اوباما، لطفا از آغوش روسيه بيرون بيا!

۰۷ اردیبهشت ۱۳۸۹ | ۱۶:۴۲ کد : ۷۳۹۸ اخبار اصلی
فاکس نيوز در يادداشتى ميزان موفقيت توسل به ديپلماسى در برابر روسيه توسط امريکا را ...
اوباما، لطفا از آغوش روسيه بيرون بيا!

فاکس نيوز در يادداشتى ميزان موفقيت توسل به ديپلماسى در برابر روسيه توسط امريکا را محک مى‌زند و البته آن را اشتباهى مى‌داند مشابه خوش‌بينى دولت بيل کلينتون به برقرارى رابطه با ايران در زمان رياست جمهورى محمد خاتمى:

در هشتمين روز از ماه اوريل؛ زمانى که پيمان استارت دو به دست روساى جمهورى روسيه و ايالات متحده امضا مى‌شد، باراک اوباما نطق خود را اينگونه آغاز کرد: من با اين شعار به کاخ سفيد امدم که رابطه ميان روسيه و ايالات متحده را بهبود بخشم. مى‌دانم که رئيس‌جمهورى دميترى مدودف نيز همين عقيده را دارد.

روابط شخصى در اين مقوله بسيار دخيل است. روابط حسنه شخصى ميان رونالد ريگان و ميخائيل گورباچف به پايان يافتن جنگ سرد منتهى شد. ارتباط ميان جورج بوش و ولاديمير پوتين به تشنج در روابط دو کشور انجاميد. جورج بوش پس از نخستين ديدار با ولاديمير پوتين در سال 2001، خطاب به خبرنگاران گفت: "توانستم بخشى از فکر او را بخوانم. "بسيارى از همراهان بوش در حالى اتاق مذاکره را ترک مى‌کردند که گمان مى‌کردند رئيس‌جمهورى‌شان دچار توهم شده است.

براى اوباما، دميترى مدودف مانند نسيمى از هواى تر و تازه مى‌ماند. در شرايطى که پوتين تمام تلاش خود را به کار مى‌گرفت تا از استالين اعاده حيثيت کند، مدودف، استالين را مقصر کشته شدن هموطنان خود و ميليون‌ها انسان ديگر مى‌خواند. اگر ولاديمير پوتين از نيروهاى امنيتى براى فرونشاندن اعتراض‌هاى مدنى استفاده مى‌کرد، مدودف اعتقاد دارد که موسسه‌هاى سياسى دموکراتيک بايد در روسيه حق نفس کشيدن داشته باشند، هر چند استانداردهاى آزادى بيان هنوز هم در روسيه در سطح بسيار پايينى بوده و جامعه مدنى در روسيه بسيار ضعيف عمل مى‌کند.

همواره سياست را بر بسترى از توهم ‌و خيال پايه‌ريزى کردن،خطرناک‌تر از ديدن حقايق است.

مى‌توان در اين مبحث ايران را مصداق عينى دانست: در 1997، ايرانى‌ها محمد خاتمى را به عنوان رئيس‌جمهورى خود برگزيدند. "در آن روزها، خاتمى روحانى بود با تبسمى بر لب که وعده تغييرات داده بود. اصلاح‌طلبى که به جامعه مدنى، عدالت اجتماعى؛ برترى قانون و البته آزادى بيان معتقد و متعهد بود." اين‌ها تعاريفى است که گرى سيک تحليل‌گر مسائل ايران و مشاور جيمى کارتر آن زمان در خصوص خاتمى نوشت. بعدها در دنياى واقعيت زمانى که روزنامه‌ها در ايران يک به يک تعطيل شد و درگيرى ميان دانشجويان و نيروهاى امنيتى به اوج رسيد، خاتمى نتوانست کارى از پيش ببرد و تنها در حاشيه ماند.

شش هزار مايل آن‌طرف‌تر، دولت بيل‌کلينتون نيز اجازه داد که خوش‌بينى جاى قضاوت صحيح را بگيرد. خاتمى در نخستين سخنرانى خود در قامت يک رئيس‌جمهورى، گفت: ما طرفدار گفتگوى تمدن‌ها و رابطه با تمامى جهان هستيم.

کلينتون اين سخنان را به مثابه يک فرصت طلايى دانست. او مادلين آلبرايت را در جامه وزير امور خارجه در کنار خود داشت. بنابراين نامه‌اى نوشت به مقصد تهران و خواهان همکارى و مصالحه شد. البته روياى گفتگو  زمانى بر باد رفت که تهران اين گفتگوها را مشروط به امتياز دهى ‌هاى تجارى کرد. در شرايطى که مشاور امنيت ملى دولت کلينتون را به سرسختى و لجاجت متهم مى‌کرد، از نخستين پيش بينى اين دولت بويى از احتياط به مشام مى‌رسيد. چند سال بعد، سخنگوی دولت عبدالله رمضان زاده، در اين باره گفت: "ما يک سياست عمومى داريم و آن هم مذاکره و اعتماد سازى است. يک سياست درونى هم داريم که آن ادامه يافتن برنامه‌هاى ملى است." پشت صحنه اين گفتگوها و سخن گفتن از صلح، برنامه هسته‌اى و موشکى ايران در حال پيشرفت بود.

باراک اوباما در ديپلماسى خود حتى همان احتياط ورزى‌هاى بيل کلينتون را نيز در چنته ندارد. در شرايطى که کلينتون امتيازدهى به ايران را نپذيرفت، باراک اوباما به راحتى از استقرار سامانه دفع موشکى خود در دو کشور لهستان و جمهورى چک محض خوشايند روس‌ها گذشت. درست است که مدودف براى سخن گفتن هيچ گونه محدوديتى ندارد اما معلوم نيست که او از همين اندازه آزادى در عمل هم برخوردار باشد.

در يک دهه گذشته روسيه برنامه‌هاى هسته‌اى خود را توسعه بخشيده و نخستين زيردريايى هسته‌اى اين کشور هم ماه آينده رسما فعاليت خود را آغاز مى‌کند. شايد مدودف جدى باشد، اما تحسين مکانيزم نظارت از جانب او هم کم‌هزينه‌تر است و هم بسيار ابتدايي. مدودف مى‌تواند عنوان رئيس‌جمهورى را در دست داشته باشد اما در حقيقت همه چيز در روسيه تحت فرمان آقاى پوتين است.

در شرايطى که اوباما تلاش‌مى‌کند لياقت خويش براى دريافت جايزه صلح نوبل را به تصوير کشيده و نمايى از جهانى عارى از تسليحات هسته‌اى را ارائه دهد، ديپلماسى را مانند قطعنامه‌اى براى ستيز و مبارزه به کار مى‌گيرد. چه در خصوص روسيه و چه در باب ايران، مذاکره و توافق تکتيک‌هاى جنگى نامتقارن هستند. دروغ‌گوها از همان واژگانى استفاده مى‌کنند که راستگوها. درست همان ‌طور که کاخ سفيد يک دهه پيش با سخنان خاتمى به نوعى از توهم دوستى رسيد، تاريخ‌نويس‌ها چند سال بعد، در آغوش کشيده شدن مدودف توسط اوباما را لحظه "پايان ماموريت" مى‌دانند که پيش‌گويى سالها مناقشه را در خود جا داده است.


نظر شما :