پس اراده مردم چه شد؟
چندی ماهی است که از انتخابات عراق میگذرد، انتخاباتی که با حضور پررنگ مردم پای صندوقهای رای امتیازی طلایی را ثبت کرد. مردم به رغم تمام زخمها و کاستیهایی که از سوی دولتمردان کنونی دیدهاند، پای صندوق رای رفتند و هر آن چه وظیفهشان بود، انجام دادند. آنها از این جا به بعد کار را به سیاستمداران سپردند. اما سیاستمداران چه کردند؟ پاسخ به این پرسش بسیار ساده است. هر کس در دنیا میداند که به این پرسش چگونه پاسخ دهد. پس از انتخابات باید برای خدمترسانی به مردم سریعا دولت تشکیل داد و مسئولیت خود را در قبال ملت به نفع احسنت به انجام برساند.
اما ظاهرا در عراق همه چیز فرق میکند. گویا این جا معادله دیگری حکمفرما است. باز هم انتخابات برگزار شد، به فاصله دو سال از انتخابات استانداریها. این بار انتخابات انتخابات نمایندگان مجلس بود. مردم پای صندوقهای رای رفتند ولی ظاهرا چیزی خلاف ارادهشان را شاهد هستند. مردم به کسی رای دادند و کسی دیگر ظاهرا قرار است به قدرت برسد. در عراق دیگر روشن شده است که کسانی که در عرصه سیاسی کشور قدم میزنند و تصمیم میگیرند ممکن است اصلا نامزد مجلس نشده باشند و هیچ پست اجرایی نیز نداشته باشند.
این بار هم معادله سیاسی عراق بر عکس معادلات جاری در هر انتخاباتی در هر جای دنیا بر عکس از آب در آمد. تمام امور به این سمت متمایل شده که یک فرد توافقی و بدیل به جای نخستوزیر فعلی بر سر کار بیاید. چرا که همه میخواهند در کشور نخستوزیر شوند. دست آخر کار به جایی رسید که گفتند یک نفری بیاید که نماینده هیچ کس نباشد. فردی مستقل از گروهی دیگر. چه بسا فردی بر سر کار بیاید که که خارج از دایره نامزدهای کنونی باشد و اصلا هم پیروز انتخابات نباشد، کسی چه میداند. چه بسا کسانی هم باشند که نخواهد کسی غیر از کسانی که پیروز انتخابات شدند امور را در اختیار بگیرند ولی مگر دست خودشان است، چند ماه که بگذرد تحت فشار شدید گروههای سیاسی مجبورند موضوع را بپذیرند.
از طرف دیگر جالب است، کمیسیون عالی مستقل انتخابات و دادگاه عالی قانون اساسی تحت فشارهای سیاسی موجود از راهی دیگر وارد میشود و نتایج را قطرهای، ذره ذره در حالی که همه در عذاب تشکیل دولتند، چنان با تاخیر اعلام میکند و هر شکایتی را هم رسما رد میکند تا مبادا اختلافات جاری بیش از این پیچیده شود و به راهی کشیده شود که نباید کشیده شود.
تمام اینها در حالی است که قاطبه مردم از تهیه یک کف دست غذا هنوز عاجزند، تابستان است و قطعی برق شهروندان را عذاب میدهد، آموزش کشور فشل است و مدارس کشور به جای آن که در ساختمانهای مناسب برگزار شود در زیر کاه گل و چادر برگزار میشود. بخش کشاورزی یکی از تلخترین روزهای خود را میگذراند، هم کشاورز و هم مصرف کننده هر دو از این وضعیت ناراضیاند. در عوض وزرا به جای آن که به امور جاری کشور بپردازند پستهای خود را ترک کردهاند و خود را مشغول گفت و گوها، مذاکرات، اصطکاکات سیاسی، درگیری و بحث و جدل در شبکههای ماهوارهای کردهاند یا دائما در سفر هستند و با گروههای سیاسی مشغول رایزنی و امتیازگیری از طرفهای دیگر سیاسی یا منطقهایاند. در چنین فضایی آنها چه میدانند که مردم چه میخواهند؟ آیا میدانند که اراده ملت نمایندگان خود را انتخاب کرده و آنها باید به فکر اراده ملی باشند؟ آیا کسی نیست به آنها بگوید چه پاسخی به مرجعیتی که هر روز در خانهشان را میزنید، خواهید داد؟ آیا از شما نخواست که در تشکیل دولت سرعت بیشتری به خرج دهید و در خدمت این ملت مظلوم باشید؟ این قصه همچنان سر دراز دارد.
نظر شما :