وجوب نقد فراجناحى

۲۹ فروردین ۱۳۸۹ | ۱۷:۱۱ کد : ۷۳۸۷ اخبار اصلی
تعريف و تحديد نقد درون گفتمانى، از نگاه فردى که اغلب اوقاتش را در بيرون از کشور به سر مى برد، لطف خود را دارد. دکتر سيد سلمان صفوى، اگر چه شهرت برادر خود، سيد رحيم صفوى را ندارد، اما بيش از 35 سال از عمر خود را در فعاليت‎هاى سياسى گذرانده است. او از لندن و بخش مديريت مرکز بين‎المللى مطالعات صلح، به پاسخگويى سئوالات ما در مورد «نقد» برآمده است.
وجوب نقد فراجناحى

تعريف و تحديد نقد درون گفتمانى، از نگاه فردى که اغلب اوقاتش را در بيرون از کشور به سر مى برد، لطف خود را دارد. دکتر سيد سلمان صفوى، اگر چه شهرت برادر خود، سيد رحيم صفوى را ندارد، اما بيش از 35 سال از عمر خود را در فعاليتهاى سياسى گذرانده است. او از لندن و بخش مديريت مرکز بينالمللى مطالعات صلح، به پاسخگويى سئوالات ما در مورد «نقد» برآمده است.

جايگاه نقد و نظارت در نظام اسلامى کجاست؟ آيا نقد و نظارت فى نفسه مقولهاى داراى فضيلت است يا از اقتضائات زمانه است؟
نظام اسلامى يا غير اسلامى بهعنوان يک نظام سياسى از آن جهت که ذاتا موضوع آن «قدرت» و چگونگى «توزيع»، «تعامل»، «حدود»، «کارکرد» و «کاربرد» است، مقتضاى فى حد ذاته آن، وجوب نقد و نظارت است. يعنى از جهت فقه سياسى اسلامى، نسبت نقد و نظارت با حکومت دينى از جهت احکام خمسه اسلامى، وجوب است. از جهت فلسفه سياسى اسلامى، نقد قدرت يا حکومت يکى از بالاترين فضايل اجتماعى آحاد مردم و امت اسلامى است. نشانه بارز يک جامعه اسلامى با فضيلت و يک فرد اهل فضيلت، زنده بودن و عمل به نقد و نظارت به اعمال کارگزاران نظام اسلامى است. اگر نقد در جامعه نباشد يعنى فضيلت در آن جامعه مرده است. و آن جامعه و فرد کمترين نسبت را با احکام حيات بخش اسلام ناب محمدى دارد.

تعريف شما از آنچه امروزه بهعنوان نقد درون گفتمانى شناخته مى شود چيست؟ بهعبارت ديگر نقد و منتقد امروز چه خصوصياتى بايد داشته باشند؟
ناقد بايد داراى خصوصيات ذيل باشد: 1- شناخت اجمالى نسبت به موضوع نقد داشته باشد؛ 2- در نقد احترام و آبروى افراد بايد حفظ شود؛ 3- احوالات شخصيه افراد بايد بدون اجازه مقامات عاليه عادل و عالم قضايى نبايد در معرض نقد واقع شود؛ 4- نقد درون گفتمانى بايد بهدنبال به سازى باشد؛ 5- منافع اجتماع بر منافع فرد مقدم باشد؛ 6- منافع ملى مقدم بر منافع حزبى، گروهى و جناحى باشد؛ 7- نقد بايد شامل کارهاى همه عمال حکومت بالاخص بالاترينهاى آنها باشد، يعنى تقصيرات را گردن افراد پايين دست انداختن خيانت به نقد شرعى و علمى است؛ 8- نقد بايد شامل رويکردها، برنامهها، مديريت، دستاوردها و اخلاق باشد؛ 9- نقد بايد بىطرفانه و فرا جناحى باشد. ممکن است فرد خوش اخلاق باشد يا آدم متشرعى باشد، ولى وى دانش، تجربه يا مديريت لازم براى مسئوليت خود را نداشته باشد. نبايد بهخاطر آنکه وى فردى حزب اللهى، مکتبى و ولايتمدار است، از نقد بىکفايتىهاى علمى و مديريتى او غفلت کرد.

