مردان پس از 11 سپتامبر
جورج بوش
شاید اولین تصویری که در ذهن آمریکایی ها از جورج بوش در سالگرد 11 سپتامبر نقش می بندد، چهره حیرت زده او در مدرسه ابتدائی "اما بوکر" در ایالت فلوریدا باشد. یعنی درست زمانی که یکی از همراهان رئیس جمهور این خبر غیرمنتظره را به وی داده بود. در آن زمان بی تردید کمتر کسی تصور می کرد که جورج بوش در مدتی کوتاهی پس از حادثه 11 سپتامبر به یکی از معروف ترین ( و شاید تاثیرگذارترین ) روسای جمهوری آمریکا در تاریخ این کشور تبدیل شود.
طولی نکشید که غبار ناشی از این حادثه فروکش کرد، اما هنوز زخم های آن بر روح و روان بازماندگان آن سنگینی می کرد که جورج بوش از طرح خود برای "جنگ علیه" ترور پرده برداشت و اعلام کرد که درصدد است پنتاگون را برای دکترین "حمله پیشگیرانه" به منظور اجتناب از تهاجمی احتمالی دیگر به خاک آمریکا تجهیز کند.
این جنگ و دکترین توانست در آن زمان به دلیل تنفر به وجود آمده در جامعه آمریکا از مسببان حادثه 11 سپتامبر، اعتراض نه چندان جدی مخالفان را پشت سر گذاشته و خیلی زود خود را بر ادبیات رایج در مناسبات جهانی تحمیل کند.
اکنون با گذشت بیش از 5 سال از زمان حمله به افغانستان، نام جورج بوش به همان اندازه با حادثه 11 سپتامبر گره خورده است که جنگ علیه ترور در آینده یادآور این نام خواهد بود.
در روزهای اولیه پس از 11 سپتامبر تحلیلی نه چندان موثق نیز در برخی محافل نجوا و کم و بیش شنیده شد. این تحلیل که چنین حادثه ای با آگاهی دولت بوش و بدون انجام اقدامی موثر و جدی از سوی واشنگتن برای جلوگیری از آن به وقوع پیوست.
این رویکرد معتقد بود که چهل و سومین رئیس جمهور آمریکا برای آن که نام خود را به عنوان یکی از نجات دهندگان تاریخ و فرهنگ کشورش ابدی کند، به گزارش هایی که پیش از 11 سپتامبر در مورد احتمال یک حمله تروریستی به دورن خاک آمریکا دریافت کرده بود، چندان توجهی نشان نداد. بر اساس این تحلیل بوش این حادثه را فرصتی کم یاب برای عملی کردن طرح های گسترده جنگی اش قلمداد می کرد و راضی نمی شد به راحتی به آن پشت کند.
اکنون 6 سال از حادثه 11 سپتامبر گذشته و خاطره چنین تحلیلی به تدریج از ذهن ها زدوده شده است، با این حال کمتر سیاستمدار و مفسری را در جهان می توان یافت که با پیامدهای مثبت حادثه مذکور در پیشبرد طرح جنگ علیه ترور موافق نباشد.
بن لادن
اسامه بن لادن به عنوان تنها فرزند دهمین همسر پدرش، در خانواده 55 نفره ای رشد کرده بود که در عربستان بسیار متمول شناخته می شد. او سال های با حمایت آمریکایی ها در افغانستان علیه نظامیان شوروی سابق جنگیده و به تدریج توانسته بود شبکه ای از مجاهدین را با نام القاعده ساماندهی کند.
اما 11 سپتامبر حادثه ای بود که خیلی سریع بن لادن را به دشمن شماره یک آمریکا تبدیل کرد و به تدریج نام سازمانی که او آن را هدایت می کرد به عنوان سازمانی مخوف که بسیاری از حملات تروریستی در جهان را هدایت می کند، پرآوازه شد. اما کاخ سفید برای آن که هیجان بیشتری به جنگ علیه ترور بدهد، نیاز داشت تا چهره ای مرموز را نیز به عنوان بازیگردان اصلی این شبکه معرفی کرده و شخصیت وی را برجسته کند.
