حال حدود ٣ ميليون نفر به آلمان غربى مهاجرت و يا فرار کردند. همين امر باعث شد که دولت آلمان شرقى ديوارى بين قسمتهاى شرقى و غربى برلين بنا نهد.
در سال ١٩٧١ اريش هونکر رهبر آلمان شد، به دنبال فروپاشى اتحاد جماهيز شوروى سابق و تظاهرات مردمى هونکر از مقام خود کنارهگيرى کرد و اگون کرنتس جانشين وى شد کرنتس مرزها را گشود و ديوار برلين با دستور وى خراب شد و در پى آن هلموت کهل صدراعظم آلمان غربى الحاق دو آلمان را خواستار شد. در تاريخ جهان معاصر از ٣ اکتبر ١٩٩٠ به عنوان روزى ياد مىشود که نواحى جمهورى دموکراتيک آلمان شرقى (GDR) به خاک جمهورى آلمان غربى (FGR) پيوستند آغاز روند اتحاد مجدد آلمان شرقى و غربى نيز عموما به Die Wende (دگرگونى) معروف است.
بدنبال برگزارى نخستين انتخابات آزاد در آلمان شرقى در تاريخ ١٨ مارس ١٩٩٠ مذاکرات ميان دو آلمان به انعقاد معاهدهى اتحاد انجاميد ودر همان هنگام مذاکرات ميان دو آلمان و چهار قدرت اشغالى منجر به عقد معاهدهى ٢+4 شد که به موجب آن استقلال و حاکميت ارضى تمام و کمال به کشور متحد آلمان اعطا گرديد.
آلمان متحد و يکپارچه همچنان به عنوان يکى از اعضاى جامعهى اروپايى يا همان اتحاديهى اروپاى کنونى و نيز سازمان پيمان آتلانتيک شمالى باقى ماند. اين درحاليست که اختلاف نظرها بر سر درستى اطلاق واژهى اتحاد مجدد براى تحولات تاريخى سال ١٩٩٠ همچنان به قول خود باقى است. مخالفان بکارگيرى واژهى اتحاد مجدد يا Reunificafion اين عبارت را در مقابل اتحاد اوليهى آلمان در سال ١٨٧١ به کار مىبرند.
افرادى که با بکارگيرى واژهى اتحاد مجدد موافقند به شدت تحت تاثير گشوده شدن مرزهاى داخلى و فروپاشى ديوار برلين در سال ١٩٨٩ و همچنين الحاق فيزيکى شهر برلين مىباشند. حال آنکه ديگران معتقدند حوادث و رويدادهاى سال ١٩٩٠ نمايانگر اتحاد دو آلمان در قالب يک موجوديت بزرگتر و گستردهتر است؛ موجوديتى که در شکل حاصل شده آن پيشتر هرگز در تاريخ آلمان وجود نداشته است. به طور کلى اتحاد مجدد آلمان به الحاق رسمى ٥ ايالت فدرال آلمان شرقى شامل براندنبرگ، مکلنبورگ – ورپومرن، ساکسونى، ساکسونى – آنهالت، تورينگيا و نيز شهر برلين به جمهورى آلمان غربى اطلاق مىشود.
آلمان شرقى و غربى در مدت ٤٠ سالى که از يکديگر جدا بودند نهادهاى اجتماعى، سياسى و اقتصادى کاملا متفاوتى را برقرار و نهادينه ساخته بودند. شرايط و ضوابط اتحاد سياسى به سرعت پس از گذشت چند ماه از فروپاشى حکومت کمونيستى آلمان شرقى در اواخر ١٩٨٩ ايجاد شد. با اين حال اتحاد آلمان به لحاظ اقتصادى و اجتماعى بسيار پيچيدهتر و زمان برتر از آن چيزى بود که بسيارى از مردم اين کشور در فضاى پرشور و هيجانى سالهاى ١٩٨٩ و ١٩٩٠ تصور مىکردند.
اقتصادهاى دو آلمان در تاريخ اول ژوئيهى ١٩٩٠ با يکديگر ادغام شدند. اين براى نخستين بار در تاريخ بود که يک اقتصاد سوسياليستى و ديگرى کاپيتاليست (مبتنى بر نظام سرمايهدارى) به طور غير منتظره و ناگهانى ممزوج مىشدند و اين در حالى بود که هيچ گونه راهبرد دقيقى براى چگونگى پيشبرد امور اين اقتصاد نوين وجود نداشت در عوض کوهى از مشکلات و سختىها فرا روى آلمان متحد قرار داشت که از دشوارترين آنها مىتوان به بازدهى نسبتا ضعيف اقتصاد آلمان شرقى و ارتباط آن با فروپاشى نظامهاى اقتصادى سوسياليستى اتحاد جماهير شوروى سابق و کشوهاى اروپايى شرقى اشاره کرد.
دولت آلمان غربى حتى قبل از اتحاد مجدد اقتصاد دو آلمان بر آن بود تا خصوصىسازى اقتصاد آلمان شرقى را در اولويت برنامههاى خود قرار دهد.در حالى که آلمان شرقى در راستاى مرحلهى نخست از روند الحاق مجدد دچار رکود اقتصادى عميق مىشد آلمان غربى با رونق اندکى روبرو شد.
توليد ناخالص داخلى آلمان غربى در سال ١٩٩٠ به ميزان ٦/٤ درصد افزايش يافت که در حقيقت بازنمود افزايش تقاضا در آلمان شرقى بود. بالاترين نرخ رشد اقتصادى در نيمهى دوم سال ١٩٩٠ ثبت شد اما چنين رشدى تنها به ميزان بسيار کمى تا اوايل سال ١٩٩١ ادامه يافت.
با وجود اين بهاى اجناس و کالاهاى ضرورى همچنان ثابت بود. به دليل اينکه به رغم واگذارى دستمزدها و حقوقهاى زياد هزينهى زندگى تنها ٨/٢ درصد افزايش يافت. اشتغالزايى در همان سالهاى آغازين از ٢٨ ميليون شغل به ٧/٢٨ ميليون شغل افزايش يافت و از طرف ديگر نرخ بيکارى به ٢/٧ درصد کاهش يافت.
نظر شما :