فرصتى که از دست رفت

۲۱ شهریور ۱۳۸۶ | ۰۸:۰۲ کد : ۶۵۶ اخبار اصلی
نویسنده خبر: سید محمد صادق خرازی
من در روز یازدهم سپتامبر آلمان بودم و در حوالی شهر کلن به سر می بردم. از دقایق اول حادثه با تلفن به من خبر دادند . تلویزیون را روشن کردم و دیدم اولین ساختمان مورد اصابت قرار گرفته است.
فرصتى که از دست رفت

یازده سپتامبر حادثه ای است که در واقع هنوز جا دارد که روی چیستی و چرایی ابعادش به دور از تعصبات و بحث و ریشه های این پدیده هم از لحاظ سیاسی و جهان ایدئولوژیک بحث شود.

 

من در روز یازدهم سپتامبر آلمان بودم و در حوالی شهر کلن به سر می بردم. از دقایق اول حادثه با تلفن به من خبر دادند . تلویزیون را روشن کردم و دیدم اولین ساختمان مورد اصابت قرار گرفته است. ساختمان های برج دوقلو از عظمت خاصی برخوردار بود و نماد شهر نیویورک بود.

 

هواپیمای اول اصابت کرده بود. مشغول صحبت بودیم و تلویزیون را نگاه می کردیم. جملهamerica in the war مرتب روی صحنه حک می شد. خبر دادند یک هواپیما به پنتاگون اصابت کرده است. و درهمین حین دیدم هواپیمای دوم به ساختمان دیگر TwinTower برخورد کرد و در همین حال هواپیمای چهارمی هم در مسیر کاخ سفید بود که ظاهراً سقوط کرد یا مورد اصابت موشک قرار گرفت.

 

 در همین حین دولت آمریکا اعلام کرد جورج بوش به نقطه نامعلومی برده شده است. خیلی حادثه عجیبی بود. هر لحظه شوک جدیدی وارد می شد. یادم است با ادوارد سعید صحبت کردم. اولین جمله اش در واکنش به این حادثه این بود: جهان از امروز وارد تمدن دیگر شد. آن لحظه با وزارت امور خارجه تماس گرفتم. آقای محسن امین زاده معاون وزارت خارجه اتاق بحرانی تشکیل داده بود با ایشان تلفنی صحبت کردم . ایشان گفت تا دقایق و ساعات دیگر آقای خاتمی اعلام موضع می کند.

 

 وزیر خارجه در هواپیما از آلمان به سمت ایران در حال حرکت بود. به محض اینکه به فرودگاه رسید از این حادثه اعلام برائت کرد.

 

  در آن شرایط و روزها شکاف عمیقی بین جهان اسلام و آمریکا دیدم وحوادث خیلی تلخ و نگرانی های پیش رو می دیدم و احساس می کردم آمریکایی ها به خاطر اینکه بخواهند افکار عمومی شان را مدیریت کنند  به نقاط مختلفی از دنیای اسلام حمله کنند.

 

 من عمق فاجعه را در شکافی می دیدم که هر لحظه عظیم تر وعمیق تر می شد که حوادث بعدی هم که اتفاق افتاد بیانگر همین حس بود. با تعداد زیادی از افراد مثل دکتر حسین نصر تماس گرفتم. همه در حال شوک به سر می بردند.

 

 روحیه مردم آلمان و اروپا برای من خیلی جالب بود. آنها چون به عمق فاجعه نگاه نکرده بودند از این که آمریکا ضربه خورده بود، یک بی تفاوتی سرخوشانه توام با سوال در ذهن شان به وجود آمد. تااینکه عمق و شوک فاجعه زیاد شد تا جایی که آمریکایی ها توانستند مجلس ترحیم تاریخی برگزارکنند وعمق حادثه را در افکار عمومی جامعه غرب مدیریت کنند.

 

می توان گفت افکار عمومی جامعه غرب در روزهای اول حادثه عمق فاجعه را متوجه نشده بود اما عمق فاجعه را آهسته آهسته به جامعه غرب رخ نشان داد و شکافی که دیده بودم عمیق و عمیق تر می شد. موضع خردمندانی که در روز نخست حادثه یازدهم سپتامبر به دنبال مفری می گشتند که بین دنیای اسلام و غرب – آمریکا – پلی ایجاد کنند کم رنگ تر می شد.

 

دولت آمریکا بی تجربه بود. بوش ترسیده بود. و در مجموع سه نکته اتفاق افتاد.

 

1-     سیستم سیاسی آمریکا به سرعت خود را جمع و جور و بحران را مدیریت کرد. رجال آمریکایی اتحادی در کلیسای جامع واشنگتن داشتند. جهان را با خود همدرد کردند. درحالی که رئیس جمهور آمریکا از بحران مشروعیت به دلیل رقابت پر حرف و حدیث با الگور رنج می برد اما از او حمایت کردند.