سرویس های اطلاعاتی و عملیاتی آمریکا مدارکی موثق از دخالت القاعده در حادثه 11 سپتامبر در اخیتار داشتند، اما به دلیل ماهیت شبکه ای این سازمان هرگز نتوانستند اطلاعاتی خدشه ناپذیر را از آگاهی کامل بن لادن در مورد این حادثه ارائه دهند.
بن لادن نیز تا مدتی تلاش کرد که خود را از دخالت در حادثه 11 سپتامبر مبرا نشان دهد. او در اولین نوار ویدئویی اش پس از این حادثه اعلام داشت که عملیات مذکور توسط افرادی با انگیزه های مختص به خود انجام گرفته است.
اما وی در نوار سوم که پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال 2004 آمریکا توسط شبکه الجزیره به روی آنتن رفت، اذعان کرد که خودش رهبری چنین عملیاتی را برعهده داشت.
بدین ترتیب نام بن لادن به عنوان دشمن شماره یک آمریکا در صدر فهرست افراد تحت تعقیبی قرار گرفت که هر از گاهی خبر دستگیریی یکی از آنها خاطره تلخ 11 سپتامبر را در ذهن آمریکایی ها زنده می کرد. با این که گهگاه خبر مرگ بن لادن پس از انجام یک عملیات نظامی جدید توسط نیروهای آمریکایی علیه مخفیگاه های احتمالی وی در افغانستان یا پاکستان شایع می شود، با این حال منفورترین چهره 11 سپتامبر هنوز هم در نواری ویدئویی جدید نقش آفرینی می کند.
تونی بلر
یکی از پیامدهای دیگر 11 سپتامبر هم پیمانی جدیدی بود که میان واشنگتن و لندن شکل گرفت. نخست وزیر وقت انگلیس که از حزب ضد جنگ کارگر زمام امور کشورش را چند سالی پیش از شروع عصر پس از 11 سپتامبر بر عهده گرفته بود، شاید خودش هم تصور نمی کرد روزی به اصلی ترین حامی یکی از جنگ سالارترین روسای جمهور آمریکا تبدیل شود.
تونی بلر از معدود رهبران دنیا بود که با وجود مخالفت های داخلی در همراهی آمریکا برای حمله به افغانستان و عراق در کنار این کشور ایستاد و تا جایی پیش رفت که نلسون ماندلا، رئیس جمهور سابق آفریقای جنوبی او را وزیری خارجه آمریکا بنامد. "سگ دست آموز بوش" نیز از سوی رسانه ها به تونی بلر اختصاص داده شده بود.
البته این همراهی هر از گاهی نیز مورد تحسین و تمجید قرار می گرفت. زمانی جورج بوش گفته بود که آمریکا هیچ دوستی واقعی غیر از انگلیس ندارد. اما این هم پیمان بی سابقه باعث شد که تونی بلر به یکی از منفورترین نخست وزیران تاریخ انگلیس تبدیل شود.
بر اساس گزارش روزنامه دیلی تلگراف در ماه مه 2006 محبوبیت تونی بلر تا این تاریخ به 26 درصد تنزل
یافته بود و این پائین تر از میزان محوبیتی بود که هارولد ویلسون، نخست وزیر جنگ جهانی دوم انگلیس در زمان زمامداریش از آن برخوردار بود.
البته بلر نقاط عطف دیگری را در کارنامه کاریش به ثبت رسانده بود. او تنها عضو حزب کارگر انگلیس بود که توانست سه دوره پیاپی پست نخست وزیری در این کشور را برای خود حفظ کرده و علاوه بر بیل کلینتون، به مدد فضای حاکم پس از 11 سپتامبر دو دوره نیز بوش پسر را همواره در کاخ سفید ملاقات کند.
پرویز مشرف
حادثه 11 سپتامبر از جمله وقایعی بود که زندگی حاکم نظامی پاکستان را به شدت تحت تاثیر قرار داد. مردی که در پی سرنگونی دولت منتخب نواز شریف در سال 1990، از سوی غرب لقب دیکتاتور نظامی پاکستان را به خود دیده بود، به فاصله کوتاهی پس از 11 سپتامبر به عنوان یکی از هم پیمانان کلیدی واشنگتن و لندن در جنگ علیه ترور معرفی شد.
