سرمایه‌گذاران؛ حامی یا یاغی؟!

۱۷ بهمن ۱۳۸۸ | ۱۵:۴۷ کد : ۶۹۱۲ باشگاه خوانندگان
نگاه یکی از خوانندگان دیپلماسی ایرانی به سیاست‌های اقتصادی کشور پس از پیروزی انقلاب.
سرمایه‌گذاران؛ حامی یا یاغی؟!

هنگامی که جمهوری اسلامی مستقر شد، به ویژه پس از استعفای دولت موقت، تمام سعی و تلاش زمامداران وقت آن بود که به هر نحوی دست سرمایه گذاران خارجی را از اقتصاد ایران کوتاه کنند.

عنوان­هایی چون غارتگران استعمار، چپاولگران، ایادی استعمار، بریدن دست های یغماگر خارجی و... عناوینی بود که درآن دوره بسیار رایج بود و بسیاری از این شرکت های مختلط نیز مصادره شدند و هر یک نیز به تصرف کسی درآمد.

پس از مدتی وقتی آب ها از آسیاب افتاد و گرد و خاک هیجانات اولیه انقلاب نشست و آثار مدیریت و سیاست اقتصادی درست و سالم از بین رفت و کارخانه ها یک به یک دچار بحران شدند و میزان اشتغال پایین آمد و تفاوت بین صادرات و واردات به وضع نگران کننده ای رسید، تازه برنامه ریزان اقتصادی پی بردند که عجب!! پس به این جهت بود که همواره گفته می­شد باید سرمایه داران کشورهای خارج را برای سرمایه گذاری در ایران تشویق کرد و علت وجودی این سرمایه گذاران خارجی یا به قول ما "غارتگران اقتصادی" این بوده است و مثل معروف یک من ماست چقدر کره دارد تازه برای آنان روشن شد و معنا پیدا کرد.

 نتیجه آن سیاست های غلط اقتصادی چه بود؟ شرکت های خارجی که چیزی نباختند. آنها دو سه برابر میزان ضرر و زیان ناشی از مصادره سرمایه گذاری های خود در ایران را با شکایت به دادگاه لاهه باز پس گرفتند و به ریش ما خندیدند. کسی که در این زمینه می تواند به شما اطلاعات دقیق دهد دکتر محمود کاشانی فرزند آیت الله کاشانی است که از سوی رژیم ایران، مدتی در لاهه ماموریت داشت.

برگردیم به سرمایه گذاران داخلی گناه افرادی مثل خسروشاهی ها و لاجوردی ها، برخوردارها  و ارجمندها، اخوان ها، قاسمیه ها... چه بود که آنقدر فشار برآنان وارد شد که پس از آن همه زحمتی که کشیده بودند و سنگ بنای آن تاسیسات عظیم را ریخته بودند و البته خودشان هم به نام و نان و نوایی رسیده بودند که نوش جانشان باشد، ایران را ترک کردند و رفتند و تا پایان عمر نگران فرزندان خود، یعنی همان صنایعی بودند که با خون دل ایجاد کرده بودند؟

حال می خوانیم که: "اسفندیار رحیم مشایی، رئیس دفتر رئیس جمهور و جانشین رئیس جمهور در شورای عالی امور ایرانیان راهی سوئیس شد و منوچهر متکی راهی استانبول. هر دو مقام ایرانی در راستای رایزنی‌های اقتصادی و تلاش در جلب و توسعه سرمایه گذاری خارجی راهی این سفرها شد‌ه‌اند. که چه شود؟ که باز عده ای از خارج بیایند و سرمایه گذاری کنند و وقتی کارهای آنان به منصه ظهور رسید و بار داد، عده ای "پخته خور" از راه برسند نتیجه زحمت آنان را به یغما برند و باز ما کاسه چه کنم چه کنم به دست بگیریم.

آیا دست کم این اندازه شهامت داریم که اقرار کنیم و خطاب به مردم بگوییم:  ملت عزیز و شریف ایران ما را ببخشید که سی سال پیش به واسطه کم تجربگی و ندانم کاری گز نکرده پاره کردیم و اقتصاد و صنعت مملکت را به این روز انداختیم .متخصصین و تحصیل کردگان را به فرنگ فراری دادیم. اقتصاد را علمی که مربوط به زندگی انسان هاست ندانستیم و... می دانم حرف حق تلخ است و کسی که این گونه سخن ها را بر قلم جاری سازد احتمالا در عقل و تدبیرش باید درنگ کرد، اما چه کنم عاشق ایرانم وعاشق حقیقت گویی.


نظر شما :