امروز متأسفانه در برخى پستهاى بالاى حکومتى افراد متدينى هستند که شرايط لازم علمى، تجربى و مديريتى مقامات خود را ندارند و برخى از متدينين از نقد آنها بهخاطر تشرع اين افراد اجتناب مىکنند. امروز يکى از آفات جدى نقد درون گفتمانى، برخورد جناحى با بررسى نقاط ضعف و قوت حکومت است. برخى از سبزها يا اصلاحطلبان فقط نقاط ضعف دولت، پارلمان يا قوه قضاييه را مىبينند و برخى از اصول گرايان نيز حکم واحد براى همه سبزها يا اصلاحطلبان مى دهند و فقط انگشت بر نقاط ضعف برخى ديدگاههاى آنها يا شخصيتها مىنهند.

در مورد ضعف نقد و نظارت در کشور ما چند ديدگاه وجود دارد. بهعنوان مثال‏، نظارت در سطوح مديريتى تنها معطوف به سازمانهاى نهچندان قوى، مانند سازمان بازرسى کل کشور شده است.

برخى بر اين عقيدهاند که علت ضعف نقد، ضعف قانون اساسى است. برخى ديگر معقتدند ريشه اين مسئله در عواملى مانند پيوند رانتهاى اقتصادى با جايگاههاى سياسى و فرهنگى در کشور است. شما معضل را در کجا مىبينيد؟ راهحل چيست؟
مشکل اول نظام فرهنگ سياسى و تربيت سياسى ما است. ما علىالعموم از نقد شدن بدمان مىآيد و از نقد کردن ديگران خوشمان مىآيد. اگر کسى ما را نقد کرد وى را فردى مسئلهدار، وابسته به بيگانه، وابسته به جناح رقيب، فريبخورده، کاناليزه شده و... مى دانيم ولى اگر کسى مدح ما را کرد، مداح ما را فردى آگاه، کارشناس، مخلص، دلسوز، حزب اللهى، اصولگرا و... تلقى مىکنيم. در حالىکه در فرهنگ اسلام ناب محمدى، بايد خاک در دهان چاپلوس کرد و از نقاد تشکر و قدردانى کرد. لذا در وهله اول حکومت بايد اقدام به تصحيح فرهنگ و تربيت سياسى کند. امروز آنچه که در برخى نهادها تحت عنوان تعليمات سياسى و عقيدتى تدريس و تبليغ مىشود، مخل آزادانديشى و تربيت نقدپذيرى و نقدگويى سازنده است. اين نوع تعليمات کارخانه مداحسازى، سفلهپرورى و چاپلوس رفتارى و يک بعدى نگريستن، و جناحى ديدن مسايل کشور است.

اصلاح فرهنگ نقد بايد از تجديد رفتار و رويکرد مسئولين عالىرتبه نظام شروع گردد. آنها بايد چاپلوسى پذيرى و مديحه سرايى را تعطيل کنند، از ناقدين حمايت امنيتى و معنوى کنند، صدا و سيماى ملى، صداى همه اقشار جامعه ايرانى و همه گرايشات سياسى بشود. آن وقت بدنه جامعه و ارگانها نيز شروع به تجديد و تصحيح رفتار خود مى کنند.

يکى از مسائلى که در مورد نقد و نظارت مطرح مىشود، اين است که نقد بايد با توجه به اقتضائات زمان طرح شود. اين مسئله اغلب مبهم است و باعث سوء استفادهها يا شايد سوء برداشت هايى مىشود. اين ملاحظات در چه چهارچوبى است؟

متأسفانه همينطور که جنابعالى مىفرماييد از اين مسئله سوءاستفاده شده است. لذا در شرايط فعلى بايد نقد علمى آزاد باشد و همه حوزهها و اشخاص را در برگيرد تا توازن ايجاد شود.

يکى از مقولات مرتبط با نقد، جايگاه و ارج و قُرب مردم است. رابطه نقد و نظارت با مردم در نظام اسلامى چگونه بايد باشد؟ اصولا نقد و نظارت صرفا ناظر به مردم است يا از ضابطهاى فراتر از مردم مطرح مىشود؟ ملاک نقد درون گفتمانى را مردم تعيين مىکنند يا مسائل ديگرى؟

مسئله مهمى که بايد بدان اشاره کرد اين است که آزادى انديشه و نقد کردن، اصالتا بخشى از «حقوق طبيعى» فرد و جامعه است. و بعدا شارع مقدس براى تأکيد بر اين اصل مهم و حيات بخش آن را از جمله تکليفات مکلفين نيز ذکر کرده است. لذا هيچ کس حق منع کردن نقد و آزادى انديشه را ندارد. انجام دادن نقد را شارع مقدس واجب کرده است در قالب اصل امر به معروف و نهى از منکر.

