جشن عروسى سرباز

۱۵ شهریور ۱۳۸۶ | ۱۱:۵۳ کد : ۶۲۶ آمریکا
يکى از تکان دهنده‌ترين عکس‌هاى جنگ عراق، تصويرى است که سال گذشته در يکى از مزارع روستايى شرق آمريکا عکاسى شد. گزارشی در این باره بخوانید و تصاویر روزنامه نیویورک تایمز را ببینید.
جشن عروسى سرباز

يکى از تکان دهنده‌ترين عکس‌هاى جنگ عراق، تصويرى است که سال گذشته در يکى از مزارع روستايى شرق آمريکا عکاسى شد. اين پرتره‌هاى استوديويى متعلق به نينا برمن، عکاس نيويورکى است که آنها را در روز ازدواج يک زوج اهل ايلى نوز گرفته.

 

برای دیدن عکس ها  آدرس انتهای مقاله را کلیک کنید

 

عروس اين مراسم، رنه کلينه 21 ساله است که لباس سفيد سنتى را پوشيده و دسته گلى سرخ رنگ به دست دارد. داماد، تى زيگل 24 ساله است: سرباز سابق جنگ عراق که يونيفورم خود را پوشيده و مدال‌هايش را به سينه زده است.

 

هيچ لبخندى بر چهره عروس ديده نمى‌شود. تشخيص احساس داماد هم مشکل است. انگار نگاهش از عروس مى‌گذرد و به وراى او مى‌رسد.

 

 

زيگل دو سال قبل وقتى در عراق بود بعد از يکى از حملات انتحارى در نفربرى که در حال سوختن بود گير افتاد. حرارت، گوشت صورت او را ذوب کرد. سرباز زخمى را به مرکز پزشکى بروک که متعلق به ارتش بود در ايالت تگزاس منتقل کردند.

 

 

19 عمل جراحى را پشت سر گذاشت. جمجمه درهم شکسته او با قطعه‌هاى پلاستيکى درمان شد و روى صورتش جاى خالى بينى و گوش به صورت سوراخ‌هايى برجا ماند .

 

 

نينا برمن اين عکس‌ها را با همکارى مجله پيپل در گالرى جن بکمن به نمايش گذاشت. در کنار آن مقاله‌اى بود که زندگى زيگل را از کودکى تا زمان ازدواج شرح مى‌داد. اما عکس منتشر شده از اين گزارش، تصويرى بود که نمايى عمومى از جشن را نشان مى‌داد.

 

 

اين عکس که "جشن عروسى سرباز" نام داشت تنها عکس برمن از زخمى‌هاى جنگ عراق نبود. او عکاسى از سربازان زخمى را از سال 2003 شروع کرد. 20 عکس از اين مجموعه در سال 2004 در کتابى با نام "بازگشتگان از عراق" منتشر شد و پس از آن، اين تصاوير در نقاط مختلف آمريکا به نمايش گذاشته شدند.

 

 

هيچ کدام از عکس‌هاى اين مجموعه، حتى عکس‌هايى که معلوليت سربازان را آشکارتر نشان مى‌دهند به اندازه عکس "جشن عروسى سرباز" تکان دهنده نيستند. 

 

 

لوئيس کالدرون 22 ساله از پورتريکو يکى ديگر از سربازان اين مجموعه است که در زمان تخريب ديوارى که عکس صدام روى آن بود، زير آوار ماند. او حالا کاملا فلج است اما اين موضوع در عکس او با نگاه اول به چشم نمى‌آيد.

 

عکس سم رز 20 ساله از پنسيلوانيا نيز همين طور است و با نگاه اول نمى‌شود فهميد او يک پاى خود را از دست داده و دچار آسيب‌هاى شديد مغزى شده است.

  

تمام اين کهنه سربازان در عکس‌هاى بکمن تنها به نظر مى‌رسند حتى در عکس‌هايى که فرد ديگرى نيز در آنها حضور دارد. اين احساس جدايى از ديگران در مصاحبه‌هايى که با عکس‌هاى هر سرباز همراه است، آشکارتر مى‌شود.

  

سم رز از خانواده خود جدا شده و در يک تريلر به تنهايى زندگى مى‌کند. لوئيس کالدرون که مدت‌ها در انتظار مزاياى در نظر گرفته شده براى سربازان بازگشته از جنگ بود احساس مى‌کند ارتش او را فراموش کرده است: او به دليل آنکه در ميدان جنگ آسيب نديد، مدال افتخار دريافت نکرد.

 

رابرت آکوستا 20 ساله از کاليفرنيا که در اثر حمله‌اى با نارنجک يک دست خود را از دست داد، مى‌گويد ديگر از نظر روانى قادر نيست روابط اجتماعى قبلى خود را ادامه دهد:" دوست ندارم با سوال‌هايى مثل اين مواجه شوم که:" خيلى داغ بود؟ تو هم به کسى شليک کردى؟" آنها مى‌خواهند من جنگ را چيزى افتخار آفرين تشريح کنم و به گويم که چقدر هيجان انگيز بود."

 

البته آکوستا تنها فردى است که در مصاحبه او احساسات ضد جنگ کاملا آشکار است. ديگران ديدگاه‌هاى ديگرى دارند. سم رز، زمانى که در عراق بود را بهترين دوره زندگى خود مى‌داند. راندل کرونن از اوهايو ماموريت‌هاى جست و جو در عراق را به عنوان يکى از هيجان انگيزترين تجربياتش به خاطر مى‌آورد.

 

جرمى فلد بوش که در اثر انفجار يک بمب بينايى خود را از دست داده و دچار آسيب مغزى شده زمانى قصد داشت به مدرسه پزشکى برود اما حالا مى‌گويد :"اصلا افسوس نمى‌خورم. در عراق به من خوش گذشت اما دلم نمى‌خواهد ديگر درباره آن حرف بزنم." او نيز مانند ديگر سربازان از جنگ بازگشته مى‌گويد هيچ ديدگاه سياسى خاصى ندارد.

 

نينا برمن مى‌گويد اين پروژه عکاسى را به اين دليل شروع کرد که ديد هيچ فرد ديگرى از زندگى سربازان از جنگ برگشته، عکاسى نمى‌کند. اين مجموعه که به شيوه منحصر به فردى يک جنگ را به نمايش مى‌گذارد نخستين روى کرد براى توجه به سربازان زخمى جنگ بود.

 

 

هيچ تفاوتى نمى‌کند ديدگاه سياسى مخاطبان اين عکس‌ها چه چيزى باشد چون اين تصاوير، تاثير ضد جنگ خود را بر هر ذهنى باقى مى‌گذارند. رابرت آکوستا اين نگاه را در مصاحبه خود به خوبى بيان کرده است: " بله، من مدال افتخار گرفتم اما برايم اهميتى ندارد. به چيزى احتياج ندارم که ثابت کند آنجا بودم.

چون مى‌دانم که آنجا بودم. نشانه‌هاى واضحى برايم برجا مانده. منظورم اين است که تمام دلايلى که براى آنها به جنگ رفتيم براى اين کافى نيست که مردم زندگى خود را از دست بدهند و براى من که دست و پاى خود را از دست دادم."


نظر شما :