درسهايى از سال 2009
سال 2009 با رويدادهاى خاصى به پايان رسيد که از آن ميان چند حادثه براى ايران آموزنده بود. اولين رويداد مهم به قدرت رسيدن حکومت باراک حسين اوباما بود که ايدههاى زيادى را در جهان بوجود آورد و عدهاى ساده لوحانه فکر کردند غم ودرد بسيارى از ملتها بويژه ملت فلسطين التيام خواهد يافت يا دست کم از شدت آن کاسته خواهد شد. در ايران نيز براى عدهاى اين باور پديد آمد که زمان گفتوگو بين ايران و آمريکا فرارسيده و ايران بايد از حسن نيت رئيسجمهور جديد آمريکا کمال استفاده را ببرد. آن سوتر اتحاديه اروپا حول توافقنامه جديد ليسبون بر همگرايى خود افزود و يأسهاى ناشى از رد طرح قانون اساسى اروپا قدرى جبران شد. محور اصلى توافقنامه ليسبون دستيابى به يک سياست خارجى مشترک بود که از آغاز دهه 1970 در دستور کار بازار مشترک قرار گرفته بود و در معاهده ماستريخت يکى از سه ستون اين عهدنامه را تشکيل مىداد. بسيار محتمل است که اتحاديه اروپا اولين آزمون سياست مشترک خارجى را در مورد پرونده اتمى ايران بکار گيرد. در نهايت آنچه براى ايران آموزنده است مواضع روسيه در آخرين روزهاى سال 2009 در برابر ايران است.
گرچه جناب حسين اوباما جايزه صلح را دريافت کرد اما جنگ و خونريزى همچنان در افغانستان و عراق ادامه دارد و مردم فلسطين در رنجبارترين وضعيت ممکن قرار دارند. نه آمريکا از شهرکسازىهاى اسرائيل جلوگيرى کرد و نه اميد تازهاى در برابر چشمهاى رنجديده فلسطينىها قرار گرفت و نه آمريکا موضع تازهاى در برابر پرونده هستهاى ايران اتخاذ کرد که چشمانداز توافقى بينابين را فراروى اين مساله بگشايد.
سرانجام پس از يکسال اينک روشن شده است که دوگانه ساختار- سوژه در آمريکا چه معادلهاى را ترسيم مىکند. ساختارها چنان متصلب هستند که رئيسجمهور از هر قماش و هر رنگ و نژادى که باشد جز اينکه در خدمت سرمايه دارى اين کشور قرار گيرد انتخاب ديگرى نخواهد داشت و دل بستن به اين رفت و آمدها بيهوده است. در همين سال 2009 بود که ديپلماسى آمريکا بيش از هر زمان ديگر فعال بود تا کنسرتى جهانى به رهبرى آمريکاعليه ايران و پرونده هستهاى آن بوجود آورد. ضربالاجلها تمام شد اما در پناه آن آمريکا توانست حسن نيت مورد نظر خود را به جهانيان بنماياند و نظر آنها را براى تحريمهاى بعدى جلب کند. اروپا از «همه گويندگان خوشذوقتر» فرياد «خر برفت و خر برفت» را با خوش رقصى هرچه تمامتر به گوش آمريکا رساند تا مبادا در ارادتش به آمريکا شبههاى ايجاد شود. اما آنچه در اين ميان اسفانگيزتر بود موضعى بود که روسيه اتخاذ کرد. تمام افعال روسيه در سه چهار سال اخير نشان مىداد که رهبران کرملين از هيچ صداقتى برخوردار نيستند و آنچنان ناشيانه با کارت ايران بازى کردند که بر کسى پوشيده نماند که وارثان استالين قصد دارند ايران را در حد نهايت بدوشند و وقتى زمان تسويه حساب رسيد بهانهاى از بىنهايت بهانههايى که مىتوان جور کرد پيش کشيده و حقوق ايران را تا قطره آخر سربکشند. البته با اين همه نشانهها ملامت و رسوايى سزاى ديپلماتهايى است که چشم خود را بر خصلت مکارانه روسها بستند و همچنان دل به وعدههاى آنها خوش داشتند. قضيه مبادله اورانيوم هم تزوير ديگرى بود که پس از خروج اورانيومها از ايران خود را نشان مىداد. بىشک اراده غرب بر اين بود که پس از گرفتن اورانيومها بهانهاى مثل کشف يک سايت ديگر، عدم اطمينان به نيت ايران و چيزهايى از اين قبيل عنوان کرده و از تحويل اورانيوم غنى شده سرباز بزنند.
حال بايد پرسيد چه درسى از اين همه مکر و حيله مىتوان گرفت. به نظر ما، دولت ايران جز به ملت خود به هيچ بنى بشر ديگرى نمىتواند اطمينان کند. نه روسيه، نه سوريه، نه غرب و نه شرق از پيشرفتهاى ايران و بهويژه توان نظامى آن خشنود نخواهند بود. چه کسى در طول هشت سال دفاع مقدس از دولت پشتيبانى بىشائبه به عمل آورد؟ چه کسى با کمبودها و نابسامانىهاى دوران جنگ ساخت و خم به ابرو نياورد؟
آيا جز ملت ايران کس ديگرى بود؟ ايران فقط به اتکاى ملت خود مىتواند در عرصه بغرنج شطرنج روابط بينالملل به پيش برود.
اين ملت شايسته حرمت و کرامت است و با آگاهى هر خدمتى را پاس مىدارد. نتيجه آنکه بهجاى حساب کردن روى اين يا آن قدرت و دوستىهاى ناپايدار اين و آن، بايد نظر خود را به داخل معطوف داشته و با تکيه بر نيروى لايزال اين مردم شرافتمند بر مشکلات فائق آيد. گمان مىرود دشمنان نيز به خوبى به اين نکته پى برده و از هيچ کوششى براى فاصله انداختن بين دولت و ملت فروگذار نيستند. اما اين بدان معنى نيست که اشتباهات دولتمردان در نارضايتى مردم قابل اغماض است بلکه بر عکس دقت و وسعت نظر بىسابقهاى را مىطلبد تا از هرآنچه موجب فاصله مردم و دولت مىشود، پرهيز کرد. زيرا بدون رضايت مردم هيچ حرکتى به ثمر نمىرسد؛ باشد که بينديشيم.
منبع: تهران امروز
نظر شما :