نگاه خاکسترى به ترکيه
دیپلماسی ایرانی: از جمله افتهاى ما ايرانيان مطلق گرايى ماست. ما دنيا و اشخاص را سياه و سفيد مىبينيم، در حالى که هم آدمها خاکستريند و هم صحنه دنیای سياست، خاکستريست.
در بسیاری از اوقات اين نگاه مطلقگرائى، ما را در تحليل بسيارى از شخصيتها و تحولات سياسى دچار اشتباه مىکند. اين اشتباه تحليلى زمانى که در حوزه عمومى رخ مىدهد، بعضاَ به خطاهاى بزرگ استراتژيک انجاميده و سبب وارد آمدن زيانهايى مىگردد که جبران آن امکان پذير نيست .
یافتن نمونههای تطبیقی این نگاه، برای هر کس مىتواند در حکم آغاز اصلاح مبناى تحليلى وى باشد. از جمله اشتباهات تحليلى که در چند سال گذشته رخ داده است، نگاه جامعه سياسى – اجتماعى ايران به تحولات کشور همسايه، ترکيه است.
بسيارى در ايران و در هر دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب تحولات منجر به پيروزى حزب عدالت و توسعه را در سال 2003 را پيروزى اسلام گرايان در ترکيه تلقى نموده و آنرا به فال نيک گرفتند. اصلاح طلبان از تاثيرات جريان اصلاح طلبى ايران در ظهور جناح نوگرا در حزب رفاه خرسند بودند و جريان اصولگرا نيز اعتقاد داشت که جناح نوگرا جدا شده از اربکان به رهبرى اردوغان تقيه نموده و اصولگرا ست.
اين نگرش دقيقاَ مطابق با تحليلى بود که جناح لائيک و سکولار در ترکیه از ظهور حزب عدالت و توسعه داشت. هيچ يک از اين دو جناح در ايران توجه به اظهارات رهبران این حزب و در راس آن اردوغان نداشتند که پی در پی اعلام میداشت که حزب عدالت و توسعه یک حزب محافظه کار دمکرات است.
وی با صدای رسا اعلام مىکرد که لباس اسلام گرايى را از تن بيرون کرده و با نگاهى ليبرال وارد صحنه سياست گرديده است. در واقع ظهور جناح نوگرا و حزب عدالت و توسعه در نتيجه شکست ديدگاه جناح اصولگراى حزب رفاه بود. به جناح اصولگراى حزب رفاه نه عوامل لائيک و سکولار اجازه حضور جدى در صحنه سياست مىدادند و نه اين جناح از حمايت بينالمللى براى حضور در قدرت برخوردار بود.
سرنوشت حزب رفاه و سقوط دولت ائتلافى اربکان طى شبه کودتاى 28 فوريه 1998 مصداق اين واقعیت بود. در واقع اردوغان و تيمش از اين هوشمندى برخودار بودند که بتواند با درک شرايط داخلى و بينالمللى ضمن تغيير ديدگاههاى خود نه تنها در صحنه سياسى ترکيه باقى بماند، بلکه از حمايت بينالمللى نيز براى رسيدن به قدرت برخوردار گردنند.
شایان توجه آنکه بدانیم در دوره حزب عدالت و توسعه است که بيشترين اصلاحات مربوط به تطبيق شرايط ترکيه با استانداردهاى اتحاديه اروپا تحقق يافته و مییابد. باز در دوران اين حزب است که ترکيه به مرکز منطقهاى سرمايه جهانى تبدیل گرديده و اقتصاد اين کشور به رتبه شانزدهمين اقتصاد جهانی دست یافته است .
نبايد تلاش اردوغان براى لغو ممنوعيت حجاب را فقط مرتبط به دیدگاه اسلامى وى کرد، زيرا در بخشى اين تلاش براى جلب رضايت بستر اجتماعى اين حزب و همچنين اقدامى در جهت تحقق آشتى ملى و دمکراتيزه نمودن ترکيه است.
اين تلاش حزب اگرچه با دخالت سياسى سیستم قضائى اين کشور عقيم ماند، ليکن غالب تحليلها بر آن است که در آينده اين موضوع حل خواهد شد. البته در حال حاضر مشکل حجاب عمدتاَ در بخش عمومى، دولتى و دانشگاهى مطرح است و در موسسات خصوصى اين معضل واجبار مطرح نيست.
حل نهايى اين مشکل در آينده، چگونگى نگاه جمهورى اسلامى ايران به حجاب را خصوصاَ از نگاه بستر اجتماعى ترکيه بيشتر از شرايط فعلى به چالش خواهد کشيد.
نکته آن که اگرچه در کاخ چانگايا و کاخ نخست وزيرى ترکيه بانوان اول اين کشور محجبه هستند، ليکن محجبه بودن آنان نه امتيازى براى آنان و نه نقطه فشارى براى غیر محجبهها است. اگر در ايران حجاب اين دو مورد توجه خاص است، به جا خواهد بود که بدانيم در ترکيه جنس سوم نيز به رسميت شناخته شده است.
فارغ از آن قوانين مدنى حاکم ميان زن – مرد، نه بر مبناى قوانين اسلامى بلکه براساس قوانين سکولار غربی و بر اساس تساوی حقوق زن ومرد است که عمدتاَ در دوره حزب عدالت و توسعه تدوين و به مرحله اجرا گذاشته شده است.
حزب عدالت و توسعه در بخشى در حال اجراى مسئوليت آشتى ترکيه با گذشته تاريخى خود از جمله اسلام است. اين آشتى به معناى اسلامى شدن نظام و ساختار سکولار ترکيه نبوده و بیشتر با درک بازتعریفی آن قابل فهم خواهد بود. تحليل رفتار حزب عدالت وتوسعه زمانى با واقعيت نزديک خواهد بود که به جاى نگاه از تهران، به آنان از آنکارا نگريسته گردد. در آنکارا با مديريت اردوغان، ترکيهاى در حال شکلگيرى است که قرار است با دمکراتيزه شدن سطوح مختلف اين کشور، از ترکيه الگوى دمکراسى براى منطقه ساخته شود. اين ساده لوحى خواهد بود که باور کنيم غرب و در راس آن امريکا با کمک صندوق بينالمللى پول و بانک جهانى مىخواهد به تولد ايرانی دیگر در ترکيه مساعدت نمايد.
ترکها خود استاد درک موقعيت و استفاده از فرصتها بوده و اردوغان نه تنها فارغ از اين ويژگى نيست، بلکه نمونه عينى آن است. سخن آخر آنکه بايد ياد بگيريم در تحليل شخصيتها و تحولات سیاسی، جايى براى نگاه خاکسترى نيز تخصیص دهیم.
نظر شما :