نقد بر عهده چه کسانى است؟ آيا نقد مقولهاى صرفا متعلق به روشنفکران است؟ يا مقولهاى صرفاسياسى است که سياستمداران بايد به آن توجه کنند؟ اگر مقولهاى عام است‏ ، اقشار مختلف چه نسبتى با آن برقرار مىسازند؟

نقد کردن از حقوق اساسى آحاد مردم است. شارع مقدس از عالمان پيمان گرفته است که در مقابل گرسنگى بيچارگان و ستم ظالمان سکوت نکنند. وظيفه و مسئوليت اصلى روشنفکر و عالم، نقد کردن است. اصولا وجه تمايز و فصل روشنفکر از صاحبان و اصحاب قدرت رويکرد انتقادى آنها به زمين و زمان است. کسى که منتقد نيست نه روشنفکر است نه عالم. او پارهاى از حلقه قدرت است.

نقد در تاريخ 30 ساله انقلاب اسلامى در چه مواقعى بهخوبى صورت نگرفته است و در چه مواقعى نقد صورت اصولى و حقيقى خود را داشته است؟ در اين سئوال سعى داريم مرور مختصرى بر تاريخ بعد از انقلاب داشته باشيد.

از 22 بهمن 1357 تا خرداد 1360 آزادى انديشه و نقد همهکس و همهچيز در ايران انقلاب اسلامى رايج بود. همه گروههاى اسلامى اعم از خط امامى و مخالف خط امام (حزب جمهورى اسلامى، مجاهدين انقلاب اسلامى، جنبش مسلمانان مبارز، مجاهدين خلق، جاما، نهضت آزادى و...)، ملى، مارکسيستى، غربى و شرقى آزاد بودند که ديدگاههاى خود را در قالب روزنامه، مجله، کتاب و اعلاميه منتشر و بيان کنند. تلويزيون ايران مناظرههاى مشهور آيتالله بهشتى، دکتر سروش و حجتالاسلام والمسلمين مصباح يزدى با سران حزب توده مهمترين و قديمىترين حزب مارکسيست لنينيست ايران را انجام داد و پخش کرد.

پس از شروع عمليات مسلحانه مجاهدين خلق عليه حکومت، فضاى امنيتى در ايران حاکم شد. اين فضاى بسته سياسى که به مقتضاى عمليات تروريستى منافقين و جنگ صدام عليه ايران ايجاد شده بود تا پايان دوره دفاع مقدس ادامه يافت. در دوره رياست جمهورى اسلامى آيتالله رفسنجانى فضاى سياسى بهترى فراهم شد. روزنامه سلام و رسالت دو روزنامه منتقد مشهور آن دوره بودند. دوره رياست جمهورى آقاى سيد محمد خاتمى را مىتوان دوره تلاش براى نهادينه کردن فرهنگ نقادى ناميد. در اين دوره سياست دولت حمايت نسبى از فرهنگ نقد و نقادان بود، در دوران کنونى با توجه به شرايط پس از انتخابات متأسفانه برخى نقدهاى علمى و سازنده خردگرايان اصول گرا و اصلاحطلب نيز گم شده است.

در پايان اگر نکتهاى افزون بر اين موارد لازم به ذکر مى بينيد‏، بفرماييد.

در پايان پيام اين حقير که 35 سال از عمر خود را در کار سياسى و فرهنگى براى ايجاد انقلاب اسلامى و تحکيم و استمرار آن طى کرده است، به جوانان عزيز و فهيم و حساس ميهنم اين است که راه تبديل جامعه ما از کشورى جهان سومى و نهادينه کردن مشروطه مشروعه در اين مرز و بوم، کارى طولانى است. شتاب زدگى و شعارهاى تند، سم اصلاح و پيشرفت جامعه در حال گذار ماست. در اروپا 300 سال پس از رنسانس مشروطيت نهادينه شد. در کشور ما از جنبش مشروطيت حدود 100 سال گذشته است. لذا شما که آينده مملکت در دست شما خواهد بود بايد صبر، خرد گرايى، اعتدال گرايى، نقد پذيرى، سعه صدر، تحمل عقيده مخالف، اصول راهنماى عمل و چراغ راه تان باشد، تا روزى ايران عزيز شود، ايرانى که ملت هاى مسلمان از آن درس دموکراسى دينى فرا گيرند.


نظر شما :