همراهی با اهداف کاخ سفید در چنین جنگی برای مشرف کار ساده ای نبود. او از یک طرف باید قدردانی خود را از کمک های کاخ سفید در ازای خوش خدمتی های پاکستان نشان می داد و از سوی دیگر ناگزیر بود با نارضایتی های آزاردهنده ای که از سوی تندروهای کشورش در برابر این روند ابراز می شد، مقاومت می کرد.
اما حمایت همه جانبه آمریکا فرصتی بود که مشرف حاضر نبود به سادگی آن را از دست بدهد. تنها کاری که او باید انجام می داد این بود که میان فشار برای پشتیبانی از جنگ علیه ترور و کارشکنی های گروه های تندرو در پاکستان تعادل ایجاد کند. حاکم نظامی پاکستان برای بقای خود چاره ای جز تن دادن به این بازی نداشت. بازی پیچیده ای که هر لحظه مشرف را بیشتر در کام خود می کشید.
ژنرال شاید هرگز تصور نمی کرد روزی برای آمریکا آن قدر اهمیت پیدا کند که قادر باشد به راحتی در قانون اساسی کشورش دست برده و برای چند دوره پیاپی سمت ریاست جمهوری پاکستان را در کنار مناصب دیگر نظامی برای خود حفظ کند.
اکنون با گذشت 6 سال از وقوع حادثه 11 سپتامبر وجود یک رئیس جمهور غیرنظامی در پاکستان برای واشنگتن همان اندازه مهم است که تداوم عملیات نظامی علیه نیروهای طالبان و القاعده در این کشور تحت رهبری یک فرمانده فرمانبر ضرورت دارد. دوران اوج مشرف به پایان رسیده است، اما چهره ای که حادثه 11 سپتامبر از وی ساخت، بعید است که به این زودی ها از حافظه تاریخ کشورش زدوده شود.
رودی جولیانی
اولین مسئول آمریکایی که لحظاتی پس از 11 سپتامبر بر روی شبکه های تلویزیونی در آمریکا ظاهر شد، شهردار نیویورک بود. دلداری های جولیانی در مورد عدم وجود خطر یک حمله شیمیایی یا بیولوژیکی به خاک آمریکا در این لحظات وحشت انگیز باعث شد که چهره وی همیشه در خاطره نیویورکی ها ثبت شود.
شهردار نیویورک در حالی که مردم این شهر و آمریکا هنوز نتوانسته بود حادثه 11 سپتامبر را بپذیرد، جملات دلگرم کننده ای را ابراز می کرد. او گفت:" فردا نیویورک شنیده می شود و ما دوباره این شهر را می سازیم. من می خواهم که نیویورک نمونه ای مثال زدنی برای تمام کشور و حتی جهان شود.
حضور جولیانی در میان آتش نشانان و اعضای کادر نجات نیویورک و تلاش های وی برای نجات جان بازماندگان حادثه باعث شد که برخی نام "شهردار آمریکا" را زیبنده وی بدانند. محبوبیت او پس از گذشت چند هفته از این حادثه به شدت افزایش یافته بود به گونه ای که بالاخره مجله تایم دو ماه پس از 11 سپتامبر در یکی از شماره های ماه دسامبر خود جولیانی را "مرد سال 2001" لقب داد.
شهردار نیویورک بعدها در انتخابات ریاست جمهور آمریکا که باردیگر جورج بوش در آن به پیرزی رسید، نقشی اساسی را در دفاع از عملکرد جمهوریخواهان برعهده گرفت و به تنهایی توانست رای زیادی را برای بوش بخرد.
با این حال منتقدان وی هم کم نبودند. آنان معتقد بودند که شهردارد نیویورک توانست با اتکا به شهرتی که در روزهای پس از 11 سپتامبر به دست آورد، روزگار پرشکوهی را برای خود رقم بزند. وی همچنین طی چند سال گذشته توانست ثروت هنگفتی را نیز در حساب های بانکی اش ذخیره کند.
جولیانی فقط در سال گذشته توانست از طریق ایراد سخنرانی در نقاط مختلف آمریکا 5/11 میلیون دلار به ثروت خود بیافزاید. این در حالی که پیش از 11 سپتامبر کل دارایی های او فقط 2 میلیون دلار می ارزید.
نظر شما :