2-     دور جدید ترس از اسلام آغاز شد.

3-     اعتبار اعراب در آمریکا از بين رفته بود. این موضوع به حدی  شديد بود که شهردار نیویورک امیرعبدالله ولیعهد وقت عربستان سعودی را نپذیرفت و مبلغ اهدایی آنها را برگرداند. پاکستان ، عربستان سعودی ، امارات متحده عربی و مصر هدف اصلی آمریکایی ها شده بودند.

اسرائیلی هایی علیه اعراب و ایران شعاری دادند. مشرف و عربستان ترسیده بودند و به دنبال مفری می گشتند. افکار عمومی آمریکایی ها هم علیه آنها شده بود. در مبارزه با تروریسم و پدیده القاعده اختلاف در مدارس فکری آمریکا از بین رفت و آنها متحد شدند.

 

 آمریکا برای دومین بار بعد از جنگ جهانی دوم در تاریخ خود مورد حمله خارجی قرار گرفت. یک بار توسط  گروههای تروریستی جماعت المسلمین و عمرعبدالرحمان بود که هم اکنون عضو اخوان مسلمین است و در بند دولت آمریکا.

 

 یازدهم سپتامبر حادثه دوم بود که دولت آمریکا را تکان داد. در تاریخ آمریکا، این کشور هیچ زمان در خاک خود مورد حمله تروریستی قرار نگرفت. این اولین تجربه آمریکاییها بود. ایران موضع خوبی گرفت. آقای خاتمی بیانیه ای صادر کرده بود. مقام رهبری دو روز بعد علیه بن لادن و القاعده موضع گرفت و اعلام کردند انسانها بی گناه بوده اند و نباید این اتقاق می افتاد.

 

مقام سیاسی ایران هیچ اختلافی در محکوم کردن این اتفاق نداشت. مجلس در این کار پیش قدم شد. ایران و آمریکا در این حادثه بسیار به هم نزدیک شدند. نتیجه نزدیکی این دو کشور باعث شد گروه شورشی طالبان در خاک افغانستان زمين گير شود.

 

به نظر من روز یازدهم سپتامبر، سیزدهم نوامبر و 22 دسامبر ایران و آمریکا را به هم نزدیک کرد.

نیروهای نظامی ، اطلاعاتی و عملیاتی ایران به آمریکایی ها کمک کردند. این دو کشور بسیار به هم نزدیک شدند. در این چند ماه نزدیکی 2لابی و یک کشور به آمریکایی ها آدرس های دیگری دادند.

 

 اعراب واسرائیلی ها از نزدیکی آمریکا و ایران نگران شدند. اعرابی که خود هدف بودند پشت ما پناه گرفتند و جورج بوش روز 28 ژانویه اشتباه استراتژیک اش را مرتکب شد و ایران را جزو محور شرارت اعلام کرد.

 

لابی اعراب به رهبری شاهزاده بندربن سلطان سفیروقت عربستان سعودی در آمریکا و لابی اسرائیل به رهبری آیپک خیلی فعال شدند. در کنار این دو، سرویس اطلاعاتی پاکستان ISS  اطلاعات غلطی در مبارزه با القاعده و طالبان به سرویس های امنیتی آمریکا داد تا آمریکایی ها برداشتی انتزاعی داشته باشند و ما با آنها به مشکل بخوریم.

 

ایران جزو اولین کشورهایی بود که با آمریکا همدردی کرد و این دو کشور پی بردند القاعده و طالبان دشمن مشترک آنها است. این دو کشور منافع مشترک در منطقه داشتند. اما آمریکاییها از این امکان استفاده نکردند و فرصت سوزی کردند. اگر آنها در مبارزه با تروریسم جدی بودند می توانستند با شرایط آن روز کار بکنند، و با همکاری با ایران در مورد تروریسم خیلی به پیش بروند.

 

دولت آقای خاتمی در مبارزه با تروریسم همراه با دولت آمریکا بود.عملاً در افغانستان این موضوع به اثبات رسید. این آمریکایی ها بودند که بازی را به هم زدند و با اعلام نام ایران به عنوان عضو محور شرایط دست دولت خاتمی را خالی کردند و این پیام را به داخل ایران انتقال داد که آمریکایی ها هیچ زمانی قابل اعتماد نیستند.

سید محمد صادق خرازی

نویسنده خبر

سید محمد صادق خرازی سفیر ایران در سازمان ملل متحد (۱۹۸۹ تا ۱۹۹۵) و کشور فرانسه (۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶) و مشاور ارشد

اطلاعات بیشتر


نظر شما :