مشق ناقص دموکراسی در افغانستان
من از برگزاری انتخابات در جوامع مختلف تعریفی دارم و آن تعریفی است خاص. من انتخابات را در جوامع به صورت یک هنجار هیجانی میبینم، به خصوص در جوامعی که تازه دموکراسی را تمرین میکنند.
آخرین نمونه این هنجار هیجانی هم در ایران اتفاق افتاد. این یک هنجار هیجانی بود که مردم با یک مشارکت بالایی برای اهداف خاصی برای رای دادن به کاندیدای خاص به صحنه آمدند. این اتفاق در افغانستان در این دوره به این کیفیت نیفتاد. با مشکلاتی که در روند رایگیری اتفاق افتاد، میزان مشارکت به قدری پایین آمد که تعداد زیادی از مردم موفق به شرکت در انتخابات نشدند، این در واقع عدم مشارکت مردم در انتخابات حالت تمرین دموکراسی را از افغانستان گرفت و یک مشق ناقص برای دموکراسی افغانستان شد.
لازم بود که یک تجدید نظری در این رابطه انجام بشود و علت این مساله بررسی شود که واقعا چرا مردم در انتخابات افغانستان مشارکت پایینی داشتند. این دلایل متعددی دارد که طالبان یکی از دلایل عدم مشارکت است. با توجه به شرایطی که پیش آمده است، انتخابات به دور دوم کشیده شد. این مساله یک بازسازی در اظهان آن کسانی است که در انتخابات شرکت کردند، یعنی تصوراتی که به یک نوعی در جامعه افغانستان رواج پیدا کرده بود که آقای کرزای یا آقای عبدالله به نوعی دست نشانده هستند و این غرب است که برای افغانستان تصمیم میگیرد. این مساله با برگزاری دور دوم انتخابات دچار تزلزل میشود و مردم پی میبرند که سرنوشت انتخابات به دست خودشان رقم میخورد و این آرای مردم است که در تعیین رئیسجمهور آینده افغانستان دخیل است. من فکر میکنم که این مساله به افزایش میزان مشارکت کمک میکند.
منتها این شرط لازم بالا رفتن مشارکت نیست. جامعه افغانستان، جامعه خاصی است که نسخه خودش را دارد و با هیچ جامعه دیگری قابل مقایسه و قیاس نیست.
نسلهایی که در حال حاضر در افغانستان حضور دارند در واقع از نسلهای درد کشیده و تحت ستم قرار گرفته هستند. یعنی آنهایی که به سنین رای دهی رسیدهاند عادت کردهاند و قومیت گرایی و اعتبار به رای ریشسفیدان منطقه هنوز در ذهن مردم نهادینه است اما روندی که این مسیر طی میکند تا برسد به آنجایی که مد نظر جوامع آزاد دنیاست در افغانستان اتفاق بیافتد، با به دور دوم کشیده شدن انتخابات، زودتر اتفاق میافتد.
من برنده قطعی انتخابات را در دور دوم بازهم آقای کرزای آنهم با درصد بالاتری میدانم. اگر وی در دور قبل 55 درصد آرا را به دست آورد و پس از آن با کاهش به زیر 50 درصد به 47 درصد رسید، دور بعد من فکر میکنم که وی آرای بسیار بالاتری از دکتر عبدالله به دست خواهد آورد. چراکه دکتر عبدالله و سیستم و جامعه تاجیک افغانستان همین آرایی را دارد که درحال حاضر از آن دکتر عبدالله شده است.
چقدر بهتر بود که دکتر عبدالله که فردی با منش دموکرات هستند و در واقع با تفکرات نزدیک به جامعه امروز هستندو با جامعه سنتی افغانستان قدری فاصله تفکر دارند، این نتیجه انتخابات را به یک نوعی میپذیرفت و خود را برای دور بعدی آماده میکرد.
واقعیت آرای افغانستان این است که بین دکتر عبدالله و آقای کرزای 20 درصد اختلاف رای وجود دارد. این واقعیت جامعه افغانستان است. این درحالی است که مشارکت در انتخابات فعلی افغانستان به حدود 35 درصد رسیده بود. اگر بخواهیم انتخابات افغانستان را کالبدشکافی کنیم، مشارکت پایین در انتخابات افغانستان باعث ضربه زدن به رئیسجمهور فعلی افغانستان شد. چراکه در مناطقی که مردم مشارکت نکردند، کسانی زندگی میکردند که مشارکت آنها در دور قبل و به طور سنتی به قومی که وابسته به آقای کرزای است وابسته است. این پایین آمدن مشارکت باعث شد که آرای آقای کرزای کاهش پیدا کند. در این هیچ شبهای وجود ندارد. آن ظرفیتی که آقای عبدالله و مجموعه مجاهدین متمایل به تاجیک همینی است که در حال حاضر در انتخابات شرکت کردهاند. در دور اول انتخابات بیشترین درصد مشارکت را در استانها شمالی میبینید، مثلا در بدخشان و یا پنجشیر و... اما در استانها جنوبی و غربی این مشارکت حداقل است.
درصد شرکت کنندگان البته در دور دوم اختلاف چندانی با دور اول نخواهد داشت. جامعه افغانستان فعلا زیر 50 درصد در انتخابات شرکت خواهد کرد. اگر بخواهیم با عینک خوشبینی به این مساله نگاه کنیم، بیشتر از 50 درصد هم در دور بعد شرکت نخواهند کرد، اما ظرفیت کامل دکتر عبدالله همین تعداد آرایی است که در دور اول از آن خود کرده است. اما این ظرفیت برای آقای کرزای خیلی بیشتر از آن رایی است که که در دور اول به دست آورده است. من حدود 4 میلیون رای در دور بعد برای ایشان پیشبینی میکنم و آرای آقای بشردوست را هم متعلق به ایشان میدانم.
در پروسه انتخابات چند مدل تخلف داریم. یک مدل تخلف دولتی است. این تخلف به هیچ عنوان قابل اغماض و گذشت نیست، یعنی یک مجموعهای که بر روی انتخابات نظارت دارند و مجری انتخابات هستند، بیایند و در نتیجه و سرنوشت انتخابات دست ببرند. این یک تخلفی است که هیچ ذهن دموکرات و آزاداندیشی این را نمیپذیرد. یک مدل دیگر تخلف داریم که این در افغانستان اتفاق افتاد و من تاکید میکنم که این تخلف دولتی نبود و تخلف قبیلهای و قومیتی بود. به این معنی که در یک محل و در یک قومیت عدهای از مردم و ریشسفیدهای آنان شدیدا علاقهمند بودند که کاندیدای مورد نظرشان رای بیاورد. این کاندیدا فقط آقای دکتر عبدالله نبودند، فقط آقای کرزای نبودند، بلکه آقای اشرف غنی هم جزو کسانی بودند که در آرای وی تخلف صورت گرفته بود.
و شاهد بودیم که کمیته رسیدگی به شکایات پروسه قشنگی را در نظر گرفت و با تعقل و نمونهگیریهای آماری بسیار تکنیکی به این نتیجه رسید.
نظر شما :